سیری در جهان تشیع یا کشف اسرار پنهان حوزه های علمیه شیعیان

فهرست کتاب

روش‌ حذف‌ مخالف‌

روش‌ حذف‌ مخالف‌

حذف‌ مخالف‌ از خطرناک‌ترین‌ روش‌ها در ضایع‌ کردن‌ حق‌ و مشوش‌ نمودن‌ حقیقت‌ است،‌ اما متأسفانه‌ از این ‌روش‌ استفاده‌ می‌شود و در میان‌ ما شیوع‌ پیدا کرده‌ است،‌ تا جایی‌ که‌ این‌ روش‌ به‌ خنجر مسمومی‌ تبدیل‌ شده‌ که ‌صاحب‌ این‌ روش‌ در ترور صدای‌ هر مخالفی‌ ناکام‌ نمی‌ماند. آری،‌ مخالفان‌ را ترور می‌کنند که‌ صدای‌ آن‌ها به‌توده‌های‌ آسیب‌ دیده‌ای‌ که‌ در میان‌ هاله‌ای‌ از غبار فرافکنی‌ و دود غلیظ‌ تشویه‌ و تخریب‌ زندگی‌ می‌کند نرسد!.

ترور و حذف‌ مخالف‌ حربه‌ای‌ قدیمی‌ است‌ و قدمت‌ آن‌ به‌ قدمت‌ باطل‌ و باطل‌‌گرایان‌ بر می‌گردد، و نیز حربه‌ای‌ جدید است‌ چون‌ همواره‌ تکرار می‌شود، و بسا اوقات‌ این‌ بازی‌ توطئه‌گرانه‌ در بازداشتن‌ مردم‌ از شناخت‌حقیقت‌ جواب‌ می‌دهد و موفق‌ می‌شود، گرچه‌ در ترازوی‌ حق‌ و روش‌ صحیح‌ علمی‌ چنین‌ راهکاری‌ مردود و ناموفق‌ است‌.

حذف‌ مخالف‌ کاملاً نماد مفهوم‌ زیر است‌: تا زمانی‌ که‌ حق‌ از زبان‌ فلانی‌ گفته‌ می‌شود من‌ از آن‌ پیروی‌ نمی‌کنم‌!.

و هر چه‌ فلانی‌ می‌گوید حق‌ همان‌ است‌!! با این‌ شیوه‌، مکاران‌ توانسته‌اند که‌ میلیون‌ها انسان‌ را چون‌ گله‌های‌ گوسفند بگردانند که‌ به‌ هر طرف‌ و هر گونه‌ که‌ می‌خواهند آن‌ها را به‌ همان‌ سو می‌برند! و چرا اینطور نباشد آیا مگر جبه‌ و عصایی‌ مانند جبه‌ و عصای‌ عمرو ندارند پس‌ وقتی‌ جبه‌ و عصا دارند ندایشان‌ شیرین‌ است‌!.

«حق‌ با مردان‌ شناخته‌ نمی‌شود و حق‌ را بشناس‌ اهل‌ حق‌ را خود خواهی‌ شناخت».

این‌ قاعده‌ محکم‌ علمی‌ است‌ که‌ اساس‌ آن‌ را امام‌ على سنهاده‌ است‌. بنابراین،‌ من‌ باید ابتدا سخن‌ را گوش‌ کنم سپس‌ اگر گوینده‌ آن‌ برحق‌ بود بپذیرم،‌ و اگرنه‌ نمی‌پذیرم‌، و برعکس‌ این‌ نیست‌ که‌ سخن‌ را گوش‌ نکنم‌ و آن‌ را باطل‌ قرار دهم‌.

آیا مگر «حکمت‌ گمشده‌ مومن‌ نیست‌ که‌ هر کجا آن‌ را بیابد او از دیگران‌ به‌ آن‌ سزاوارتر است‌!»؟

