مسأله هشتم: درنگی با یک آیه
و آن آیه این است که خداوند متعال میفرماید:
﴿لَقَدۡ مَنَّ ٱللَّهُ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ بَعَثَ فِيهِمۡ رَسُولٗا مِّنۡ أَنفُسِهِمۡ يَتۡلُواْ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِهِۦ وَيُزَكِّيهِمۡ وَيُعَلِّمُهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبۡلُ لَفِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٍ ١٦٤﴾[آل عمران: ۱۶۴].
«یقیناً خداوند بر مؤمنان منّت نهاد و تفضل کرد. بدان گاه که در میانشان پیغمبری از جنس خودشان برانگیخت، بر آنان آیات او را میخواند و ایشان را پاکیزه میداشت و بدیشان کتاب و حکمت (فرزانگی) میآموخت و آنان پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند».
تزکیه و اصلاح انسان ۲ جهت دارد:
اوّل: علم، تعلیم، فکر، منطق، رضایت و معتقدات ... از اصطلاحات این مفهوم هستند.
دوّم: عمل، تربیت، تمرین و روش از اصطلاحات آن هستند.
که قرآن مجید این دو امر را به صورت احسن و کامل برای کسی که به آنها ایمان دارد و اسباب رسیدن به آنها را پیموده، تحقق بخشیده است.
به طور یقین قرآن کریم، همان کتاب تعلیم و تربیتی است که از سایر کتابها جدا است. و سایر کتابها از آن بینیاز نیستند. ابن قیم در کتاب خود (مفتاح دارالسعاده) این دو جهت، و رابطه میان آنها را به خوبی بیان کرده است. مسلّم است که رفتار انسان و تصرفات وی به صورت غیرارادی و کورکورانه نیست، بلکه از روی فکر، عقیده و انباشت علمی، بر اثر گذشت روزها است.و براساس اطلاعاتی است که از زمان بچگی با تکرار موقعیتها و تصرفات خود به دست آورده وبه صورت یک مرد درآمده است، رفتار میکند. پس زمانی خواستید که به طور مختصر راه کسی را تغییر بدهید، بایستی ابتدا عقاید و افکار او را تغییر بدهید، بدون اینکه خود را با رفتارها و تصرفات اضافی او خسته کنید و این چیزی است که قرآن کریم برای کسی که از کلیدهای آن (دهگانه) استفاده میکند، تحقق بخشیده است.