کار و کارگر
مفهوم کار در نظام اشتراکی و سرمایه داری، مفهومی بسیار محدود است، چون انتاج و تولیدی که بدست مردم صورت میگیرد و افراد جامعه در سرمایهگذاری آن حقی ندارند، منحصر به فرد یا حکومت میباشد، بلکه از این هم محدودتر است، چون منحصر بر تولید مادی است، نه تولید فنی؛ و نام کارگر در این دو نظام بر همین دسته از مردمی که برای صاحبان کار و سرمایهداران رنج میکشند اطلاق میگردد.[٤٢]
اما مفهوم کار به عنوان وسیلهای مهم در رشد اقتصاد اسلامی در مقایسه با دیدگاههای فوق الذکر خیلی وسیع و فراگیر میباشد، لذا هر جهد و سعی مادی یا معنوی و یا هردو، از دیدگاه اسلام کار محسوب میشود. باید گفت که کارگر فابریکه و مدیر آن، و موظف و مامور دولت، تاجر و صاحب زمین، دکتر و انجنیر، همه این اصناف کارگران دولت اسلامیاند.
بنابراین کار از دیدگاه اسلام، مفهومی فراگیر بوده و تمام فعالیتهای مشروع را که در برابر کسب اجرت یا فایده صورت میگیرد، در برمیگیرد.
کار و فعالیت رضایت بخش در اسلام، عبارت از کار مباح میباشد؛ و هر کاری که شرعا جواز نداشته باشد، مقبول و مشروع نیست.
بطور مثال: تجارتخانههایی که سر و کارشان با حرام است، مثل شراب، وسایل وآلات گمراه کننده، مخدرات، سرقت، ستاره شناسی، فال بینی، تعویذات و ترویج زنا و کارهای مخربی که به رشد و گسترش فاحشه و رذایل اخلاقی کمک میکن، آنهم از طریق سریالهای ضد اخلاقی و فیلمها و حکایات و نشریات و مجلاتی که روی هدف خلع اخلاق کار میکنند و مدافعین این اندیشه که بطور گسترده به نشر فساد در جوامع اسلامی میپردازند. اگر نصوص قرآن و سنت مورد مطالعه قرار گیرد، آشکار میشود که اسلام برای آبادانی زمین، به کار دستور داده است، تا رشد چشمگیری در اقتصاد صورت گیرد و از بیکاری و تنبلی که عامل بزرگ شکست اقتصاد جامعه است بیم داده شده است؛ خداوند متعال میفرماید: ﴿فَإِذَا قُضِيَتِ ٱلصَّلَوٰةُ فَٱنتَشِرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَٱبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ﴾[الجمعة: ١٠].
«آنگاه که نماز خوانده شد، در زمین پراکنده گردید و به دنبال رزق و روزی خدا بروید و خدای را (با دل و زبان) بسیار یاد کنید، تا این که رستگار شوید».
و در جایی دیگر میفرماید: ﴿عَلِمَ أَن سَيَكُونُ مِنكُم مَّرۡضَىٰ وَءَاخَرُونَ يَضۡرِبُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ يَبۡتَغُونَ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ﴾[المزمل: ٢٠]
«خدا میداند که کسانی از شما بیمار میشوند؛ و گروهی دیگر برای جستجوی روزی و به دست آوردن نعمت خدا در زمین مسافرت میکنند».
و در حدیث صحیح آمده که پیامبر ج فرمود: «مَا أَكَلَ أَحَدٌ طَعَامًا قَطُّ خَيْرًا مِنْ أَنْ يَأْكُلَ مِنْ عَمَلِ يَدِهِ وَإِنَّ نَبِيَّ اللَّهِ دَاوُدَ عَلَيْهِ السَّلَام كَانَ يَأْكُلُ مِنْ عَمَلِ يَدِهِ»[٤٣].
«هیچکس طعامی را نخورده که بهتر از کار دست خود او باشد، و پیامبر خدا داود ÷ از دسترنج خود میخورد».
پیامبر ج کارگرانی را که برای رفع نیازهای خود و خانواده خود مشغول کار میشوند، از جمله مبارزین راه الله قرار داده است، طوریکه شخصی از نزد پیامبر ج عبور کرد وصحابه به پیامبر ج عرض کردند که از قوت و توانایی جسمی برخوردار است، اگر در راه الله کار میکرد، پیامبر ج در ادامه آن فرمودند: «اگر برای رفع نیازمندی فرزندان و خانمش بیرون شده باشد، در راه الله است؛ اگر بخاطر والدینش بیرون شده باشد در راه الله است، اما اگر بیرون شدنش بخاطر فخر و ریاکاری باشد، در راه شیطان است). روایت طبرانی با رجال صحیح.[٤٤]
لذا کار در نظر مردم به هر نوع و شکلی که باشد هرچند کوچک و دشوار و بیارزش هم باشد، از دیدگاه اسلام به مراتب، از سوال کردن و متوصل شدن به گدایی بهتر است، در حدیثی که از پیامبر ج نقل میشود میفرمایند: «وَالَّذِى نَفْسِى بِيَدِهِ لأنْ يَأْخُذَ أَحَدُكُمْ حَبْلَهُ، فَيَحْتَطِبَ عَلَى ظَهْرِهِ، خَيْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ يَأْتِىَ رَجُلاً فَيَسْأَلَهُ، أَعْطَاهُ أَوْ مَنَعَهُ»[٤٥].
