۱۰۸- همراهی توبه با استغفار، و همراهی استغفار با توحید
پیشتر سخنمان درخصوص توبه و بیان فضیلت آن و جایگاه والایش و شدت نیاز آدمی بدان بود همچنین درخصوص برخی احکام متعلق بدان سخن گفتیم، غالباً در آیات قرآن توبه توأم با استغفار میآید مانند این سخن خداوند که میفرماید:
﴿وَأَنِ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَيۡهِ يُمَتِّعۡكُم مَّتَٰعًا حَسَنًا إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى وَيُؤۡتِ كُلَّ ذِي فَضۡلٖ فَضۡلَهُۥۖ﴾[هود: ۳].
«از پروردگارتان آمرزش بخواهید، آنگاه به درگاهِ او توبه کنید تا شما را تا زمانی معین به بهرهای نیک بهرهمند سازد و تا به هر بزرگواری [پاداش] بزرگیاش را بدهد».
و مانند سخن هود ÷به قومش:
﴿ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَيۡهِ يُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَيۡكُم مِّدۡرَارٗا﴾[هود: ۵۲].
«از پروردگارتان آمرزش بخواهید، آنگاه به سوی او بازگردید تا [ابر] آسمان را فروریزان بر شما بباراند».
و مانند سخن صالح÷به قومش:
﴿هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ وَٱسۡتَعۡمَرَكُمۡ فِيهَا فَٱسۡتَغۡفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَيۡهِۚ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٞ مُّجِيبٞ ٦١﴾[هود: ۶۱].
«او شما را از زمین پدید آورد و شما را در آن به آباد کردن گمارد، پس از او آمرزش بخواهید، آنگاه به درگاهِ او توبه کنید. که پروردگارم نزدیک [و] اجابتکننده است».
و سخن شعیب÷:
﴿وَٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَيۡهِۚ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٞ وَدُودٞ ٩٠﴾[هود: ۹۰].
«و از پروردگارتان آمرزش بخواهید، آنگاه به [درگاهِ] او توبه کنید که پروردگارم مهربانِ دوستدار است».
این آیات گواهی بر اهمیت و عظمت ارتباط میان استغفار و توبه، و شدت نیاز آدمی به این دو به خاطر مصون ماندن از مصائب و بدبختیهای گناهان هستند، گناهان دوگونهاند:
«گناهی که آدمی مرتکب شده است، که استغفار از آن به منزلهی درخواست مصون ماندن از شرّ و مصیبت آن است، و گناهی که ترس از وقوعش وجود داشته باشد که توبه به منزلهی عزم بر انجام ندادن آن گناه است، و بازگشت به سوی خدا است هر دو را دربرمیگیرد، بازگشت آدمی به سوی خدا به خاطر اینکه خداوند او را از شر گناهی که پیشتر مرتکب شده در امان دارد، و بازگشت به خدا به خاطر اینکه آدمی را از شرّ گناهی که در آینده انجام میدهد و از نتایج اعمال زشتش، او را بازدارد.
همچنین گناهکار عاصی به سان کسی است که در راهی میرود که منجر به هلاکت و نابودیاش میگردد و او را به هدف نمیرساند، او مأمور است که چرخشی کرده و بدان راه پشت کند و به راهی که نجات او در آن است باز گردد؛ راهی که او را به هدفش میرساند، و رستگاریش در آن است، لذا در این جا دو کار است که حتماً باید انجام گیرد: ۱- جدایی از چیزی ۲- بازگشت به غیر آن چیز، توبه به رجوع و بازگشت اختصاص داده شده، و استغفار و طلب آمرزش به جدایی (از گناه)...» [۴۳۰].
اما هنگامی که به تنهایی از توبه یا استغفار نام برده شود هر کدام معنای دیگری را نیز دربرخواهد داشت. استغفار جایگاهی والا و منزلتی بالا دارد، استغفار آنچنان است که شیخ الاسلام بیان کرده «آدمی را از کار ناپسند خارج کرده و به سمت کار مطلوب و محبوب میبرد، و از کار ناقص به سمت کار کامل سوق میدهد، آدمی را از مقام پست به سمت مقامی بالاتر و کاملتر از آن بالا میکشد، همانا کسی که عبادتکنندهی خداوند و عارف بالله است در هر روز، بلکه در هر ساعتی، بلکه در هر لحظهای علمش به خدا افزایش مییابد و بصیرتش در دین خدا و عبودیت او بیشتر میشود، تا آنجا که این حالت را در غذا و نوشیدنی و خواب و بیداری و گفتار و کردارش حس میکند، او کوتاهیش در حضور قلب در مقامات والا و اعطای حق آن را میبیند، او شب و روز نیازمند استغفار است، بلکه او پیوسته در سخنان و حالاتش، در حضر و سفر نیازمند بدان است، چرا که این کار دربردارندهی منافع و جلب خیرات و دفع مضرتهاست و همچنین موجب افزایش قدرت در اعمال قلبی و بدنی به شیوهی یقینی و از سر ایمان میشود» [۴۳۱].
