پاسخ بر مراجعه (٧۲):
۱- تقریر برتری عائشه بر سایر همسران پیامبر ج به جز خدیجه با ادله و برهان و ذکر اتفاق بر آن.
۲- نمیتوان به طور قطع به برتری میان خدیجه و عائشهبجزم کرد هر کدام دارای فضائل خاص خود میباشد و بهتر است در این مورد سکوت نمود و امر را به خداوند ارجاع داد.
۳- ضعف حدیثی که بر برتری خدیجه بر عائشه به آن استدلال نموده است این مراجعه وشش هفت مراجعهی بعد از آن رافضی در آن سم و ناپاکی خود را ریخته و خالی مینماید و از خداوند میخواهیم مرا بر کشف و رد و ابطال آن توانا سازد. با تمام آنچه سعی نموده سخن خود را چرب و شیرین نماید و به ادب و احترام تظاهر نماید ولی حاصل آن جز نقد و نکوهش بهترین مردمان نزد پیامبر ج ابوبکرصدیق و دختر صدیقهاش عائشه ام المؤمنین چیزی دیگر نیست. از پیامبر ج اسلام سؤال شد! (چه مردمانی نزد شما محبوبتریناند فرمود: (عائشه گفته شد: از میان مردان [چه کسی]؟ فرمود: پدر او [عائشه] گفتند: سپس چه کسی؟ فرمود: عمر) روایت از امام احمد، (۴/۲۰۳)، بخاری، (۵/۶، ۲۰٩-۲۱۰)، مسلم، (۴/۱۸۵۶) و ... .
در این مراجعه به برتری میان عائشه و خدیجه به طور خاص و میان او و سایر همسران پیامبر ج به طور عام پرداخته است، و ما به یاری خداوند به تبیین این امر میپردازیم.
نزد آگاهان و پیروان سنت پیامبر ج در برتری عائشه بر همسران پیامبر ج بر خدیجه [کبری] تردیدی نیست. و بر این مسأله اتفاق نموده و حتی [شیخ الاسلام] ابن تیمیه/در پاسخ و رد بر ابن مطهر (حلی) – مختصر (المنهاج)، ص ۲۱٧ میگوید: (اهل سنت بر تعظیم و محبت عائشه اجماع نمودهاند و همسران پیامبر ج مادران مؤمنین و عائشه نزد پیامبر ج محبوبترینشان است؛ و نزد مسلمانان از احترام بیشتری برخوردار است [روایات] و استدلالهایی که بر فضیلت عائشه مورد استدلال قرار میگیرد برای هیچ کدام از همسران پیامبر ج واقع نشده است از جمله در حدیث سابق چون از پیامبر ج سؤال شد: چه مردمانی نزد شما محبوبترند؟ فرمود: عائشه ...) و در روایتی دیگر روایت شده است: در میان مردان بسیاری به کمال رسیدند و در میان زنان جز مریم بنت عمران و آسیه همسر فرعون کسی به کمال نرسیده است و برتری عائشه بر زنان مانند برتری آبگوشت بر سایر غذاهاست) روایت از احمد، (۴/۴۰٩-۳٩۴) بخاری، (۴/۲۰۰، ۱٩۳)، (۵/۳۶)، (٧/٩٧) مسلم، (۴/۱۸۸۶-۱۸۸٧) ترمذی، ۰۳/٩۳-٩۴) نسائی، (٧/۶۸) ابن ماجه، (۳۲۸۰) و دیگران از حدیث ابوموسی اشعری و از حدیث أنس بن مالک است.
