مسأله ششم: چرا دعوت به قرآن وجود ندارد
اگر در گفتگوی پیامبر جبا مدعوین تأمل کنیم که چه چیزی به آنها میگفت، میبینیم که ایشان در بسیاری از جاها فقط به تلاوت قرآن اکتفا و از آن صحبت میکرد که این اثر بزرگی بر جانها دارد. خواندن هر آیهای از قرآن توسط پیامبر جبر کافران، منافقان و مشرکان هجوم میبرد و حق را برای آنها بیان میکرد و هیچ کس نگفته که این خاص پیامبر جاست. بلکه این کار از هر کسی که از پیامبر پیروی کند و به او اقتدا کند، ممکن، وبه این ترتیب اجابت کننده امر خداوند متعال است که میفرماید:
﴿وَإِنۡ أَحَدٞ مِّنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ٱسۡتَجَارَكَ فَأَجِرۡهُ حَتَّىٰ يَسۡمَعَ كَلَٰمَ ٱللَّهِ﴾[التوبة: ۶].
«اگر یکی از مشرکان از تو پناهندگی طلبید او را پناه بده تا کلام خدا را بشنود».
﴿وَقُرۡءَانٗا فَرَقۡنَٰهُ لِتَقۡرَأَهُۥ عَلَى ٱلنَّاسِ عَلَىٰ مُكۡثٖ وَنَزَّلۡنَٰهُ تَنزِيلٗا ١٠٦﴾[الإسراء: ۱٠۶].
«و قرآنی است که آن را جداگانه فرستادهایم، تاآن را آرام بر مردم بخوانی و قطعاً ما آن را کم کم و بهره بهره فرستادهایم».
﴿وَأَنۡ أَتۡلُوَاْ ٱلۡقُرۡءَانَۖ فَمَنِ ٱهۡتَدَىٰ فَإِنَّمَا يَهۡتَدِي لِنَفۡسِهِۦۖ وَمَن ضَلَّ فَقُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُنذِرِينَ ٩٢﴾[النمل: ٩۲].
«و اینکه قرآن را بخوانم پس هر کس راهیاب شود برای خود راهیاب شده است و هر کس گمراه گردد. و بگو من فقط از زمرۀ بیمدهندگان میباشم».
چرا ما آن پیروان را نداریم در حالی که خطبهها و موعظههایمان بر محور آیات قرآن کریم میچرخد، با شهادت طلبیدن و استناد به قرآن در میان آن مدعوینی که میخواهیم آنها را به تعلیم و تربیت برسانیم شروع میکنیم.
بعضی ایراد میگیرند و میگویند: آنچه که تو بدان دعوت میکنی دشوار است، در حالی که ما شاهد هستیم که مردم از قصهها و مثالها و نمونههای زنده بیشتر از قرآن تأثیر میگیرند.جواب میدهم که این همان اصل مشکلی است که در این کتاب سعی در درمان آن داریم؛ اینکه چرا از قصهها و حکایتها تأثیر میپذیریم ولی از آیات قرآنی تأثیر نمیگیریم؟
بعضی از داعیانی که بیشتر قصه میدانند، علت تراشی میکنند و میگویند: مردم حوصله و فهم آیات را ندارند. ما فهم آیات را با قصّه، حکایت و ادبیاتی که بر آنها تأثیرگذار است، برایشان نزدیک میکنیم؛ در حالی که این صحیح نیست. عیب و نقص در خود داعی است و در راه و روش و فهم مردم نیست. وقتی داعیان عظمت قرآن را احساس کردند و با آن زندگی کردند و در آن تعمق کردند، درمییابند که تأثیر خواندن قرآن با تأثیر قصه یا سخن نغز و یا چیزهایی که از اینجا و آنجا جمعآوری شده است، قابل مقایسه نیست. [۳۲]
اینها سخنانی هستند که متوجه تمامی اقشار زیر میشود؛ مصلحان و مربیان، مسئولان دعوت و انواع نیروهای معنوی در بخشهای ارتش و بخشهای امنیّتی و حلقههای حفظ قرآن، که باید تمامی تلاش خود را به شیوههای مختلف و روشهای گوناگون متمرکز کنند در اینکه بر حسب توان خود تعلیمات فردی را به کار گیرند تا آنها را به هدف مطمئن این (کلیدهای دهگانه) نزدیک کند و آنها را به هدف برساند. در اینها به پیامبرجاقتدا شده است، باعث فراوانی وقت، تلاش و اموالی که صرف دعوت و اصلاح شده است، میشود. و درمان قوی، سریع و بلند مدّت را در پی دارد.
پس هر وسیلۀ دعوتی که ارتباط مستقیم با قرآن داشته باشد، اگر فهم قرآن و تأثیر پذیرفتن به وسیله آن محقق شود، خوب است و در غیر این صورت بایستی آن را کنار گذاشت و ترک کرد، که بهتر و شایستهتر است.
پرداختن مردم به تألیفات انسانی و طلب سلامتی و شفای روحی و نیروی معنوی از آنها کردن، شبیه روشهای تغذیه بدنی آنها است. که آنها خود را به غذاهایی که ذوق و مزاج آنها میخواهد، محدود میکنند، در حالی که این غذاها از بین برنده جسم و بدن میباشند.
[۳۲] بعضی در این مسأله مناقشه میکنند در حالی که خیلی واضح و آشکار است و شکی باقی نمیماند اگر کتاب (بالقرآن اسلم هؤلاء) تألیف عبدالعزیز سید هاشم، نشردار القلم وهمچنين سیره پیامبر جو اصحاب او را مطالعه كنند، حق برای آنها روشن میشود.