جنگ در راه خدا نه برای غنیمت!
نویسنده ۲۳ سال در پی آنچه گذشت مینویسد:
«با چنین وضعی چاره چیست؟ راه وصول به این مقصد مهم و اساسی که جامعه کوچک مسلمین سرپای خود بایستند و معیشت استواری داشته باشند کدامست؟ از دیرباز میان قبائل عرب این عادت متداول بود که برای رسیدن به مال و دولت به قبیله ضعیفتر هجوم کنند و مال و خواسته آنها را بچنگ آورند. برای مسلمین یثرب در آن زمان جز این راه دیگری جود نداشت(!!) از اینجا غزوههای اسلامی آغاز شد(!!)» [۱۶۶].
واقعاً که از این تحلیل تاریخی آدمی مات و مبهوت میشود!! این سیرهنویس توانا! اگر کمترین آگاهی از تعالیم اسلامی داشت میتوانست بفهمد که اساساً جنگ و خونریزی در راه غنائم، از دیدگاه اسلام محکوم شده است. جهاد یکی از عبادات اسلامی شمرده میشود و در عبادت، قصد «تقرّب به خدا» باید داشت نه نیّت غارتگری و مالاندوزی! و این موضوعی است که هر نوآموز مسلمانی آنرا بخوبی میداند. قرآن مجید بارها فرموده که:
﴿وَقَٰتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ...﴾[البقرة: ۱٩۰].
«در راه خدا پیکار کنید».
و از پیامبر اسلام پرسیدهاند: ممکن است کسی برای غنیمتگرفتن یا بلندآوازه شدن یا شهرت به دلاوری و شجاعت بجنگد پس چه کسی را میتوان گفت که در راه خدا پیکار میکند؟ پیامبر پاسخ دادهاست: «مَن قاتَلَ لِتَکونَ کَلِمَةُ اللهِ هِیَ العُلیا فَهُوَ في سَبیلِ اللهِ» [۱۶٧].
یعنی: «کسی که پیکار کند تا سخن خدا پیروز شود در راه خدا جنگیده است».
امّا کسانیکه در اندیشه مال و زن هستند و برای بدستآوردن آنها هجرت یا جهاد میکنند، حرکتشان نادرست شمرده شده چنانکه پیامبرجفرموده است:
«إِنَّمَا الأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ ، وَإِنَّمَا لِكُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى ، فَمَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى دُنْيَا يُصِيبُهَا أَوْ إِلَى امْرَأَةٍ يَنْكِحُهَا فَهِجْرَتُهُ إِلَى مَا هَاجَرَ إِلَيْهِ» [۱۶۸].
یعنی: «جز این نیست که اعمال، وابسته به نیّت است و هر کس متناسب با آنچه نیّت کرده نصیب دارد. بنابراین کسی که بخاطر (مال) دنیا یا برای زنی که با وی ازدواج کند راه هجرت در پیش گیرد، در اینصورت هجرت وی بسوی آن مال و زن محسوب میشود»!.
از همین رو قرآن مجید در تحلیل شکست مسلمانان در غزوه «اُحُد» برخی از ایشان را مورد ملامت و سرزنش قرار میدهد که:
﴿مِنكُم مَّن يُرِيدُ ٱلدُّنۡيَا﴾[آلعمران: ۱۵۲].
«برخی از شما خواهان دنیا (دراندیشه غنیمت) بودید».
و از این رو نافرمانی کرده شکست خوردید. در این صورت چگونه ممکن است قرآن کریم اساساً جنگ را به منظور فراهمآوردن غنائم تشریع کرده باشد؟!.
اگر جناب سیرهنگار یکبا «باب جهاد» را از میان ابواب فقه اسلامی میدید و شرائط و حدود آنرا ملاحظه مینمود، تا این اندازه پرت و پلا! نمیگفت و از تعالیم اسلام دور نمیشد.
هنر سیرهنویسی در گروه آن است که نویسنده به مآخذ و مدارک مطمئن رجوع کند و بر مبنای اسناد موثّق به تفسیر و تحلیل تاریخ بپردازد، نه آنکه چشم خود را از دیدن مدارک بربندد و قلم بدست گیرد و پندارهای واهی خویش را «سیره پیامبر اسلام» بشمار آورد!.
اگر کسی اهل پژوهش و تحقیق باشد و کتاب ۲۳ سال را از سرِ تأمّل مطالعه کند، نخستین نقصی که در این کتاب به نظرش میرسد آن است که میبیند در کتاب مزبور از ذکر مدارک و مآخذ خبری نیست و نویسنده برخلاف رسم معمول، حتّی در پایان کتاب نیز منابع خود را نیاورده است و اگر در پارهای از موارد به ابن هشام یا طبری یا دیگران اشاره کرده، متن سخن آنها را نمیآورد تا معلوم شود که برداشت وی با گزارش مورّخان نامبرده موافقت دارد یا نه؟!.
