۵۸- دیگر فضیلتهای دعا
همچنان سخن دربارهی بیان دلایل فضیلت دعا بر اساس آنچه در این باره در سنت رسولکریمجآمده، ادامه دارد. پیشتر بخشی از این احادیث را بیان داشتیم از جمله اینکه پیامبرجمیفرماید: «نزد خداوند عزوجل چیزی گرامیتر از دعا نیست» [۸]. این حدیث نشاندهندهی ارجمندی دعا و جایگاه عظیم آن نزد خداوند است؛ زیرا دعا همان عبادت، و لُبّ و روح آن است، و عبادت همان هدفی است که آدمیان به خاطر آن خلق شده و برای تحقق بخشیدن بدان آفریده شدهاند، و همچنان که پیشتر بیان شد گرامیترین عبادت نزد خداوند دعا است.
از جمله احادیثی که درخصوص فضیلت دعا در سنّت آمده حدیثی است که امام احمد و ترمذی و ابن ماجه و دیگران با سند «جیِّد» از ابوهریره سنقل کردهاند که رسول الله جفرمودند: «هر کسی خداوند را نخواند، خداوند بر وی خشم میگیرد» [۹]. این حدیث دلیلی است بر اینکه خداوند دعا را دوست دارد و همچنین بندهای که او را فراخوانده و به درگاهش دعا میکند را دوست دارد، و به همین خاطر خداوند از بندهاش -وقتی که او را فرا نخوانده و دعا ننماید- خشمگین میشود، و بیشک این مطلب «دلیلی است بر اینکه دعا کردن بنده به درگاه پروردگارش از مهمترین واجبات و وظایف و بزرگترین مطالب الزامی است؛ زیرا در وجوب دوری گرفتن از آنچه موجب خشم خداوند میشود اختلافی وجود ندارد» [۱۰]. پیشتر این سخن خداوند بیان شد که میفرماید:
﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَسۡتَكۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِي سَيَدۡخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ ٦٠﴾[المؤمن: ۶۰].
«صاحب اختیارتان گفته است: مرا [با اخلاص] بخوانید تا شما را اجابت کنم؛ کسانی که از بندگی من گردنکشی میکنند، با خواری وارد دوزخ خواهند شد».
این آیه نشاندهندهی آن است که اگر آدمی دعا کردن به درگاه پروردگارش را ترک کند این کارش استکبار و گردنکشی محسوب میشود، و شکی در واجب بودن دوری گرفتن از این کار نیست.
همچنین از جمله احادیثی که در خصوص فضیلت دعا نقل شده، حدیثی است که امام بخاری در ادب المفرد روایت کرده است. این حدیث را ابن حبان در صحیحاش از ابوهریره سبه صورت موقوف، و طبرانی در أوسط به نقل از او، از پیامبرجبه صورت مرفوع روایت کرده که پیامبرجفرمودند: «ضعیفترین مردم کسی است که در دعا از خود ضعف نشان میدهد و بخیلترین مردم کسی است که در گفتن سلام بخل میورزد» [۱۱]. دعا برای هر کسی کاری بسیار ساده و آسان است و به هنگام اقدام بدان نیازمند تلاش و کوشش خاصی نیست و شخص دعاکننده به خاطر این کار دچار رنج و مشقت نمیشود. به همین خاطر ضعف در انجام آن و تأخیر در اجرای آن نشانهی ناتوانی و ضعف شدید فرد است، و کسی که در انجام دعا عاجز باشد آن هم با وجود آسانی این کار، درخور او است که در دیگر کارها نیز عاجز و ناتوان باشد، و فقط شخصی که ارادهای سست و ایمانی ضعیف دارد از انجام دعا ناتوان و عاجز است.
از جمله احادیثی که درخصوص فضیلت دعا آمده حدیثی است که امام احمد و ابن ماجه و دیگران از ثوبان سروایت کردهاند که پیامبرجفرمودند: «هیچچیز جز دعا تقدیر را تغییر نمیدهد.» در این حدیث گواهی بر این مطلب وجود دارد که خداوند سبحان آنچه را بر بنده تقدیر کرده با دعای بنده تغییر میدهد، در همین معنا و مفهوم احادیث زیادی نقل شده است و حاصل معنای آنها این است که دعا خود بخشی از تقدیر خداوند است؛ چون گاه خداوند تقدیری را برای بندهاش رقم میزند، اما قیدی در آن میگنجاند که آن تقدیر زمانی رخ دهد که بنده دعا نکند. پس هرگاه بنده به درگاه خدا دعا کند آن تقدیر را از او دور میگرداند، و این خود نشاندهندهی آن است که دعا از بزرگترین اسباب دستیابی به سعادت دنیا و آخرت است، برخلاف تصور گروهی که معتقدند دعا تأثیری در دستیابی به خواسته و نیاز، و دور کردن موارد ناخوشایند و ترسناک ندارد، و معتقدند دعا فقط به خاطر عبادت محض میباشد، و آنچه با دعا کردن به دست میآید بدون دعا کردن نیز به دست میآید؛ اما کسی که قدر و منزلت دعا را دریافته باشد چنین نمیگوید، «و به همین خاطر مردم به دعا کردن و طلب یاری نمودن و دیگر اسباب دستور داده شدهاند، و کسی که بگوید: من با تکیه بر تقدیر دعا نمیکنم و چیزی از خدا درخواست نمیکنم، او دچار اشتباه شده است، زیرا خداوند دعا کردن و درخواست نمودن را از جملهی اسبابی قرار داده که با آن میتوان به مغفرت و رحمت و هدایت و یاری و روزی او دست یافت، و هنگامی که خیری را برای بنده تقدیر کرده باشد که به واسطهی دعای بنده آن خیر به او برسد، اگر بنده دعا نکند آن خیر را به دست نمیآورد، و آنچه را خداوند از احوال و عواقب آدمیان تقدیر کرده و بدان علم دارد آن را بر اساس استفاده از اسبابی تقدیر نموده که این اسباب اندازه و کمیت هر تقدیری را به سوی زمان و موعد آن پیش میبرند. چیزی در دنیا و آخرت روی نمیدهد مگر با سبب، و خداوند آفرینندهی اسباب و مسببات است» [۱۲].
