کلیدهای تدبر در قرآن

فهرست کتاب

مسأله دوّم: علمی که ما از قرآن می‌خواهیم

مسأله دوّم: علمی که ما از قرآن می‌خواهیم

ما چه علمی را از قرآن می‌خواهیم؟ علم صنعت ؟ علم کشاورزی؟ علم مدیریت؟ علم دین؟ یا علم دنیا است؟ ابن قیم/با ابیات زیبایی به این مسأله جواب داده است:

والعلم أقسام ثلاث ما لها
من رابع و الحق ذوتبىان
علم بأوصاف الإله وفعله
وكذلك الأسماء للرحمن
و الأمر و النهى الذي هو دىنه
وجزاؤه ىوم المعاد الثاني
والكل في القرآن والسنن التي
جاءت عن المبعوث بالقرآن

«علم سه قسمت است و چهار قسمت نمی‌شود و حق و حقیقت روشن است.

علم به اوصاف خداوند و افعال وی، علم به اسماءالرحمن (که علم اوّل است) و امر و نهی که جزء دین خدا است و همچنین علم به جزای روز قیامت که (علم دوّم است.) و تمامی این‌ها در قرآن و سنّتی که از پیامبر ذکر شده، آمده است.»

قطعاً ما علمی را می‌خواهیم که باعث پیروزی ما در زندگی شود. همچنین خواستار سعادت، زندگی سالم، نفس مطمئنه و روزی حلال و زیاد هستیم. و می‌خواهیم که امنیّت در دنیا و آخرت برای ما محقق شود.و مولّد اراده و عزم راسخ ما باشد و تمام نمادهای شکست و ناامیدی را در تمامی زمینه‌های زندگی از بین ببرد. پس آن علم، علم به خداوند متعال و علم به روز قیامت است. علم به خداوند متعال در ابتدا، مقتضی استغفار است. همچنان که خداوند می‌فرماید:

﴿فَٱعۡلَمۡ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لِذَنۢبِكَ[محمد: ۱٩].

«بدان که قطعاً هیچ معبودی جز الله وجود ندارد و برای گناهان خود آمرزش بخواه».

علمی که منجر به استغفار شود، همان علمی است که به پیروزی می‌انجامد و این علم همان علم به «لا الِهَ الّا الله» است در صورتی که از لحاظ معنی و لفظ محقق شود.

ابن عباسبدر تفسیر این آیه خداوند می‌گوید: ﴿إِنَّمَا يَخۡشَى ٱللَّهَ مِنۡ عِبَادِهِ ٱلۡعُلَمَٰٓؤُاْۗ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ ٢٨[فاطر: ۲۸]. علما همان کسانی هستند که می‌دانند خداوند بر هر چیزی قادر و تواناست.

لفظ علم اصطلاحی است که خیلی گسترده، اطلاق‌های آن بسیار و لفظی جذاب است که هر کسی آن را برای خود برمی‌گزیند و غیر آن را علم نمی‌داند. از جمله عالمان دنیایی که، دانسته‌هایشان را علم می‌نامند و علوم دیگر را که در آن‌ها، علوم دین وجود دارد، ادب می‌نامند. در حالی که هر یک از آن‌ها علم محسوب می‌شوند، پس هر معرفتی علم است، ولی زمینه‌های آن متعدد و همین طور مقید است پس گفته می‌شود؛ علم فلان؛ اما وقتی که در جامعه مسلمانان و در قرآن و سنّت علم مطلق به کار می‌رود، مراد از آن‌ها همان چیزی است که ابن قیم ذکر کرده است و همچنین میان مردم شایع است که این علم را به یک قسمت واحد از آن محدود می‌کند وآن علم به حلال و حرام است و این خطای آشکاری است، زیرا تمامی فضل‌هایی را که در کتاب و سنّت آمده است به علم فروع، یعنی فقه، محدود می‌کند یا به مسایل اختلافی در علم عقیده منحصر می‌کند. و اصولی را که بر آن متفق هستند کنار گذاشته‌اند و گاهی در این حقیقت‌ها نیز با هم مجادله می‌کنند.

درست آن است که بگوییم عالم حقیقی همان کسی است که از خداوند متعال می‌ترسد، هرچند که قادر به نوشتن اسم خود نباشد: همچنان که گفته شده:

ورأس العلم تقوى الله حقاً
ولىس بأن ىقال لقدرئستا

«علم اصلی در حقیقت تقوای خداوند است، نه اینکه گفته شود که تو رئیس شده‌ای.»

ابن مسعودسمی‌گوید: «ترس ازخداوند برای علم کفایت می‌کند و غرور داشتن نسبت به خدا برای جهل کافی است.» [۲۸]

[۲۸] مفتاح دارالسعادة ۱/۵۱.