عقلها کجا رفتهاند؟!
این روایت را در روضه کافی کلینی بخوانید:
از محمد بن مسلم روایت است که میگوید: «به نزد ابوعبدالله ÷رفتم و به او گفتم: در خواب دیدم که وارد خانهام شدم و همسرم به سوی من آمد و گردوهای زیادی شکست و روی من ریخت، از این خواب شگفت زده شدم... تعبیرش چیست؟ گفت: ای پسر مسلم، زنی را صیغه میکنی همسرت باخبر میشود و لباسهای نو تو را پاره پاره مینماید، زیرا پوست لباس مغز است. ابن مسلم گفت: سوگند به خدا بین تعبیر او جز صبح جمعه فاصله نبود، صبح جمعه من دمِ در نشسته بودم ناگهان کنیزی از کنار من رد شد، پسندم آمد به غلام خود دستور دادم کنیز را برگرداند، و سپس آن را وارد خانهام کردم، من با آن آمیزش کردم، همسرم باخبر شد، و وارد خانهای شد که در آن بودیم، کنیز به سوی در شتافت، و من باقی ماندم و همسرم لباسهای نو مرا که در روزهای عید میپوشیدم پاره کرد»[۶۹].
[۶۹] روضة الکافی ۸/۲۹۲.