و مردم در روز عائشه هدایایشان را میبخشیدند، از ام سلمه روایت است که زنان پیامبر ج در خانهی ام سلمه اجتماع نمودند و گفتند ای ام سلمه مردم هدایای خود را به عائشه میدهند و ما نیز همچون عائشه خواهان خیر میباشیم پس نزد پیامبر ج برو تا مردم را دستور دهد به او هدیه دهند ام سلمه میگوید: آن را به پیامبر ج گفتم، از من اعراض نمود و فرمود: ای ام سلمه دربارهی عائشه مرا اذیت نکنید سوگند به خداوند در لحاف هیچکدامتان غیر از عائشه بر من وحی نازل نشده است، امام احمد، (۶/۲٩۳) بخاری، (۵/۳٧) ترمذی، (۴/۳۶۲-۳۶۳) نسائی، (٧/۶۸-۶٩) آن را روایت نمودهاند، و صراحتاً بیانگر برتری عائشه بر سایر همسران پیامبر جاست، و پیامبر ج سخن دربارهی عائشه را حتی از ام سلمه نمیپذیرد پس چگونه آن را از غیر او میپذیرند؟ و اعلام نموده است که اینگونه سخن او را آزار میدهد و قرآن میفرماید: ﴿وَمَا كَانَ لَكُمۡ أَن تُؤۡذُواْ رَسُولَ ٱللَّهِ وَلَآ أَن تَنكِحُوٓاْ أَزۡوَٰجَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦٓ أَبَدًاۚ إِنَّ ذَٰلِكُمۡ كَانَ عِندَ ٱللَّهِ عَظِيمًا٥٣﴾[الأحزاب: ۵۳]و یک بار دیگر همسران پیامبر ج تلاش نمودند در خصوص عائشه و مساواتشان با او بر پیامبر ج تأثیر نمایند، و فاطمه را نزد پیامبر ج فرستادند به وی گفت ای رسول خدا ج همسران شما مرا نزدتان فرستادهاند و خواهان عدالت دربارهی خود و دختر ابن قحافه میباشند. پیامبر ج فرمود: (ای دخترم آیا شما دوست نداری آنچه من دوست دارم؟ فاطمه گفت: آری، فرمود: پس عائشه را دوست بدار) و فاطمه چون این سخن را از پیامبر ج شنید برخاست و نزد همسران پیامبر ج برگشت و آنان را از آنچه گفته بود آگاه ساخت، گفتند برای ما کاری نکردهاید پس دوباره نزد پیامبر ج برو و به او ج بگو: همسرانت در مورد دختر ابوقحافه و [آنان] خواهان عدل میباشند، فاطمه گفت: سوگند به خدا هرگز دربارهی عائشه چیزی نمیگویم و همسران پیامبر ج زینب دختر حجش را همچون [فاطمه] فرستادند. این حدیث را امام احمد، (۶/۸۸) مسلم، (۴/۱۸٩۱۰۱۸٩۲)، نسائی، (٧/۶۵-۱۶۶) – روایت کردهاند و آیا بالاتر از این فضیلت دیگری وجود دارد؟
و عائشهلبر امت محمد ج برکت بود و اسید بن حضیر چون به سبب عائشه آیهی تیمم نازل گردید گفت: ای آل ابوبکر این اولین برکت شما نیست و خداوند به سبب شما امری ناراحت کننده نازل ننمود، مگر اینکه خداوند در آن برای شما و مسلمین خیر قرار داده است روایت از بخاری، (۱/٩۲-٩۲) و ... از ویژگیهای اولاینکه او در سهم مهمانی پیامبر ج در خانه او دارای دو سهم [روز] بود، روزی متعلق به خود وی و روز دیگر سودۀ [همسر پیامبر ج]آن را برای تقرب به رسول خدا ج به او بخشیده بود ... (بخاری، ٧/۴۳) پیامبر ج تا واپسین ساعت حیات با عائشه هم صحبت بود و امام احمد، (۶/۱۳۸) روایت نموده است که پیامبر ج در بیماری وفاتش فرمود: (اینکه من سفیدی کف دست عائشه را در بهشت دیدم مرگ را بر من آسان مینماید) ابن کثیر در (البدایه و النهایه)، (۸/٩۲) میگوید: (و این که پیامبر ج با دیدن کف دست عائشه روبر خود در بهشت احساس آرامش مینماید بیانگر اوج محبت پیامبر ج بر اوست.