اما این‌که‌ می‌گویند: این‌ کتاب‌ را نخوان‌ چون‌ نویسنده‌ آن‌ مزدور فلان‌ دستگاه‌ اطلاعاتی‌ است‌، آن‌ کتاب‌ را پاره کنید چون‌ مولف‌ آن‌ در فلان‌ اداره‌ و تشکیلات‌ کار می‌کند، این‌ سخنران‌ را ترک‌ کنید، آن‌ دیگری‌ را بکشید و آن دیگری‌ را فاسق‌ بدانید یا کافرش‌ قرار دهید. نه‌ به‌ خاطر چیزی‌ دیگر، فقط‌ به‌ خاطر این‌که‌ چیزی‌ می‌گوید که دوست‌ ندارند. حقا که‌ چنین‌ دستورها و سخنانی‌ یعنی‌ توهین‌ به‌ عقل‌ و مصادره اندیشه‌ مردم،‌ و چنین‌ کارهایی ‌تروری‌ فکری‌ و اجبار مردم‌ است‌، و این‌ کارها مخالف‌ با دین‌ است‌ و دلقک‌‌بازی‌ است‌ که‌ جز تاجران‌ شایسته کسی‌ نیست‌!.

روش‌های‌ حذف‌ دیگران‌ به‌ حدی‌ رسیده‌ که‌ گفته‌ می‌شود: فلانی‌ (در حالی‌ که‌ او از علماست‌) بزهکار و همجنس‌باز است‌ و مادرش‌ و دخترش‌ فلان‌ فلان‌اند!.

اما متأسفانه‌ همین‌ وضعیت‌ زندگانی‌ ما را به‌ نابودی‌ کشانده‌ است‌. گیرم‌ که‌ گوینده‌ یهودی‌ یا آمریکایی‌ یا از هر ملیتی‌ که‌ هست‌ باشد، آیا فقط‌ همین‌ برای‌ مصادره سخنش‌ و خفه‌ کردن‌ صدایش‌ اگر حق‌ باشد کافی‌ است‌؟! عقل‌ها کجاست‌؟!!.

و با این‌ طریقه‌ و روش‌، سخنان‌ دکتر موسی‌ موسوی، نوه‌ مرجع‌ بزرگ‌ دینی‌ ابوالحسن‌ اصفهانی‌ و امثال‌ او به‌ هوا رفت‌ و ضایع‌ شد، و یا نزدیک‌ بود در میان‌ غوغا ضایع‌ شود.

به‌ دکتر موسى موسوی گوش‌ فرا ده‌ که‌ می‌گوید: «خواستن‌ حاجت‌ از غیرخداوند و شریک‌ کردن‌ کسی‌ دیگر در پادشاهی‌ اوست و دیگر عوامفریبی‌ها و غوغاهایی‌ که‌ شیعیان‌ در کنار قبرهای‌ ائمه‌ و اولیا انجام‌ می‌دهند رابطه‌ مستقیمی‌ با مشکل‌ و اندوهی‌ دارد که‌ ما از آن‌ در این‌ دنیا رنج‌ می‌بریم،‌ و چه‌ رنجی‌ بیشتر از این‌که‌ انسان‌ حاجات‌ و نیازهای‌ خود را از انسان‌هایی‌ بخواهد که‌ نمی‌توانند او را اجابت‌ کنند، و چه ‌رنجی‌ بیشتر از این‌که‌ دعا و حاجت‌ خواستن‌ ما بی‌محل‌ است‌، به‌ یقین‌ که‌ محلی‌ که‌ دعاها پذیرفته‌ می‌شود توسل‌ به‌ خداوند است‌، برحسب‌ دستور و گفته‌ صریح‌ خداوند در قرآن‌ که‌ فرموده‌ است‌:﴿ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡۚ[غافر: ۶۰]. «مرا بخوانید دعای‌ شما را می‌پذیرم‌». و نگفته‌ است‌ کسی‌ دیگر غیر از من‌ خواه‌ پیامبر باشد، خواه‌ امام‌ را بخوانید تا من‌ دعای‌ شما را اجابت‌ کنم‌ یا او دعایتان‌ را اجابت‌ نماید»[۲۳].

و نیز گفته‌ است:‌ «در وسائل‌ الشیعه‌ اثر امام‌ محقق‌ محدث‌ حر عاملی‌ جلد دوم‌ صفحه‌۸۶۹ آمده‌ است:‌

۱- از ابوعبدالله ÷روایت‌ است‌ که‌ امیرالمؤمنین‌ ÷گفت‌: «هیچ‌ مجسمه‌ را نگذار مگر این‌که‌ آن‌ را از بین‌ ببرى، و هیچ‌ قبری‌ را نگذار مگر این‌که‌ آن‌ را برابر کنی»‌.

