۹۳- خطاهایی مربوط به بلند کردن دستها
همچنان سخن ما در خصوص بلند کردن دستها در دعا است، پیشتر در بارهی فایدهی چنین کاری و اهمیتش در دعا، سخن گفته شد. این کار سببی از اسباب قبولی دعا است، چرا که بیانگر اظهار فقر و به زانو درآمدن و احتیاج به پروردگار بخشنده است، زیرا آدمی در حالت خواهش و گدایی و زبونی دستش را به سوی او دراز میکند و خداوند دستهایی را که به سوی او دراز شده خالی بازنمیگرداند.
آنچه در این زمینه بر مسلمان واجب است که بدان توجه نماید [این موارد است:] اشتیاق به آگاهی از روش پیامبرجدر این خصوص، و سرمشق قرار دادن ایشان، و پیروی کردن از منهج او، و دوری از آنچه مردم انجام میدهند، در شکل و قیافه و حرکاتی در بلند کردن دستها که انجامشان از سوی بهترین این امت و کسی که در دعا و عبادت خداوند کاملترینشان است به اثبات نرسیده است. در حدیث صحیح از پیامبرجنقل است که ایشان فرمودند: «هرگاه چیزی را از خداوند درخواست کردید با کف دستهایتان [و رو نمودن آنها به سمت آسمان] درخواست کنید و با پشت دستهایتان آن را از او نخواهید» [۲۷۷]. و از ابن عباس شبه صورت موقوف و مرفوع نقل شده است که: «درخواست بدین شکل است که دستانت را تا مقابل شانههایت یا چیزی شبیه اینها بلند کنی، و استغفار بدین ترتیب که با یک انگشت اشارهنمایی، و استدعای عاجزانه کردن بدین صورت که دستانت را به تمامی دراز کنی» [۲۷۸].
شیخ الاسلام ابن تیمیه/در شرحی بر این حدیث میگوید: «سه مرتبه برای دعا قرار داد: ۱- اشاره با یک انگشت همچنان که پیامبرجروز جمعه بر منبر چنین میکرد، ۲- درخواست، و آن این است که دستانش را مقابل شانههایش قرار دهد همچنان که در بیشتر احادیث چنین حالتی نقل شده است، ۳- درخواست عاجزانه کردن» [۲۷۹]. بر شخص مسلمان واجب است که در این باره به آنچه از پیامبرجبه اثبات رسیده نظر افکنده و خود را بدان پای بند و متعهد گرداند، روش و شیوهی ایشان جبهترین شیوه است، فرد مسلمان باید در این زمینه از تکلفها و پا را فراتر نهادن از محدودههایی که مردم مرتکب آن میشوند پرهیز نماید. بیشک پیشینیان رحمهم الله از اینکه یک ویژگی و مشخصه از ویژگیهای نقل شده از پیامبرجرا در غیر جای مشروع آن قرار دهند پرهیز مینمودند؛ مانند اینکه کسی در حالی که در روز جمه بر منبر است و در طلب باران نیز نمیباشد، دستهایش را در دعا بلند کند [این کار غیرشرعی است] هر چند بلند کردن دستها در دعا در غیر از این مکان مشروع است.
در صحیح مسلم به نقل از عماره بن رویبه آمده که او بشر بن مروان را بر روی منبر دید که دستانش را بلند کرده بود، عماره گفت: «خداوند این دو دست را زشت و نامبارک گرداند؛ رسول اللهجرا دیدم که به جز این -اشاره با انگشت سبابه- کار دیگری انجام نداد» [۲۸۰]. حال وضع کسی که در بلند کردن دستها صفاتی یا حرکاتی را ابداع میکنند که هیچ اصل و اساسی ندارند چگونه است؟ و کسی که در حالتهای دعاکنندگان بیندیشد در این زمینه کارهای عجیبی از ایشان مشاهده میکند [۲۸۱].
