تأمین روابط بین کارگران و صاحبان کار
موضوع دیگری که مهم است تأمین روابط بین کارگران و صاحبان کار است:
بهبود روند کار نتیجهی درستی و دقت و صداقت در کار است، لذا کارگران مکلفاند تا کارهایی را که بدوششان گذاشته شده به بهترین شکل ادا کنند؛ در اسلام به تحسین و درستی در انجام کار، احسان میگویند؛ خداوند متعال احسان را در همه چیز فرض کرده است، چنانکه در حدیث صحیح آمده است: «إِنَّ اللَّه كَتَبَ الْإِحْسَان عَلَى كُلّ شَيْء فَإِذَا قَتَلْتُمْ فَأَحْسِنُوا الْقِتْلَة، وَإِذَا ذَبَحْتُمْ فَأَحْسِنُوا الذَّبْح، وَلْيُحِدَّ أَحَدكُمْ شَفْرَته وَلْيُرِحْ ذَبِيحَته».[٤٩]
«همانا خداوند احسان و نیکی را بر هر چیز واجب نموده است، پس چون کشتید، نیکو بکشید و چون حیوانی را ذبح نمودید، نیکو ذبح کنید، باید تیغ خود را تیز کرده و قربانی خود را راحت نمایید». در موضوع احسان کردن که عبارت از درستی و دقت و رفق در امور است هیچ فرقی بین احسان در عبادت و احسان در کار دنیوی وجود ندارد، چنانکه خداوند متعال میفرماید: ﴿تَبَٰرَكَ ٱلَّذِي بِيَدِهِ ٱلۡمُلۡكُ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌ١ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلۡمَوۡتَ وَٱلۡحَيَوٰةَ لِيَبۡلُوَكُمۡ أَيُّكُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗاۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡغَفُورُ٢﴾[الملك: ١-٢]
«بزرگوار و دارای برکات بسیار آن ذاتی است که فرمانروایی (جهان هستی) از آن او است و او بر هر چیزی کاملاً قادر و توانا است. همان ذاتی که مرگ و زندگی را پدید آورده است تا شما را بیازماید کدامتان کارتان بهتر و نیکوتر خواهد بود. و او چیره و توانا، و آمرزگار و بخشاینده است».
زمانیکه اجیر یا کارگر کار سپرده شده را با کمال امانتداری و شیوه مناسب انجام دهد، مسؤولیت ایمانی و وجدانی خود را ادا نموده است و مستحق حقوقش میباشد و صاحب کار نیز باید اجرش را بدون تعلل بپردازد. و از حقوق کارگر است که کارفرما نباید وی را بالاتر از توانش مکلف به کاری سازد، آنچنانکه خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلَا تَبۡخَسُواْ ٱلنَّاسَ أَشۡيَآءَهُمۡ﴾[الأعراف: ٨٥]. «و از حقوق مردم چیزی نکاهید».
و در حدیث قدسی فرمودند: «قَالَ اللَّهُ ثَلَاثَةٌ أَنَا خَصْمُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ رَجُلٌ أَعْطَى بِي ثُمَّ غَدَرَ وَرَجُلٌ بَاعَ حُرًّا فَأَكَلَ ثَمَنَهُ وَرَجُلٌ اسْتَأْجَرَ أَجِيرًا فَاسْتَوْفَى مِنْهُ وَلَمْ يُعْطِ أَجْرَهُ»[٥٠]
«خداوند میفرماید: سه نفراند که من روز قیامت، خصم آنها خواهم بود. (اول): کسی که به اسم من، پیمان ببندد، سپس، آنرا نقض کند. (دوم): کسی که شخصِ آزادی را بفروشد و قیمتش را بخورد. (سوم): کسی که از شخصی کار بگیرد و مزدش را ندهد».
[٤٩]- صحیح مسلم (٦/٧٢)، شماره حدیث (٥١٦٧) أبو الحسین مسلم بن الحجاج بن مسلم القشیری النیسابوری، ناشر: دار الجیل بیروت دار الأفاق الجدیدة ـ بیروت، تعداد أجزاء: هشت جزء در چهار جلد.
[٥٠]- صحیح بخاری (٣/ ٩٠) حدیث (٢٢٧٠).