۸۰- خطر دلبستگی به قبور
پیشتر دربارهی فضیلت دعا و جایگاه آن در دین و این که دعا حق خالص خداوند بوده و جایز نیست که آن را به دیگری اختصاص داد، سخن گفته شد، همچنان که خداوند میفرماید:
﴿وَأَنَّ ٱلۡمَسَٰجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدۡعُواْ مَعَ ٱللَّهِ أَحَدٗا ١٨﴾[الجن: ۱۸].
«و آنکه مساجد خاصّ خداوند است. پس کسی دیگر را با خداوند [به نیایش] مخوانید».
یعنی کسی را شریک خداوند مگردانید و او را به توحید اختصاص دهید و خالصانه و صادقانه او را بپرستید، آنچه از فرد مسلمان انتظار میرود این است که در همهی حالتهایش از خداوند طلب و تقاضا نماید و در همهی نیازهایش خدا را به فریاد بخواند. فقط از او بخواهد و نه هیچکس و هیچچیز دیگری، و فقط به او امید ببندد و نه دیگری، و همهی خواستههایش را نزد او مطرح کند. کار برخی از مردم در این موضوع مهم جای شگفتی است آنان به غیر خدا از جمله مرقد و قبر و چیزی شبیه اینها روی میآورند، و از صاحبان آنها درخواست کمک کرده و یاری میطلبند، همچنین از آنان تقاضای پیروزی، و رزق و روزی، و صحت و تندرستی، و پرداخت قرضها و وامها، و دفع غم و غصهها، و دفع حسرت و اندوهها و دیگر انواع تقاضاها را مینمایند. اینان سخنی غیر از آنچه به آنان گفته شده بود جایگزین کردند؛ به جای آنکه برای مردگان دعای خیر نمایند و برای آنان دلسوزی نموده و از خدا بر ایشان طلب رحمت و مغفرت نمایند، آنان را به فریاد میخوانند، محال است که صدا زدن مردگان یا واسطه قرار دادنشان در دعا یا دعا کردن در نزد آنان کاری مشروع یا عملی صالح و موردقبول خداوند باشد. این سنت رسول الله درخصوص اهل قبور در طی بیست و سه سال رسالت تا به هنگام مرگش میباشد و همچنین این سنت خلفای راشدین و راه و روش تمامی صحابه و تابعینی است که به نیکی از آنان پیروی نمودند، آیا برای کسی بر روی زمین این امکان وجود دارد که نقل قولی صحیح یا ضعیف یا منقطع از اینان ارائه دهد که آنان اگر نیاز و حاجتی داشتهاند به سوی قبرها رفته و نزدشان دعا کرده بدانها دست کشیدهاند؟ چه برسد به اینکه در کنار آن نماز خوانده باشند یا با واسطه قرار دادن صاحبان قبرها درخواستی از خدا نموده باشند یا نیازهای خود را از آنان طلب نموده باشند، و اگر این کار سنت یا فضیلت میبود حتماً از رسول اکرم جنقل میشد و حتماً صحابه و تابعین آن را انجام میدادند، در حالی که قبر پیامبرجو قبر بزرگان صحابه در کنارشان بوده است، کسی در میان آنان نبوده که در کنار قبر شخصی صحابی طلب یاری نموده باشد، او را صدا نزدهاند، او را واسطه درخواست از خدا ننمودهاند، نزدش دعا نکردهاند، از او شفا نخواسته و طلب باران ننمودهاند، حاشا که کاری از این کارها را انجام داده باشند، بلکه به وفور انکار کارهایی از این کمتر هم از آنان به اثبات رسیده است.