از جملهی این کارها این است که برخی از دعاکنندگان دستانشان را ولو شده یا روی هم افتاده تا زیر ناف یا روبهروی آن بلند میکنند. بیمبالاتی و کمتوجهی به این امر مهم، با چنین شیوهای بر کسی پوشیده نیست.
برخی دیگر هنگامی که دستهایشان را بلند میکنند آنها را جدا از هم قرار میدهند، نوک انگشتان را رو به قبله و دو انگشت ابهام را به سمت آسمان میگیرند، پوشیده نیست که این کار هم مخالف سخن پیامبرجدر حدیث پیشین است که فرمودند: «هرگاه چیزی را از خداوند درخواست کردید با کف دستهایتان درخواست کنید».
برخی دیگر هنگامی که دستهایشان را در دعا بلند میکنند آنها را به این سو و آن سو میچرخانند یا تکانشان میدهند یا حرکات متنوعی به آنها میدهند.
برخی دیگر هنگامی که دعا میکنند یا پیش از آنکه دعا کنند یک دست را بر روی دست دیگر میکشند یا دستهایشان را میاندازند و کارهایی از این قبیل، برخی بعد از آنکه دستهایشان را برای دعا بلند کردند آنها را میبوسند، و این کار هیچ پایه و اساسی ندارد.
برخی پس از پایان دعا دستانشان را به صورتشان میکشند. احادیثی درخصوص این کار نقل شده، اما انجام چنین عملی از سوی پیامبرجبه اثبات نرسیده است، شیخ الاسلام ابن تیمیه/میگوید: «دربارهی اینکه پیامبرجبه هنگام دعا دستانش را بلند کرده است احادیث صحیح بسیاری در این خصوص بیان شده است، اما اینکه دستش را بر صورتش کشیده باشد جز یک یا دو حدیث از ایشانجدر این باره نیامده که قابل استدلال نیستند [و ضعیفند]» [۲۸۲].
از جمله شکلها و حالتهای اختراعی به هنگام بلند کردن دستها، بوسیدن دو انگشت ابهام و قرار دادنشان بر روی هر دو چشم به هنگام ذکر نام پیامبرجدر اذان یا جز آن است. در این باره حدیثی باطل روایت شده که صحت نقل آن از پیامبرجبه اثبات نرسیده و لفظ آن چنین است: «کسی که به هنگام شنیدن أشهد أَنَّ محمداً رسول الله بگوید: مرحباً بحبیبی و قرة عینی محمد بن عبدالله، سپس دو انگشت ابهامش را ببوسد و آنها را بر روی چشمانش بگذارد کور نشده و هرگز دچار تاری دید نمیگردد»، تعدادی از علماء بیان داشتهاند که این حدیث باطل است و صحت آن از پیامبرجبه اثبات نرسیده است [۲۸۳]و از یاوهها و سخنان پوچی است که برخی آن را به سخن خضر÷نسبت دادهاند [۲۸۴].
از جمله کارهای جدید و نوپدید در این باره این است که گروهی انگشتان دست راستشان را جمع کرده و بر چشم راست نهاده و انگشتان دست چپ را جمع کرده و بر چشم چپ مینهند، سپس زیر لب به قرائت قرآن یا دعا میپردازند.
از دیگر مواردی که صورت میگیرد و به اثبات نرسیده این است که برخی پس از سلامِ نماز دست راست را بر سر نهاده و دعا میکنند، و برای این کار به آنچه از انس بن مالکسروایت شده استناد میکنند که او گفته: هنگامی که رسول اللهجنمازش تمام میشد دست راستش را بر پیشانیاش میکشید و میفرمود: «بسم الله الذی لا اله الا هو الرحمن الرحیم، اللّهُمَّ أَذهب عنّی الغمَّ والحزن». این روایت را طبرانی در أوسط و بزار نقل کردهاند، [اما] حدیثی است که نقلش از پیامبرجبه اثبات نرسیده است [۲۸۵]و از جمله اشتباهات در این زمینه این است که برخی از نمازگزاران با هر دو انگشت سبابه در تشهد اشاره میکنند و این در حالی است که در حدیث صحیح آمده است که: «پیامبرجاز کنار شخصی گذشت که دعا میکرد در حالی که با دو انگشت سبابهاش اشاره میکرد، رسول اللهجفرمودند: با یکی [اشاره کن].» ترمذی آن را روایت کرده است [۲۸۶].