و از دیگر اختصاصات عائشه اینکه او عالمترین زنان پیامبر ج بلکه عالمترین زنان به طور مطلق میباشد، زهری میگوید: اگر علم تمام همسران پیامبر ج و علم تمام زنان را با علم عائشه جمع نمائی باز علم عائشه برتر است، و ترمذی، (۴/۳۶۳-۳۶۴) به اسناد از ابوموسی اشعری روایت نموده است که گفته است: (ما یاران محمد جهرگاه در حدیثی به مشکلی برخورد میکردیم از عائشه سؤال میکردیم و از او آگاهی و علم اخذ مینمودیم، و از بزرگترین اختصاصات و فضائل او اینکه خداوند از بالای هفت آسمان او را تبرئه نمود و چون اهل افک با دروغ و بهتان دربارهی وی سخن گفتند خداوند در قرآن او را برائت و تبرئه نمود و تا روز قیامت تلاوت گردد و ماندگار بماند، و ابن کثیر میگوید: علما بر تکفیر کسی که بعد از تبرئه، او را متهم نماید اجماع نمودهاند.
و او دارای فضائل زیادی است ولی ما تنها چند فضیلت واضح که بیانگر برتری او بر سایر زنان پیامبر ج جز خدیجه است انتخاب نمودیم و با این توضیح کذب و نیرنگ این دروغگوی دجال [صفت] موسوم به عبدالحسین معلوم میگردد که میگوید: (همچنان که صاحبان خرد میدانند سنن مأثور و اخبار مکتوب از برتری او بر زنان پیامبر ج مخالفت به عمل میآورند) و به آن بسنده نکرده میگوید: (گاهی عائشه خود را از سایر زنان پیامبر ج برتر میدید ولی پیامبر ج به آن اقرار نمیکرد) و اولبیش از حد استحقاق خویش برای خود ادعای برتری نمینمود، بلکه همانطور که بعد از حادثه افک خداوند او را با آیات قرآن تبرئه نمود معلوم میگردد، او خود را از آنچه استحقاق مقام وی بوده کمتر دانسته است و فرموده است: سوگند به خدا من تصور نمیکنم که خداوند دربارهی من وحی نازل فرماید تا تلاوت گردد، و من کوچکتر از آنم خداوند با وحی در مورد من سخن فرماید و [بر زبانها] تلاوت شود) از بخاری، (۶/۱۳۱)، مسلم، (۴/۲۱۳۵) و ... .
و حدیثی که بعد از آن دربارهی حادثه میان صفیه بنت حیی و عائشه و حفصه ذکر کرده است که پیامبر ج به صفیه فرمود: (چرا به آنان نگفتی که چگونه شما از من بهتر هستی و پدرم هارون است و عمویم، موسی، و شوهرم محمد ج است) – ضعیف است و قابل ثبوت نیست و ترمذی آن را از هاشم بن سعید به نقل از کنانه غلام صفیه از صفیه نقل نموده است و ترمذی میگوید: این روایت غریب است و جز از حدیث هاشم کوفی طریقی دیگر ندارد و اسناد آن چنین نیست، و میگویم [نگارنده]: و هاشم بن سعید ضعیف است و به وی احتجاج نمیشود و اسناد وی [کنانه] مجهولالحال است جز ابن حبان نباشد که معمولاً به افراد مجهول اعتماد مینماید کسی او را محل اعتبار ندانسته است لذا حافظ در (التقریب) او را در طبقهای قرار داده است که جای سخن و ایراد میباشد و گفته است: اگر به عنوان حدیث متابع به کار رود مقبول است وگرنه او ضعیف الحدیث است) و در اینجا به عنوان روایت تابع به کار نرفته است و ابن عدی هم در (الکامل) حدیث مذکور را نقل نموده و سند آن را در شرح حال کنانه در (التهذیب) از ابن عدی از ابراهیم بن محمدبن سلیمان از عمروبن علی از یزیدبن مخلس باهلی – او از ثقات است – از کنانه بن بنیه غلام صفیه، نقل نموده است).