اسفانگیزتر از این، تناقضگوییهای فراوان او است که قدم به قدم چهره مینماید! مثلاً در همین بحث ادّعا دارد که پیامبر اسلامجنخستین بار جنگ را به خاطر بدستآوردن غنائم تجویز نمود امّا در فصل دیگر، همین موضوع را بصورتی متفاوت نشان میدهد و مینویسد:
«در آیه ۳٩ سورۀ حج که آنرا نخستین آیۀ حکم جهاد میدانند قتال با کفار به صیغه امر نیست بلکه با تعبیر «اجازه» است: ﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَٰتَلُونَ بِأَنَّهُمۡ ظُلِمُواْ﴾[الحج: ۳٩]. در این آیه به مسلمانان اجازه قتال داده میشود زیرا که به آنها ظلم شده است. در آیه بعد ستمی که بر مسلمانان رفته است چنین بیان میشود:
﴿ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِم بِغَيۡرِ حَقٍّ إِلَّآ أَن يَقُولُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ﴾[الحج: ۴۰].
«کسانی که جز ایمان به پروردگار تقصیری نداشتند از دیار خود رانده شدند».
زمخشری معتقد است این نخستین آیه است که جنگ با مشرکان را روا ساخته است... در تعلیل اجازه قتال، حضرت محمّد فراست جبلّی را بکار انداخته و بیرون کردن مسلمانان را از مکّه یادآور شده است». [صفحه ۱۴۰-۱۴۱].
چنانکه میبینید سیرهنگار اعتراف دارد که اجازه جنگ از دیدگاه قرآن و پیامبر برای ستمی بوده که بر مسلمانان رفته [۱۶٩](نه برای بدستآوردن غنیمت)! بویژه که میدانیم نویسنده، پیامبر اسلام را در گفتار خود راستگو میشمرد و در صفحه ۱۲۸ از کتابش مینویسد: «مسلماً حضرت محمّد بآنچه میگفته است ایمان داشته و آنرا وحی خداوندی میدانسته است».
این کوسه و ریشپهن! در نوشتار سیرهنویس نماینده آن است که کتاب او از نظم منطقی برخوردار نیست و تحلیلهای وی، پندارگرایانه است. با وجود این، چنان خود را گم کرده و مغرورانه سخن میگوید که داستان شغال و خم رنگرزی را در مثنوی مولوی بیاد میآورد! فَنِعمَ ما قالَ:
آن شغالی رفت اندر خُمِّ رنگ
اندر آن خم کرد یک ساعت درنگ
پس برآمد پوستش رنگین شده
کی منم طاووسِ علّیّین شده...!
[۱٧۰]
آری، هدف اصلی جنگ در اسلام -چنانکه پیش از این اشاره شد- دفع ستم و بازکردن راه خدا بوده است زیرا که کفّار قریش درصدد برآمدند تا با توسّل به تهدید و اجبار و کشتار، راه تابناک خدا را بروی خلق بربندند یعنی از هدایت مردم به سوی اسلام جلوگیری کنند و بر مسلمانان بود تا در برابر ستمگران بایستند و با زورگویی مبارزه نموده راه نجات و فلاح را بگشایند واین موضوعی است که در قرآن کریم بارها، بدان تصریح شده و آثار روشن تاریخی نیز از آن حکایت میکند. در سوره بقره میخوانیم:
﴿وَلَا يَزَالُونَ يُقَٰتِلُونَكُمۡ حَتَّىٰ يَرُدُّوكُمۡ عَن دِينِكُمۡ إِنِ ٱسۡتَطَٰعُواْ﴾[البقرة: ۲۱٧].
«همواره با شما میجنگند تا اگر بتوانند از دین خود بازتان گردانند».
و نیز میخوانیم:
﴿ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَصَدُّواْ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ أَضَلَّ أَعۡمَٰلَهُمۡ ١﴾[محمد: ۱].
«کسانیکه کافر شدند و مردم را از راه خدا بازداشتند خداوند اعمالشان را نابود و بیاثر کرد».
امّا بدستآوردن غنائم، به هیچ وجه «هدف جهاد در راه خدا، شمرده نمیشد و اگر مسلمین از کاروانهای قریش کالایی را گرفتند، این کالاها در برابر اموال مهاجران مسلمان بود که در مکّه بجای مانده و کفار قریش آنها را غصب کرده بودند بقول قرآن کریم:
﴿أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ﴾[الحشر: ۸] [۱٧۱].
و البته عقل و شرع وعرف، بازپس گرفتنِ اموالِ غصبشده را اجازه میدهد.
[۱۶۶] صفحه ۱۴۵ کتاب. [۱۶٧] الـمُصَنَّف، اثر عبدالرزاق صنعانی، ج ۵، ص ۲۶۸ و صحیح بخاری، ج ۴، ص ۲۵. [۱۶۸] صحیح بخاری، الجزء الأوّل، صفحه ۱. [۱۶٩] پیش از این گفتیم که آنچه در سوره حج آمده «اجازه جنگ دفاعی» است نه پیکار تهاجمی!. زیرا کلمه «یُقاتَلُونَ» (به صیغه مجهول) نمایشگر آن است که مسلمانان در معرض پیکار از سوی دشمن قرار داشتند و مجاز بودند تا در راه خدا با مهاجمان بجنگند. [۱٧۰] دفتر سوم مثنوی. [۱٧۱] از خانههای خود بیرون رانده شده واز اموالشان محروم گشتند.