«به خدا سوگند اگر کسی از شما، طنابش را بر دارد و با جمع کردن و فروختن هیزم، امرار معاش کند، این کار برای او بهتر است از آن که دست گدایی، پیش این و آن دراز کند. و آن هم معلوم نیست که به او چیزی بدهند یا ندهند».
اسلام دروازه گدایی را بسته است، لذا برای هیچ کسی جایز نیست که دست به گدایی بزند، مگر سه دسته از مردم که برایشان سوال کردن بطور موقت جایز دانسته شده است؛ این سه در حدیث رسول الله ج مشخص شدهاند: «الْمَسْأَلَةَ لَا تَحِلُّ إِلَّا لِثَلَاثَةٍ. لِذِي فَقْرٍ مُدْقِعٍ، أَوْ لِذِي غُرْمٍ مُفْظِعٍ، أَوْ لِذِي دَمٍ مُوجِعٍ»[٤٦] «سوال کردن بجز سه گروه برای کسی حلال نیست، برای فقیر فقر زده، بدهکاری که ملزم به پرداخت آن است و کسیکه مسوولیت پرداخت دیه را بدوش داشته باشد».
اسلام بر کار تشویق نموده و تلاش دارد تا مسلمانان در براه اندازی کار و زمینه آن و رشد و رونق چشمگیر اقتصادی اقدام نمایند و هیچگاه افراد جامعه اسلامی را بر کار معینی مکلف نکرده است، بلکه تمام توجیهاتی که اسلام به آن داده مصروف بودن افراد به نفع جامعه بوده که تقصیری در روند مسوولیتهایشان نداشته باشند و در رفع هر نوع کوتاهی و گناه و معصیت تلاش نمایند.
شیخ الاسلام ابن تیمیه / میگوید: «غیر از این قول، سایر فقها از یاران امام شافعی و امام احمد بن حنبل و دیگران رحمهم الله، مانند ابو حامد غزالی و ابو الفرج ابن الجوزی میگویند: همانا این نوع صنعت کاری مانند: دهقانی، بافندگی و ساختمانسازی فرض کفایه بوده، مصلحتهای مردم بدون آن حاصل نمیشود».[٤٧]
همچنین علما گفتهاند: کارهایی که ذکر شد، فرض کفایه میباشند، ولی در صورتیکه کسی بر انجام آن همت نکند و یا اینکه دیگران از انجام آن عاجز باشند، فرض عین میگردد؛ مثلا زمانیکه مردم نیازمند کشاورزی و یا صنعت و بافندگی و معماری گردند در آنصورت بر آنها واجب میشود و در صورتی که امتناع ورزند، دولت آنها را مجبور میکند. [٤٨]
اسلام موضوع کار و اشتغال را امر منصوصی گذاشته است، زیرا نیاز جامعه در این بخش ملموس و مشهود است، ولی جوانب مختلف، شیوه و تنوع کار را نظر به شرایط و احوال زمان به خود انسانها واگذاشته تا بر انجام آن همت گمارند و خواستههایشان مهیا گردد. هر گاه جمعیت کارگران در محیطی کاهش پیدا کند و تقاضای مردم بیشتر گردد، حاضر میشوند تا برای کسب مایحتاج خود پول بیشتری بدهند و اینجاست که امور کاری نیاز بیشتری به کارگران پیدا میکند؛ و این نیازمندی عاملی بزرگ در روی آوردن و توجه مردم به کار شده و بالأخره منجر به رفع نیازمندیها میگردد. پس جامعه اسلامی خودش باید برای تنظیم امور دست بکار شود و کار و رشد اقتصاد را در اولویت برنامههای خود قرار بدهد، چون دولت مکلف است که توجیه درست و پلانهای معقول به اتباع خود طرح نماید و نیازهایشان را بر طرف سازد.
[٤٢]- نحو الثقافة الإسلامیة الأصیلة (ص: ۳۲۸) دکتر عمر سلیمان عبدالله الأشقر، عمان الأردن، دار النفائس للنشر والتوزیع، نشر ١٤٢٥ ـ ٢٠٠٥ م.
[٤٣]- صحیح بخاری (ص: ۴۰۹)، شماره حدیث (۲۰۷۲).
[٤٤]- صحیح الترغیب والترهیب، شماره حدیث (١٦٩٢).
[٤٥]- صحیح بخاری (ص: ۲۹۳)، شماره حدیث (۱۴۷۰).
[٤٦]- تحفة الأحوذی شرح جامع الترمذي (۳/ ۳۶۱)، الإمام الحافظ أبي العلاء محمدعبدالرحمن ابن عبدالرحیم المبارکفوری، بیروت لبنان، دار إحیاء التراث العربي سال نشر١٤٢٢هـ ق -٢٠٠١م.
[٤٧]- الحسبة (ص / ۳۲) شيخ الإسلام احمدبن عبدالحلیم بن عبد السلام ابن تیمیه، المکتبة الشاملة موافق للمطبوع.
[٤٨]- نحو الثقافة الإسلامیة الأصیلة (ص/۳۳۰).