از جمله مطالبی که منزلت عظیم استغفار و جایگاه والای آن را روشن میکند این است که در نصوص [کتاب و سنت] اغلب به همراه کلمهی توحید لا إله إلاّ الله که به طور مطلق برترین و بافضیلتترین و ارجمندترین کلمات است، میآید مانند این سخن خداوند که میفرماید:
﴿فَٱعۡلَمۡ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لِذَنۢبِكَ وَلِلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِۗ﴾[محمد: ۱۹].
«پس بدان که معبود [راستینی] جز خدا نیست و برای گناهت و برای مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه».
و یا میفرماید:
﴿أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّا ٱللَّهَۚ إِنَّنِي لَكُم مِّنۡهُ نَذِيرٞ وَبَشِيرٞ ٢ وَأَنِ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَيۡهِ﴾[هود: ۲-۳].
«جز خداوند را بندگی مکنید که من از سوی او برای شما هشداردهنده و مژدهآورم (۲) و آنکه از پروردگارتان آمرزش بخواهید، آنگاه به درگاهِ او توبه کنید».
و یا میفرماید:
﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ يُوحَىٰٓ إِلَيَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ فَٱسۡتَقِيمُوٓاْ إِلَيۡهِ وَٱسۡتَغۡفِرُوهُۗ﴾[فصلت: ۶].
«بگو: جز این نیست که من بشری مانندِ شما هستم. به من وحی میشود که خدایتان معبودِ یگانه است. پس به راستی و درستی رو به سوی او نهید و از او آمرزش بخواهید».
و یا میفرماید:
﴿وَإِلَىٰ عَادٍ أَخَاهُمۡ هُودٗاۚ قَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥٓۖ إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا مُفۡتَرُونَ ٥٠ يَٰقَوۡمِ لَآ أَسَۡٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ أَجۡرًاۖ إِنۡ أَجۡرِيَ إِلَّا عَلَى ٱلَّذِي فَطَرَنِيٓۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ ٥١ وَيَٰقَوۡمِ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَيۡهِ﴾[هود: ۵۰-۵۲].
«و به سوی عاد، برادرشان هود [را فرستادیم]. گفت: ای قومِ من، خداوند را بپرستید. برایتان معبود [راستینی] جز او نیست. شما جز افترازن نیستید (۵۰) ای قومِ من، بر [رساندن] آن [دعوت] پاداشی از شما نمیخواهم. پاداش من جز بر [عهدهی] کسی که مرا آفریده است، نیست. آیا خرد نمیورزید؟ (۵۱) و ای قومِ من، از پروردگارتان آمرزش بخواهید، آن گاه به سوی او بازگردید».
و مانند سخن پیامبرجدرخصوص کفاره مجلس [که هرگاه میخواست از مجلس برخیزد میفرمود]:
«سُبْحانَكَ اَللَّهُمَّ بِحَمْدِكَ أُشْهَدُ أَنْ لاَاِلَهَإِلاَّ أَنْتَ أَسْتَغْفِرُكَ وَ أَتُوبُ إِلَیْكَ».
(خداوندا تو پاک و منزهی و به ثنا و ستایش تو مشغولم، گواهی میدهم که معبود راستینی جز تو نیست و از تو آمرزش میطلبم و به سوی تو بازمیگردم و توبه مینمایم) [۴۳۲].
و مانند سخن پیامبرجبعد از پایان یافتن وضو:
«اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اِلاّ اللهُ وَحدَهُ لا شَریكَ لَهُ وَ اَشهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَ رَسُولُهُ، اللّهُمَّ اجْعَلْنی مِنَ التَّوّابینَ وَ اجْعَلْنی مِنَ المُتَطَهِّرینَ».
(گواهی میدهم که هیچ معبود راستینی جز خداوند نیست و او خدای یکتاست و هیچ انبازی ندارد و گواهی میدهم که محمد بنده و فرستادهی اوست، خداوندا مرا از زمرهی توبهکنندگان، و از زمرهی کسانی که خود را از پلیدیها پاک میدارند قرار ده) [۴۳۳].
و مانند این دعای پیامبرجکه نماز را با آن به پایان میرساند:
«اللّهُمَّ اغْفِرْلِي مَا قَدَّمْتُ وَ مَا أَخَّرْتُ وَ مَا أَسْرَرْتُ وَ مَا أَعْلَنْتُ وَ مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّی، أَنْتَ الْمُقْدِّمُ وَ أَنْتَ الْمُؤَخِّرُ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ».
(خداوندا، گناهان گذشته و آیندهام، و گناهان پنهان و آشکارم، و آن گناهانم را که تو بدانها از من آگاهتری، برایم بیامرز که تنها جلو اندازنده و عقب اندازنده تویی و معبود راستینی جز تو نیست) [۴۳۴].
نصوص در این معنا و مفهوم بسیارند.