و این اسناد نیز ضعیف است زیرا علت جهالت شرح حال کنانه در آن باقی است، و یزیدبن مخلس باهلی هم [من] ندیدهام کسی بر او اعتماد نماید بلکه ذهبی در (المیزان) از ابن حبان نقل مینماید که او گفته است: (جز به قصد اعتبار روا نیست از وی روایت شود) چگونه ممکن است اهل ثقه باشد و ما میدانیم چه کسی از او روایت کرده است؟ و شیخ ابن عدی ابراهیم بن محمدبن سلیمان ناشناخته و من شرح حال او را نیافتم مگر اینکه او [همان] ابراهیم بن محمدبن سلیمان بن بلال بن ابیدرداء باشد و ذهبی در (المیزان) او را مجهول و در طبقهی ضعفاء مطرح نموده است.
حافظ این روایت را در (اصابه)، (۴/۳۴٧) در شرح حال صفیه ذکر نموده و آن را به ترمذی نسبت داده است و همچنین ابن عبدالبر آن را در (الاستیعاب) با تضعیف ذکر کرده و میگوید: (روایت شده که پیامبر ج بر صفیه وارد گردید و ...).
و از اینجا معلوم میگردد که ذکر حدیث توسط این دو به عنوان تصحیح آن به شمار نمیآید بلکه از نظر کسانی که با علم حدیث آگاهی دارند با عبارت و صیغهی تضعیف آمده است، اما جاهلانی امثال عبدالحسین آن را به عنوان تصحیح میفهمند. و در مسأْلهی برتری میان عائشه و خدیجهبعلما در با هم اختلاف دارند، و برخی او را با هیچ کدام از همسران پیامبر ج مقایسه و ارزیابی نمینمایند زیرا خداوند بر وی سلام و درود فرستاده و تمام فرزندان پیامبر ج - جز ابراهیم - همگی از وی متولد شدهاند و پیامبر ج تا اینکه او از دنیا برفت زنی نگرفت و جزو اولین کسانی است که پیامبر ج را تصدیق نموده و در آغاز بعثت مال و جان خویش را برای رسول خدا ج بذل نمود و برخی دیگر از علما به برتری عائشه باور دارند، زیرا او دختر صدیق و از خدیجه عالمتر بوده است، و در میان امت کسی همچون عائشه دارای قوهی حفظ و علم و درایت و فصاحت نبوده است، و پیامبر ج هیچ کدام از همسرانش را چون وی دوست نداشته است، و برائت و پاکی وی از بالای هفت آسمان نازل [و اعلام] شد، و بعد از پیامبر ج دانش فراوان و پربرکتی از پیامبر ج روایت و نقل نموده است، و در واقع هر کدام از آنها دارای فضایلی است که اگر انسان در آنها دقت نماید شگفتزده و حیران میشود، و بهتر این است که انسان در این زمینه سکوت نماید و آن را به خداوند ارجاع نماید، و اگر کسی هم دلیلی قاطع بر برتری هر کدام بیابد میبایست آن را ارائه نموده و در غیر این صورت بایدگفت خداوند بهتر میداند [که برتر کیست] و آنچه ذکر شد تماماً از سخنان ابن کثیر در (البدایه و النهایه) میباشد که بیانگر علم و ورع در گفتهی اوست ولیکن با احادیثی که عبدالحسین در فقرهی دوم از این مراجعه نقل کرده است میتوان بر برتری خدیجه استدلال کرد. از جمله از پیامبر ج روایت شده است که فرموده است: از زنان دنیا مریم بنت عمران، خدیجه بنت خویلد، فاطمه بنت محمد ج و آسیه همسر فرعون برای شما [به عنوان الگو] کافیست) و این روایت صحیحی است که امام احمد و ترمذی و ... آن را تخریج نمودهاند و همچنین حدیث (برترین زنان اهل بهشت خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد ج و مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم همسر فرعون میباشند) امام احمد و حاکم آن را روایت نموده و صحیح میباشد و حدیث دیگر بهترین زنان عالم چهار نفرند ...) و روایت مذکور صحیح است امام احمد و طبرانی در (الکبیر) آن را از انس روایت نمودهاند ولیکن کسی که به برتری عائشه قائل است با حدیث متقدم از ابوموسی اشعری به معارضه [روایات برتری خدیجه] میپردازد که میگفت: (برتری عائشه بر زنان مانند برتری آبگوشت بر سایر غذاها است) و در مسند و صحیحین هم وارد شده است، و عبارت آن شامل زنان سهگانه مذکور و غیر آنان هم میشود.