ب‌: از علی‌ بن‌ جعفر روایت است‌ که‌ گفت‌: از ابوالحسن‌ موسی‌ ÷در مورد ساختن‌ بر قبر و نشستن‌ بر آن‌ پرسیدم‌ که آیا درست‌ است‌؟ گفت‌: ساختن‌ بر آن‌ درست‌ نیست‌.

ج‌: از ابی‌ عبدالله ÷روایت‌ است‌ که‌ فرمود: «پیامبر صاز این‌که‌ بر قبری‌ نماز خوانده‌ شود یا بر آن‌ نشسته‌ شود نهی‌فرمود». سخن‌ موسوی‌ تمام‌ شد[۲۴].

و شما می‌بینی‌ که‌ این‌ روایت‌ها از دیر زمان‌ به‌ فراموشی‌ سپرده‌ شده‌اند، و از چشم‌ و دید توده‌های‌ مردم‌ پنهان داشته‌ شده‌اند، تا جایی‌ که‌ کسی‌ که‌ مفهوم‌ این‌ روایات‌ را بگوید او را به‌ تهمت‌ وهابیت‌ که‌ زشت‌ترین‌ تهمت‌ در جامعه‌ تشیع‌ است‌ متهم‌ می‌نمایند، با این‌که‌ این‌ روایت‌ها از خانه‌ نبوت‌ و از مشکات‌ انوار او سرچشمه می‌گیرند!!!.

و همچنین‌ بسیاری‌ از اهل‌ شناخت‌ از گفتن‌ این‌ روایت‌ها پرهیز می‌نمایند و در نتیجه‌ حقیقت‌ از بین‌ رفته‌ است‌، و روایات‌ صحیح‌ از ائمه‌ از بین‌ رفته‌اند، و اگر نه‌ ما کجا و این‌ روایت‌ها کجا؟

- از امام‌ علی‌ بن‌ حسین‌ سروایت‌ است‌ که‌ گفت‌: پیامبر خدا صفرمود: «جز به‌ نام‌ خدا به‌ نام‌ کسی‌ دیگر سوگند نخورید، و هر کس‌ به‌ خدا سوگند می‌خورد باید راست‌ بگوید، و هر کسی‌ که‌ برای‌ او سوگند خورده می‌شود باید راضی‌ شود، هر کس‌ که‌ برای‌ او به‌ نام‌ خدا سوگند خورده‌ شود و او قانع‌ نشد او ارتباطی‌ با خدای ‌ندارد و از او نیست»[۲۵].

- از محمد بن‌ مسلم‌ روایت‌ است‌ که‌ گفت‌: به‌ ابی‌ جعفر ÷گفتم:‌ خداوند به‌ شب‌ قسم‌ خورده‌ ﴿وَٱلَّيۡلِ إِذَا يَغۡشَىٰ١[اللیل: ۱]. و به‌ ستارگان‌ قسم‌ خورده‌ ﴿وَٱلنَّجۡمِ إِذَا هَوَىٰ١[النجم: ۱]. و امثال‌ این‌ چگونه‌ است‌؟ فرمود: خداوند به‌ هر چیزی‌ از مخلوقاتش‌ که‌ بخواهد سوگند می‌خورد ولی‌ بندگان‌ او حق‌ ندارند جز به‌ او به‌ چیزی‌ دیگر سوگند بخورند[۲۶].

- از سماعه از ابی‌ عبدالله ÷روایت‌ است‌ که‌ گفت‌: از ابوعبدالله پرسیدم:‌ آیا درست‌ است که کسی‌ فردی‌ از یهود و نصاری ‌و مجوس‌ را به‌ خدایانشان‌ قسم‌ بدهد؟ گفت‌: برای‌ هیچ‌ کس‌ درست‌ که‌ کسی‌ را سوگند بدهد مگر به‌ خداوند [۲۷].‌

در حاشیه‌ گفته‌ است:‌ شاید در مورد یهود منظورش‌ عزیر باشد آن‌ طور که‌ برخ‌ى از یهودیان‌ گفته‌اند: عزیر پسر خداست‌.

آیا پیامبر ما یا امام‌ زین‌ العابدین‌ یا جعفر صادق وهابی‌ هستند؟! یا چپاولگران‌اند!!.