از جمله تخلفها در این زمینه این است که برخی از دعاکنندگان اوقاتی را به دعا اختصاص داده و بدون هیچ مستند شرعی برای این تعیین وقت، دستها را بلند کرده و دعا میکنند؛ مانند کسی که بعد از برپا داشتن نماز و پیش از تکبیرة الاحرام دستهایش را بلند کرده و دعا میکند، همچنین مانند بلند کردن دستها به دنبال سلام دادن از نمازهای واجب، چه به صورت دستجمعی یا هرکس به تنهایی؛ شیخ عبدالعزیز بن عبدالله بن باز/میگوید: «از پیامبرجحدیث صحیحی نقل نشده که بعد از نماز واجب دستانش را بلند کرده باشد، همچنین آنچنان که ما مطلعیم چنین کاری از یاران ایشان شبه اثبات نرسیده است، و آنچه را که برخی از مردم انجام داده و پس از نماز واجب دستهایشان را بلند میکنند بدعت بوده و هیچ پایه و اساسی ندارد» [۲۸۷].
همچنین از دیگر تخلفها بلند کردن دستها برای دعا پس از سجدهی تلاوت و به هنگام دیدن هلال ماه و چیزهایی از این قبیل است.
در مجموع موقعیتهایی که در زمان پیامبرجوجود داشته و به اثبات نرسیده که پیامبرجدستانش را در آنها بلند کرده باشد، جایز نیست که دستها را در آنها بلند کرد، چرا که انجام کاری از سوی پیامبرجسنت، و ترکش نیز سنت است، و ایشانجدر آنچه انجام داده یا ترک گفته الگویی نیکو است [۲۸۸]. آنچه واجب است این است که آنچه را از پیامبرجرسیده بدان پای بند بوده، و جز آن را رها کرد.
[۲۷۷] سنن ابوداود (شماره: ۱۴۸۶) و علامه آلبانی در الصحیحه (شماره: ۵۹۵) آن را صحیح دانسته است. [۲۷۸] سنن ابوداود (شماره: ۱۴۹۰-۱۴۸۹)، و علامه آلبانی/در صحیحالجامع (شماره: ۶۶۹۴) آن را صحیح دانسته است. [۲۷۹] بنگر به: ثلاثیات المسند اثر سفارینی (۱/۶۵۳). [۲۸۰] صحیح مسلم (شماره: ۸۷۴). [۲۸۱] بنگر به: تصحیحالدعاء اثر شیخ بکرأبوزید (ص: ۱۲۹-۱۲۶). [۲۸۲] الفتاوی (۲۲/۵۱۹)، همچنین مراجعه کنید به: «جزء فی مسج الوجه بالیدین بعد رفعهما للدعاء»، اثر شیخ بکر أبوزید. [۲۸۳] بنگر به: الفوائد المجموعه فی الأحادیث الموضوعه (ص:۲۰). [۲۸۴] بنگر به: کشف الخفاء اثر عجلونی (۲/۲۷۰). [۲۸۵] المعجم الأوسط (شماره: ۲۴۹۹). [۲۸۶] سنن ترمذی (شماره: ۳۵۵۷)، و علامه آلبانی/در صحیح سنن ترمذی (شماره: ۲۸۲۰) آن را صحیح دانسته است. [۲۸۷] مجموع فتاوای ایشان (۱۱/۱۸۴). [۲۸۸] بنگر به: مجموع فتاوای شیخ عبدالعزیزبنباز/(۱۱/۱۸۳-۱۷۸).