صدقات (حق جد) و موارد بیشمار دیگری
این افراد که به نام اهل بیت میخورند و شکم خود را سیر مینمایند چیزهای زیادی را تحت نامهای شرعی یا نامهای ساختگی برای خود حلال قرار دادهاند، مانند صدقات و کفارهها و ذبیحهها، نذرها، و حقوق و هر چه به دست میآید بدون اینکه به حلال بودن و حرام بودنش نگاه کنند، و بنابر ضرب المثل (حلال چیزی است که بدست تو بیافتد، و حرام چیزی است که از آن محروم شده باشی!).
کاش که در ایام موسمها آنان را میدیدی و رفتنشان را به مزرعههای مردم و آمدنشان را پیش مردم برای گرفتن اموالشان از قبیل محصولات و گوسفندان و دانهها و پولها و هر چه به چشم بخورد مشاهده مینمودی. از گدایی کردن هیچ چهرهای عرق نمیکند، و هیچ چشمی نگاهش پایین نمیافتد، و نه زبانی گیر میکند، بلکه میبینی که بدون خجالت کشیدن و با تمام بیحیایی و گستاخی میگوید: من حق جد خود را میخواهم، ببین به چه چیز حریص هستند؟ و برای چه چیزی تأسف میخورند و میسوزند؟ آنچه مردم در محیط آنان به آن رسیدهاند از قبیل دوری وحشتناک مردم از دین و سقوط اخلاقی مردم برایشان مهم نیست.
آری، در محیط آنان سلوک و رفتار درست ترک شده، عقیده تحریف شده است، نماز یا به کلی ترک شده یا از آن کاسته شده، امنیت وجود ندارد، اما در مقابل زنا و زشتیها و همه کارهایی که خداوند حرام قرار داده، دزدی، قتل، چپاول و غارت، ربا، کلاهبرداری، سحر، شیادی، غیبت، سخنچینی، قطع رابطه و پشت کردن به یکدیگر، نافرمانی پدر و مادر، بدرفتاری با همسایه به اضافه دروغگویی و نفاق و بداخلاقی، و سخن زشت، هرزگی زنان، و بیعفتی و فساد چنان شیوع یافته و منتشر است که هر چه از آن بگویی کم است.
مردم از اموری مانند فقر و نیازمندی رنج میبرند که دلها از این تراژدی تکان میخورد، فقر و نیازمندی باعث شده تا پیوندها و خویشاوندیها قطع شوند، و فساد اخلاقی به حدی رسیده که عفت و پاکدامنی از میان رفته است، مگر کسی که خدا بر او رحم کرده باشد، همه این مشکلات و فسادها وجود دارند، و اینها همه این مشکلات را تماشا میکنند مشکلاتی که برادران و همکیشان و هموطنان و پیروان آنها در مذهب به آن گرفتاراند هیچ قلبی اندوهگین نمیشود، و هیچ کسی اشکی نمیریزد و ناراحت نمیشود، و هیچ کسی از اینها خود را موظف به انجام قسمت اندکی از مسئولیت بزرگی که خداوند بر او واجب نموده و خودش ادعا مینماید که این مسئولیت را به دوش دارد نمیداند. مسئولیت آموختن امور دینی و اساسی زندگی مردم به مردم مانند حفظ آیهای از قرآن، یا فرمان دادن به صدقه یا کار خوب یا اشاعه و پخش عادت و اخلاق خوب و اشاعه ارزشی که از میان رفته، و احیای فریضهای که ترک شده یا سنتی که از میان رفته است، و احیای خوبی و ارزشی که به فراموشی سپرده شده است یا پیوند خویشاوندی که قطع شده یا حقی که انکار شده یا دانشی که از بین رفته است، و اصلاح دینی که تحریف شده یا دنیایی که بسیاری در آن چون حیوانات یا بدتر از حیوانات زندگی به سر میکنند.
به جز تعداد اندکی که فسادها را مشاهده میکند و سکوت اختیار مینماید یا با صدایی آهسته اعتراض میکند.
بلکه همه آنچه که فکرشان را به خود مشغول مینماید و اوقات فراغت آنها را پر مینماید مالاندوزی و بهرهمند شدن از مزایا و دریافت (حقوق) و چیزهایی دیگر از این قبیل عجیب است! چگونه امور دگرگون و برعکس شدهاند و معیارها مختل گردیدهاند؟!.
پیامبر صکه آنها با نسبت دادن خود به او میبالند، حقوق دینی و دنیوی مردم را به طور کامل ادا نمود، و هیچ نیازی از نیازهای دنیا و آخرت را نگذاشت مگر اینکه برای رفع آن تمام آنچه در توان داشت صرف نمود، و همه تواناییهای مالی و جانیاش را بدون اینکه دست مبارک خود را به یک درهم از اموال مردم در مقابل کوشش و دعوت و جهاد و احسان خود دراز نماید به کار گرفت و ادعا نکرد که او بر گردن مردم حقی دارد که پس از او نوادگان و فرزندانش آن را به ارث میبرند، و (حقوق) و خمسها از مردم گرفته نمیشد و برای او انبار نمیشد و او هیچ درهم و دیناری ذخیره نکرد! و اینهایی که ادعا میکنند فرزندان او هستند اموال را تصرف میکنند و طلا و جواهر ذخیره مینمایند، و شرکتها تأسیس میکنند و بانکهای خارجی را از اموال مستمندان اغفال شده آباد میکنند، بدون اینکه در مقابل این پولها به اندازه یک درهم در دین و دنیا حق این مردم را ادا کرده باشند، مردم اطراف آنها در گرسنگی و فقر و درد به سر میبرند و حال آنکه آنان سیر و ثروتمند و تندرستاند. بلکه از پرخوری شکم دردشان گرفته و در ناز و نعمت و اسراف به سر میبرند، و به جای اینکه به نیازمندان کمک کنند و با آنها احسان نمایند حتی اگر با پرداختن زکات مالها و جواهر و گنجینههایی که اندوختهاند باشد، مالهای این نیازمندان را میگیرند بدون اینکه رحم داشته باشند و بدون اینکه بین ثروتمند و فقیر و بیوه و یتیم فرقی بگذارند!.
یکی از کشاورزان - که دوستم بود - به من گفت که یکی از این (سیدها) در موسمی از موسمها پیش من آمد و حق جدش را میخواست، بعد از اینکه مراسم اطاعت و حقوقی که در مالها و کشاورزی و چهارپایان داشت به او داده شد چند برّه که مال فرزندان یتیم خواهرم که همراه با مادر بیوهایشان در کنارم زندگی میکردند را دید، برهای را گرفت، کشاورز به او گفت: این برّهها مال فرزندان یتیم خواهرم میباشد که فقیر و نیازمنداند. در پاسخ گفت: هر کس که تو داییاش باشی یتیم نیست، سپس بره را گرفت و رفت!.
اما نذرهایی که برای غیر از خداوند نذر میشوند که چگونه آن را بدست میآورند؟ هر چه از آن بگویی کم است.
و با وجود این، آنان به طور مطلق زکات نمیدهند و گویا این رکن بزرگ اسلام از جدول حساب آنان حذف شده است.