مسأله اول: اهمیت این کلید
مثال: کسی که حافظ قرآن است با کسی که حافظ آن نیست مثل دو نفر مسافر هستند که یکی از آنها خرما همراه خود دارد و دیگری آرد همراه دارد. شخص اوّل هرگاه بخواهد میتواند در سر جای خود خرمایش را بخورد، ولی دوّمی ابتدا باید پیاده شود و آرد را تبدیل به خمیر کند و بعد آتشی فراهم کند، تا بتواند نان درست کند و منتظر بماند تا بپزد.
علم مانند داروست، تا وارد بدن او نشود و با خون وی حل نشود تأثیری بر فرد نمیگذارد و در غیر این صورت اثر آن موقت است. مثل دستگاههای مجهز به باطری و دستگاههایی که باطری ندارند. اولی ممکن است که در هر جایی کار بکند ولی دوّمی بایستی حتماً یک منبع الکتریکی وجود داشته باشد، تا کار کند.
از ابن عباسبروایت شده است که پیامبر جفرمود: «کسی که در باطن خود چیزی از قرآن ندارد. مثل خانهای ویران شده میماند [۱٠۱].» همچنین ابن تیمیه/میگوید: «بهشت و بوستان من در سینهام است، هر جا سفر کنم همراه من است.» منظور او قرآن و سنّتی بوده که در سینه حفظ کرده و به طور یقین بر مقدار آن افزوده است. سهل بن عبدالله/به یکی از دانشجویانش میگوید: آیا قرآن را حفظ داری؟ گفت: خیر، گفت: طلب یاری میکنم برای مؤمنی که قرآن را حفظ ندارد. پس چه چیزی را زمزمه میکنی؟ واز چه چیزی بهره میگیری؟ و با چه چیزی پروردگارت را مناجات میکنی؟ وابوعبدالله بن بشر قطان/میگوید: هیچ کسی را بهتر از ابوسهل بن زیاد/ندیدهام که آیات قرآن را حفظ کرده باشد. او همسایه ما بود و نماز شب را میخواند وسپس به تلاوت قرآن میپرداخت و به خاطر کثرت تدریس بر آن تسلط داشت وبه راحتی آن را میفهمید [۱٠۲].»منظور از اینکه حفظ قرآن یکی از کلیدهای تدبر آن است، این است که هر وقت آیهای حفظ شده باشد، حاضر و آماده است و تنزیل آن در موقعیتهای روزمره زندگی به شیوهای سریع و مستقیماً بر قلب صورت میگیرد. اما وقتی که قرآن فقط بر روی طاقچههای ما قرار داشته باشد چگونه ممکن است که آن را در زندگیمان اجرا و عملی بکنیم؟
[۱٠۱] سنن ترمذی ۵/۱٧٧ – المستدرک ۱/٧۴۱ – مسند امام احمد ۱/۲۲۳. [۱٠۲] تاریخ بغداد ۵/۴۵.