امام ابن قیم/میگوید: «اساس هر خیری این است که بدانی بیشک هر آنچه را خداوند اراده نماید رُخ میدهد و هر آنچه را نخواهد روی نمیدهد، در این هنگام است که یقین مییابی انجام کارهای نیک از جمله نعمتهای اوست [که بر تو ارزانی داشته] لذا او را به خاطر آنها سپاسگزاری کرده و به درگاهش تضرع و التماس میکنی که تو را از آنها محروم نسازد، و اینکه بیشک کارهای زشت و گناه نشانهی رها کردن و تنبیه و مجازات او [علیه تو] است، در نتیجه به زاری و استغاثه به درگاه او روی میآوری که مانعی میان تو و مجازاتش گردد، و تو را در انجام کارهای نیک و رها کردن گناهان به حال خودت رها نکند. عارفان بر این مطلب اجماع دارند که هر خیری ریشه و اصلش به اعطای توفیق از سوی خدا به بنده بازمیگردد، و اصل هر شرّی به رها کردن بنده از سوی خدا بازمیگردد، و بر این مطلب اتفاق دارند که توفیق آن است که خداوند تو را به حال خودت رها نکرده و به خودت نسپارد، و درماندگی و بیپناهی آن است که تو را به حال خودت رها کند، بنابراین هنگامی که هر خیری اصل و اساسش توفیق باشد که آن هم در دست خدا است، و نه به دست بنده، کلیدش دعا به درگاه الهی و اظهار نیاز و پناه بردن صادقانه به او و داشتن بیم و امید نسبت به او است. پس هرگاه این کلید را به بندهاش عطا کند میخواهد این در برایش باز شود و آنگاه که او را از یافتن کلید گمراه سازد باب خیر به رویش بسته باقی خواهد بود... و قطعاً اگر به کسی این کلید داده نشد به خاطر تباه کردن شکر و سپاس و سستی کردن در اظهار نیاز و دعا است، و آن کس که موفق شود به اراده خداوند و یاری او به آن کلید دست یابد قطعاً با شکرگزاری و صداقت در دعا و بیان نیازهایش بوده است» [۱۳].
بیشک فرد مسلمان در همهی کارها و امورش نیازی مبرم و اضطراری به دعا دارد. یکی از علما درخصوص ارتباط فرد مسلمان با دعا مثالی زیبا بیان کرده که با آن میزان نیازش بدان روشن شده و شدت ضرورت و اضطرارش به آن آشکار میگردد. امام احمد در کتاب زهد به نقل از قتاده میگوید: مُوَرِّق/گفت: «برای مؤمن مثالی نمییابم مگر مانند شخصی که در دریا بر روی چوبی سوار است و دعا میکند: یا ربِّ، یا ربِّ، شاید خداوند او را نجات دهد» [۱۴].
کسی که صادقانه رو سوی خداوند آورد، و مصرّانه به درگاهش دعا نماید و به طور مکرر درخواستش را مطرح نماید، خداوند دعایش را پذیرفته، و امیدش را محقق ساخته، و درخواستش را برآورده میکند، و درهای خیر و سعادت را در دنیا و آخرت به رویش میگشاید.
[۸] سنن ترمذی (شماره: ۳۳۷۰)، و ابنماجه (شماره: ۳۸۲۹)، و صحیحابنحبان (شماره: ۸۷۰)، المستدرک (۱/۴۹۰)، و علامه آلبانی/در صحیح أدبالمفرد (شماره: ۵۴۹) آن را حسن دانسته است. [۹] المسند (۲/۴۴۳، ۴۷۷)، و سنن ترمذی (شماره: ۳۳۷۳)، و ابنماجه (شماره: ۳۸۲۷)، و ابنکثیر دربارهی إسناد آن میگوید: «این إسنادی است که اشکالی ندارد». التفسیر (۴/۹۲)، و آلبانی در الصحیحه (شماره: ۲۶۵۴) آن را حسن دانسته است. [۱۰] تحفةالذاکرین اثر شوکانی (ص:۲۸). [۱۱] أدبالمفرد (شماره: ۱۰۴۶)، و صحیحابنحبان (شماره: ۴۴۹۸)، والمعجمالأوسط (شماره: ۵۵۹۱)، و علامه آلبانی هر دو صورت موقوف و مرفوع را صحیح دانسته است. الصحیحه (شماره: ۶۰۱). [۱۲] مجموعالفتاوی (۸/۷۰-۶۹). [۱۳] الفوائد اثر ابنقیم (ص: ۱۲۸-۱۲۷). [۱۴] الزهد (شماره: ۳۷۱).