شیخ الاسلام ابن تیمیه/میگوید: «گسترهی استغفار و طلب آمرزش، و همراهیش با شهادت لا إله إلا الله میان اهل توحید استوار و پا برجا گشته است، از اولینشان تا آخرینشان، و از آخرینشان تا اولینشان، و از بالا تا پایین، و شمولیت و فراگیری دائرهی توحید و استغفار همهی خلق را دربرگرفته، و آنان در این دایره نزد خدا درجاتی دارند، و هر عملکنندهای مقامی مشخص دارد، بیان شهادت لا إله إلا الله از سر صدق و یقین همهی شرک را از میان میبرد، کوچک و بزرگش، عمدی و غیرعمدی، اول و آخر، نهان و آشکارش، و همه مشخصههای آن و نقاط پوشیده و پنهانش را از میان میبرد، و استغفار و طلب آمرزش بقیهی لغزشهای آدمی را محو میکند و گناه را که از شعب شرک است میزداید، همانا گناهان همگی از شعب شرک هستند، در نتیجه توحید اصل شرک را میزداید و از بین میبرد و استغفار و طلب آمرزش فروع آن را از بین میبرد؛ لذا گویاترین سپاس و ستایش سخن لا إله إلا الله است، و گویاترین دعا سخن استغفر الله است» [۴۳۵].
پیامبرجتوحید و استغفار را با هم گرد آورده است، از انسسروایت شده که پیامبرجمیفرمود: «خداوند متعال میفرماید: ای فرزند آدم! تا وقتی که مرا بخوانی و به من امیدوار باشی، همهی آنچه از تو صادر شده (گناهان گذشتهی تو) را میبخشم و [به چگونگی گناه] اهمیتی نمیدهم، ای فرزند آدم! اگر گناهان تو از کثرت و بزرگی به ابرهای آسمان برسد و سپس از من آمرزش بخواهی، تو را میآمرزم، ای فرزند آدم! اگر به اندازهی گنجایش زمین، گناه به سوی من بیاوری و سپس در حالی به من برسی که چیزی را شریک من قرار نمیدهی، به گنجایش زمین با مغفرت و آمرزش به استقبال تو میآیم» [۴۳۶]. این حدیث، حدیثی عظیم و گردآورنده و فراگیرندهی بزرگترین و مهمترین اسباب بخشش گناهان است، چون که این حدیث سه وسیله و سبب مهمی که بخشش گناهان با آن حاصل میگردد را دربرگرفته است:
۱- دعا کردن به درگاه الهی و فراخوندنش و امیدوار بودن به او، از مهمترین علتهای بخشش این است که هنگامی که آدمی مرتکب گناهی میشود امید بخشش از غیر پروردگارش نداشته باشد و بداند که این فقط خداوند است که گناهان را میبخشد.
۲- استغفار و طلب آمرزش، همانا گناهان اگر آنقدر زیاد باشند که به ابرهای آسمان هم برسند بیشک خداوند آنها را میبخشد، وقتی که آدمی از پروردگارش طلب آمرزش و مغفرت نماید.
۳- توحید، که بزرگترین سبب بخشش است، کسی که فاقد آن باشد مغفرت را نیز از دست میدهد، و کسی که آن را به همراه داشته باشد بزرگترین اسباب مغفرت را با خود دارد و به همین خاطر خداوند متعال میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُۚ﴾[النساء: ۴۸ و ۱۱۶].
«بیگمان خداوند شرک ورزیدن به خود را [از کسی] نمیآمرزد و بلکه پایینتر از آن را از هر کسی که بخواهد میبخشد».
پس هرکس که موحد به قیامت درآید با بزرگترین سبب مغفرت آمده است [۴۳۷]. اینها درهای خیرند که گشوده شدهاند و لنگههای آنند که باز شدهاند و گلدستههای آنند که آشکار گشتهاند، از خداوند متعال خواهان هدایت به سمت آنها و توفیق در عملی نمودن آنها هستیم.
[۴۳۰] مدارج السالکین اثر ابنقیم (۱/۳۰۸). [۴۳۱] مجموع الفتاوی اثر ابنتیمیه (۱۱/۶۹۶). [۴۳۲] سنن ابوداود (شماره: ۴۸۵۷) و علامه آلبانی/در صحیحالجامع (۴۴۸۷) آن را صحیح دانسته است. [۴۳۳] سنن ترمذی (شماره: ۵۵)، و آلبانی/در الارواء (۱/۱۳۴) آن را صحیح دانسته است. [۴۳۴] صحیح مسلم (شماره ۷۷۱). [۴۳۵] مجموع الفتاوی (۱۱/۶۹۷-۶۹۶). [۴۳۶] سنن ترمذی (شماره: ۳۵۴۰)، و علامه آلبانی/در الصحیحه (شماره: ۱۲۷) آن را حسن دانسته است. [۴۳۷] بنگر به: جامعالعلوم و الحکم اثر ابنرجب (ص: ۳۷۵-۳۶۷).