و دو حدیثی که این مراجعه را با آن آغاز نموده که از ابن عبدالبر در (الاستیعاب) ذکر شده است که در آنها این سخن پیامبر ج - که خداوند بهتر از او را برای من جایگزین ننموده است) خطاب به عائشه دربارهی خدیجه میباشد. این اضافه صحیح نیست و در سند آن ضعف است زیرا امام احمد، (۶/۱۱٧-۱۱۸) و ابن عبدالبر در (الاستیعاب)، (۴/۲۸۶-۲۸٧) هردو از طریق مجاهد از شعبی از سروق از عائشه روایت نمودهاند، و علت [ضعف] آن در مجاهد است و او ابن سعید همدانی است، و امام احمد، ابن معین، یحیی بن سعید، ابن مهدی، دارقطنی، ابن سعد، ابن حبان، او را ضعیف به شمار آوردهاند، و حافظ در (التقریب) دربارهی او میگوید: (او [در روایت حدیث] قوی نیست و در پایان عمر خویش دچار دگرگونی گردید).
و ابن کثیر هم در (البدایه و النهایه، (۸/٩۳) این اضافه را ضعیف دانسته است و بخاری و مسلم – همچنان که عبدالحسین در حاشیه گفته است - نیز این حدیث را روایت کردهاند ولیکن بدون اضافهای که ضعف آن را بیان کردیم به نص حدیث در (بخاری)، (۵/۴۸-۴٩) و مسلم، (۴/۱۸۸٩) مراجعه شود.
زمانیکه عائشه در مورد خدیجه با پیامبر ج صحبت کرد پیامبر ج در آن روایت اقرار نمود که خداوند شما را برای من بهتر از او جایگزین نموده است، پس در این صورت روایت مذکور از ادلهی قائلین به برتری عائشه نسبت به خدیجه و سایر زنان پیامبر ج به شمار میآید، ولیکن عبدالحسین تلاش نموده تا وانمود نماید که این اضافهی [ضعف] در صحیحین است، و این عمل او جای تعجب نیست بلکه کار همیشگی اوست.
سخن خود را در این مراجعه با نقل کلام امام ابن تیمیه در رد بر ابن مطهر [حلی] که مربوط به موضوع میباشد به پایان میبریم. بعد از ذکر صحبت کسانی که خدیجه را بر عائشه [با مفهوم این اضافه بر فرض صحت آن] برتر میدانند میگوید: (نگا: مختصر المنهاج)، ذهبی، ص ۲۱۶-۲۱٧) – اینها میگویند: گفته پیامبر ج: که خداوند بهتر از او را برای من جایگزین ننموده است) – در صورت صحت – به این معنی است که خداوند بهتر از خدیجه زنی نصیبم نکرده است، زیرا خدیجه در صدر اسلام سودی به اسلام رساند که کسی به مقام وی نرسیده است و او از این لحاظ برای پیامبر ج بهتر است؛ زیرا در هنگام نیاز به وی سود رسانده است، و عائشه [هم] در پایان نبوت و اکمال دین با وی هم صحبت بوده و به علم و ایمانی دست یافت که کسی به آن دست نیافته بود، پس عائشه از این نظر برتر است و امت از او بهتر از دیگران سود جستند و به جایگاهی از علم و آگاهی به سنن نایل گشت و دیگران به آن نایل نشده بودند، و نفع خدیجه محدود به پیامبر ج بود و [کمتر به دیگران میرسید] زیرا دین به کمال خود نرسیده بود تا خدیجه آن را بداند و به کمالات دین دست یابد و پر واضح است هر آنکه تمام تلاش خود را بر یک چیز مبذول دارد از آنکه تلاشش را بر آمال متنوع به بکار برده است موفقتر است، و خدیجه از این لحاظ برتر است لیکن انواع نیکی در آن محدود نشده است. آیا مگر صحابیانی از قبیل حمزه، علی، سعدبن معاذ، اسید بن حضیر و ... از کسانی مانند ابی رافع، انس بن مالک و ... برترند که تنها در خدمت پیامبر ج بودهاند.