و نیز یکی‌ از مصلحان‌ که‌ در تنگنا قرار گرفته‌ و او را بدنام‌ کرده‌اند و به اتهامات‌ نفرت‌انگیز گوناگونی‌ او را متهم ‌کرده‌اند تا او را از مردم‌ دور نمایند و مردم‌ را از او دور کنند، دکتر علی‌ شریعتی‌ در ایران‌ است،‌ کسی‌ که‌ زندگی‌‌اش ‌با ترور پایان‌ یافت،‌ و او را به‌ خاطر چیزی‌ دیگر ترور نکردند بلکه‌ فقط‌ به‌ خاطر این‌که‌ او با تمام‌ قدرت‌ به‌ این امر دعوت‌ داد که‌ این‌ دو تشیع‌ باید از هم‌ جدا شوند، یکی‌ تشیع‌ صفوی‌ و دیگری‌ تشیع‌ علوی‌؟

شریعتی‌ تشیع‌ صفوی‌ را چنین‌ تعریف‌ می‌کند که‌ تشیع‌ صفوی‌ تشیع‌ شرک‌ و جهالت‌ و خرافات‌ است،‌ و چنین‌ آیینی‌ را نمی‌توان‌ روشی‌ دینی‌ یا حرکتی‌ دینی‌ شمرد، بلکه‌ این‌ تشیع‌ صفوی‌ تحریفی‌ هدفمند بوده‌ است‌ که پادشاهان‌ صفوی‌ آن‌ را انجام‌ داده‌اند، و مراسم‌ و عقایدی‌ که‌ برخی‌ به‌ حد شرک‌ به‌ خدا می‌رسد. شریعتی می‌گوید: تحریف‌ عقیده شفاعت‌ به‌ صورتی‌ که‌ به‌ شبیه‌ (تقلب‌ در امتحان‌) می‌ماند، زیرا برخی‌ از مردان‌ دینی‌ و مسئولان‌ امور دینی‌ راه‌ را برای‌ ورود برخی‌ مردم‌ به‌ بهشت‌ بدون‌ این‌که‌ سزاوار بهشت‌ باشند را آسان‌ می‌کنند، و این‌ها افکاری‌ منتشر می‌کنند که‌ خلاصه‌ آن‌ این‌ است‌ که‌ هر چند گناه‌ و بدی‌ انجام‌ دهد می‌تواند امید آمرزش‌ و وارد شدن‌ به‌ بهشت‌ را داشته‌ باشد، به‌ شرطی‌ که‌ ائمه در‌ زمین‌ برای‌ او شفاعت‌ کنند، یعنی‌ (روحانیون‌ و مردان‌ دین‌)، و مشخص‌ است‌ که‌ چنین‌ کاری‌ نیاز به‌ پرداخت‌ مبالغی‌ پول‌ و نذرهایی‌ دارد.

و می‌گوید: برخی‌ مراسم‌ احترام‌ به‌ قبرها و ضریح‌های‌ طلائی‌ با مراسم‌ عبادت‌ شبیه‌ است،‌ و هدف‌ از آن ‌ترساندن‌ مردم‌ و خوار کردنشان‌، و با قدرت و نیرو نشان دادن آخوندها و مردان دینی و سرپرستان و متولیان این مؤسسات و قبرها می‌باشد. و اینگونه‌ آثار و قبرهای ائمه‌ وسیله‌ای‌ برای‌ ساختن‌ گروهی‌ به‌ عنوان‌ اعیان‌ و اشرف‌ که‌ بر مردم عوام‌ با نیرو و قدرت‌ دین‌ حکومت می‌کنند تبدیل‌ شده‌اند، این‌ گروه‌ از دین برای‌ تحمیل‌ آنچه‌ آن‌ها معتقدند حلال‌ و حرام‌ است استفاده‌ می‌نمایند، و از این‌ قدرت‌ و جایگاه‌ برای‌ ترور و ترساندن‌ هر صاحب‌ اندیشه‌ای‌، و در کل‌ برای‌ احتکار اندیشه‌ استفاده‌ می‌کنند، و این‌ کسانی‌ که‌ مسئول‌ امور دینی‌ هستند و ادعا دارند که‌ نماینده خدا هستند مردان دینی‌ صفوی‌ هستند که‌ با تشیع‌ علوی‌ ارتباط‌ ندارند.

و شریعتی‌ می‌گوید: - سخن‌ او امیدواری‌ نسبت‌ به‌ آینده‌ است ‌- «من‌ اطمینان‌ دارم‌ که‌ اسلام‌ فردا اسلام‌ آخوندها و مردان‌ دین نخواهد بود، و اسلام‌ ما که‌‌ منهای‌ این‌ آخوندهاست‌ به‌ عنوان‌ اسلام‌ اصیل‌ و ناب‌ باقی‌ خواهد ماند و به‌ صحنه‌ باز خواهد گشت»[۲۸].

