پاسخ بر مراجعهی (۱۰۱):
- در سخن وی در این مراجعه سخن تازهای نیست و نقد تکرار محض و بیفایدهای است زیرا هر آنچه در این مقاله گفته است . در مراجعات قبلی نیز ذکر شده است و پاسخ ما نیز بر آنها گذشت و این بار سوم است که در آن سخن خود را پیرامون موانع احتجاج علی به نصوص بیانگر خلافت ذکر میکنند و موسوی این عوامل را در بیم و ترس علی از فتنه و اختلاف محدود نموده است، و چنانچه علی حق خود را مطالبه مینمود؛ اختلاف به وجود میآمده ولیکن او سکوت را به علت دفع این فتنه ترجیح داده است. و این سخن همان ادعایی است که در مراجعهی (۸۲) به ذکر آن پرداخته است و ما همانجا به سه طریق به رد و نقض سخن او اقدام نمودیم ولیکن او در ابتدای این مراجعه میگوید: که به علت مشغول شدن علی و سایر اهل بیت در کفن و دفن رسول خدا ج بیعت برای ابوبکر منعقد گردید و این خود عاملی برای عدم احتجاج او بر آنان گردید و برای ابطال این ادعا کافی است که به آنچه ما در اثنای پاسخ بر مراجعه (۸۲) گفتهایم مراجعه شود که در آنجا طبری با اسناد صحیح به ابن حر میگوید: (ابوسفیان به علی گفت: چرا این امر [خلافت] به پایینترین طایفهی قریش برسد، و سوگند به خدا اگر بخواهی این بیابان را از خیل و سواره پُر خواهم نمود، علی گفت: ای ابوسفیان، بسیار با اسلام و مسلمانان دشمنی نمودی و به اسلام ضرری نرساندی و ما ابوبکر را برای خلافت شایسته میدانیم). و بیان نمودیم که علیسدارای ابزار مادی بود که میتوانست بعد از رسول خدا ج او را به خلافت نایل نماید و این امر بر بطلان سخن موسوی دلالت مینماید که میگوید: آیا در عصر کنونی ما برای کسی مقدور است که با قدرتمندان، مقابله نماید و دولت و قدرت آنها را از بین ببرد؟ و آیا اگر او چنین قصدی داشته باشد او را رها مینمایند؟ هرگز هرگز. پس گذشته را بر زمان حاضر قیاس کن مردم همان مردماند و زمان نیز همان زمان است). [نگارنده] میگویم: علاوه بر پاسخ بر مراجعه (۸۰) دربارهی بیعت اختیاری علی با ابوبکر و اقرار به برتری ابوبکر در جاهای زیاد به رد ادعای او اشاره شده است و نیز در پایان پاسخ بر مراجعه (۸۴) تمام احتمالات وارده که ممکن است هر فرد از شیعه برای تفسیر بیعت علی برای ابوبکر جز استحقاق او برای خلافت به آن چنگ زند مورد بحث قرار دادیم و لازم میبینیم قسمتی از آن را تکرار نمایم تا سخن او را در اینجا رد و نقض نماید.
پس از فرض وجود آن نص موهوم یا مجموعهای از نصوص ممکن نیست جز اینکه علی از آنها آگاه بوده است ولیکن به علت و سببی معلوم حق خود را مطالبه ننموده است و گفتیم: (هر آنچه ذهن فرض نماید از سه صورت خارج نیست، یا اینکه ترک مطالبه حق به علت ترس از آنان و یا تهدیدشان بوده است و حال او شجاعتر نبوده است تا او را بر مطالبهی حق یاری نماید. و یا اینکه [گوئیم] او معمولاً شجاع بوده و دارای دلیری لازم برای این امر بوده است و بیم و هراس نداشته است ولیکن مصلحت دیده است که به علت ترس ایجاد فتنه با مرگ پیامبر ج از حق خود سکوت نماید و به تصور شیعیان اهم [ایجاد فتنه] را بر مهم [امامت] ترجیح داده است. و یا اینکه [گوئیم] او شجاع بوده و مصلحت را در سکوت ندیده و بلکه مطالبهی آن را بر خود واجب دانسته ولی او نیرو و یاور را برای مطالبهی حق خود نداشته است.
بلکه همگی بخاطر اعمال گذشتهاش از کشتن نزدیکانش و مستحق بودن وی بر منصب یا به خاطر حسادت و یا خلافت بر علیه او بر عداوت و دشمنی با او اتفاق نمودند و بیان کردیم نمیتوان فرض چهارم را پذیرفت و در پایان پاسخ بر مراجعه (۸۴) به موارد نقض این احتمالات سهگانه پرداختیم و در صورت لزوم و – دانستن اینکه هر آنچه ممکن است شیعه تصور نماید از صورتهای مذکور خارج نیست – به آن مراجعه شود.
پس در این مراجعه (۱۰۲) میگوید: (در خانه خود نشست تا اینکه با اکراه و بدون جنگ و دعوا او را بیرون آوردند، و اگر او به طرف آنان شتاب مینمود حجتی برای او به وجود نمیآمد و بُرهانی برای شیعیان او نمیدرخشید ولیکن در کار خود به رعایت دین و حفاظت حق خلافت خود بر مسلمین اهتمام ورزیده است). میگویم: این سخن همان سخنی و کلامی است که او در مراجعه (۸۴) گفته است و در جای خود بر آن پاسخ دادیم و نیازی به تکرار مجدد آن نیست و تمام این سخنان تکراریاند زیرا چمدان او از ادله و برهان خالی است.
و اما آنچه در حاشیه کتاب خود از نامهی علیسبه مردم مصر مورد احتجاج قرار داده است و آن را از (نهجالبلاغه) نقل نموده است نیازی به سخن فراوان بر آن نیست بلکه کافی است که بدانیم که در این نامه حجتی بر اهل سنت نیست. و این از تناقضگوئی موسوی بر اهل بیت با مضامین کتب شیعه – است، و هر آنکه بخواهد بر خصم خود اقامهی حجت نماید دست بر چنین عملی نمیزند [بلکه از منابع مورد پذیرش طرف مقابل احتجاج مینماید] و علاوه بر آن در پاسخ بر مراجعه (۶) تحقیق ارزشمندی که دکتر صبری ابراهیم به آن پرداخته ذکر نمودیم که آن بزرگوار عدم صحت نسبت محتوای کتاب (نهج البلاغه) را به علیساثبات مینماید، به مراجعه (۶) نگریسته شود.