مراجعهی (٧۴) ش:
۱- سخن خویش را با نکوهش عائشهلآغاز نموده و او را به عنوان سرچشمهی فتنه - با تکیه بر لفظ حدیث که از بخاری به صورت قطع شده و به طوری ناشایست نقل نموده – قلمداد نموده است.
۲- به ذکر فتنه جمل پرداخته و عائشه را از سرسختترین دشمنان علی به شمار آورده است.
۳- طبق عادت همیشگی رافضیان؛ تلاش ورزیده تا اصل دشمنی میان علی و عائشه را با استناد بر روایت بیاساس - یا زیادات ضعیف - ایجاد نماید.
۴- تلاش مینماید با استدلال بر آیهی: ﴿كُتِبَ عَلَيۡكُمۡ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ ٱلۡمَوۡتُ إِن تَرَكَ خَيۡرًا ٱلۡوَصِيَّةُ﴾[البقرة: ۱۸۰]و حدیث (سزاوار انسان مسلمان نیست که دارای چیزی باشد و نسبت به آن وصیت نماید مگر اینکه میبایست وصیتش نزد او مکتوب شده باشد). بر وجوب وصیت استدلال نماید. و به گمان وی بیانگر صحت مطالبهی فاطمه برای ارث خویش میباشد.
۵- مدعی ثبوت وصیت با عقل است و عدم تعیین علیسبه عنوان وصی پیامبرجیعنی نابودی دین و روی آوردن در امر دین بر هوی و آرزو و [به این معنی] که پیامبر ج همهی مردم زمین را مثل گوسفندان بدون چوپان در شب تاریکی رها نموده است و با دو حدیث که در مراجعهی (۸۶) بیان میگردد بر آن استدلال نموده است.
۶- در پایان ادعا مینماید که ادعای عائشه دربارهی وفات رسول خدا ج که در کنار او بوده با اینکه – به گمان او - پیامبر ج جان تسلیم نمود و سرش در آغوش علی بود در تعارض است، و تفصیل آن را به مراجعه (٧۶) ارجاع داده است.