و شریعتی‌ گفتگوهایی‌‌ که‌ با برخی‌ از روحانیون‌ و آخوندها در مورد نذرها و شفاعت‌ و زیارت‌ قبرهای‌ ائمه‌ انجام‌ داده‌ را بیان‌ می‌کند، و همچنین‌ گفتگوهایی‌ که‌ با آن‌ها در مورد پدیده‌های‌ دیگر که‌ در شرک‌ داخل‌اند و طرحی ‌مسخره‌ و کاریکاتوری‌ برای‌ اسلام‌ عرضه‌ نموده‌اند انجام‌ داده‌ را بیان‌ می‌کند. شریعتی‌ می‌گوید: این‌ها به‌ باطل ‌بودن‌ این‌ مراسم‌ اعتراف‌ می‌کنند و بر همه‌ آنچه‌ می‌گویی،‌ می‌گویند ما تو موافق‌ هستیم‌ سپس‌ می‌گویند: ولی‌!!.

شریعتی‌ می‌گوید که‌ «ولی»‌ و «اما» بیانگر ناتوانی‌ نیست،‌ بلکه‌ بیانگر این‌ است‌ که‌ این‌ها علاقه‌ای‌ برای‌ از بین‌ بردن ‌قالب‌های عقب‌ مانده‌ و ناقص‌ ندارند،‌ و به‌ این‌ ایمان‌ ندارند. چرا! چون‌ منافع‌ آن‌ها به‌ عنوان‌ یک‌ گروه‌ و طبقه‌ حاکم‌ بر جامعه‌ چنین‌ اقتضا می‌نماید که‌ این‌ مراسم‌ باقی‌ بمانند.

آخوندها و روحانیون‌ وقتی‌ که‌ به‌ گروه‌ و طبقه‌ای‌ ویژه‌ و مسلح‌ با وسائل‌ قوی‌ اثر گذاری‌ بر توده‌ مردم‌ تبدیل ‌می‌شوند در حقیقت‌ به‌ موسسه‌ای‌ واپسگر و متعصب‌ و سرکوبگر مبدّل‌ می‌شود که‌ هیچ ارتباطی‌ با مبادی‌ رسالت آسمانی و اهداف‌ آن‌ ندارد، و تمام‌ هدف‌ و هم‌ و غم‌ آن‌ حفاظت‌ از منافع‌ طبقه‌ و سلطه‌ آن‌ است‌.

شماری‌ از علماء این‌ خرافات‌ را انکار نموده‌ و با آن‌ مخالفت‌ نموده‌اند، یا این‌که‌ در مقابل‌ آن‌ تقیه‌ کرده‌ و از گفتن حقیقت‌ اباء ورزیده‌اند، اما بیشترشان‌ جرأت‌ این‌ را ندارند که‌ به‌ صراحت‌ و بی‌‌پرده‌ با این‌ خرافات‌ رو در رو قرار بگیرند[۲۹].

و اینگونه‌...

و اینگونه‌ متاسفانه‌ رسوم‌ و عادت‌های‌ شرک‌آمیز و باطلی‌ که‌ همه‌ بر اساس‌ مال‌اندوزی‌ و بهره‌وری‌ جنسی‌ استوار‌اند و از دین‌ صحیح‌ و سنت‌ پیامبر صو از آیین‌ ائمه‌ فرسنگ‌ها فاصله‌ دارد اصل‌ بزرگ‌ توحید که‌ اساس‌ دین است‌ را احاطه‌ کرده‌ است‌!.

[۲۳] یا شیعة العالم استیقظوا(اى شیعیان جهان بیدار شوید) - دکتر موسى‌ موسوى ۵۵. [۲۴] یا شیعة العالم استیقظوا (اى شیعیان جهان بیدار شوید) - دکتر موسى‌ موسوى ۵۶. هامش. [۲۵] فروع الکافی ۷/ ۴۳۸. [۲۶] فروع الکافی ۷/ ۴۴۹. [۲۷] فروع الکافی ۷/۴۵۱. [۲۸] هکذا تکلم شریعتی – فاضل رسول ۶۳- ۶۵. [۲۹] مرجع سابق، مقتطفات از صفحات ۶۳، ۶۴، ۶۵.