عدهای از معرور بن سوید نقل کردهاند که گفت: «در راه مکه پشت سر عمر ابن خطاب سنماز صبح را خواندم. سورههای ﴿أَلَمۡ تَرَ كَيۡفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصۡحَٰبِ ٱلۡفِيلِ ١﴾و ﴿لِإِيلَٰفِ قُرَيۡشٍ ١﴾را در نماز خواند؛ سپس دید که مردم به سمت و سویی میروند، عمرسفرمود: اینان به کجا میروند؟ گفته شد: «ای امیرالمؤمنین، مسجدی هست که پیامبرجدر آن نماز خوانده است، اینان در آن جا نماز میخوانند! عمرسفرمود: بیشک آنان که پیش از شما بودند با انجام چنین کارهایی هلاک شدند، آنان به دنبال ویرانههای کهن پیامبرانشان میگشتند و آنها را به کنیسهها و معابد تبدیل میکردند. کسی از شما که نماز خواندن در این مساجد برایش میسر شد در آنجا نماز بخواند و کسی که چنین کاری برایش دست نداد رفته، و آهنگ و قصد آنجا را ننماید» [۱۶۰].
همچنین ایشان سدستور داد تا درختی را که اصحاب پیامبرجبا ایشانجدر زیر آن بیعت داده بودند را قطع کنند، آن هم از ترس اینکه مبادا مردم به واسطه آن گمراه گردند [۱۶۱].
محمد بن اسحاق در کتاب المغازی از خالد بن دینار روایت کرده که گفت: ابوالعالیه/برای ما نقل کرده که: «وقتی شوشتر را فتح کردیم، در خزانهی اموال هرمزان تختی را یافتیم که مردهای بر آن بود و در کنار سرش کتابی گذاشته بودند. آن کتاب را نزد عمرسبردیم، او کعب را فراخواند و آن را به عربی ترجمه کرد. من اولین کسی بودم که آن متن عربی را خواندم و آن را مانند قرآن میخواندم، به ابوعالیه گفتم: در آن چه بود؟ فرمود: راه و روش امور زندگیتان و سخنانتان و آنچه که بعدها روی خواهد داد. گفتم: با آن مرد چه کار کردید؟ گفت: در روز سیزده قبر پراکنده حفر کردیم، وقتی شب فرا رسید او را دفن نمودیم و قبرها را صاف کردیم تا با این کار مردم را سردرگم کنیم که او را نبش قبر نکنند، گفتم: مردم چه امیدی به او داشتند؟ گفت: وقتی از آسمان بارانی نمیبارید و ترس خشکسالی بود تخت او را بلند میکردند، با این کارشان طلب باران میکردند. گفتم: به نظر شما آن مرد که بود؟ گفت: مردی که به او دانیال میگفتند. گفتم: به نظر شما چند سال بود که مرده بود؟ گفت: سیصد سال پیش. گفتم: آیا چیزی از او تغییر کرده بود؟ گفت: خیر جز چند مو در پشت سرش، زیرا زمین گوشت انبیاء را فاسد نمیکند و درندگان آن را نمیخورند.» این اثر را ابن کثیر در کتاب البدایه و النهایه نقل کرده است و گفته: «اسناد آن به ابوالعالیه صحیح است» [۱۶۲].
این روایت دلیلی بر احتیاط کامل و پرهیز شدید، در این موضوع حساس، در رفتار گذشتگان رحمهم الله است، و آنچه را که مهاجرین و انصار درخصوص مخفی کردن قبر دانیال و پنهان کردن مکانش با توجه به توصیهی امیرالمؤمنین عمربن خطاب سانجام دادند حکایت از رفتار محتاطانه و هوشیاری آنان دارد، تا مبادا مردم به واسطهی آن دچار فتنه و سردرگمی گردند. اگر دعا کردن کنار قبرها و نماز خواندن در آنجاها و تبرک جستن از آنها فضیلت و سنت یا مباح میبود صحابه پرچمی و نشانهای بر فراز این قبر نصب میکردند و در کنارش به دعا میپرداختند، و آن شیوه را رسمی برای بعد از خود مینمودند؛ اما آنان به خدا و رسول و دینش عالمتر از کسانی بودند که بعد از آنان آمدند، همچنین تابعین که به خوبی شیوه و رفتار صحابه را پی گرفتند بر همین مسیر گام نهادند و بدانان تأسی جستند، قبرهای اصحاب رسول الله در شهرهای بسیاری و به تعداد فراوانی در کنار تابعین بود، اما کسی از آنان در کنار قبر صحابی طلب یاری ننموده و او را به فریاد نخوانده و او را واسطهی خود نزد خداوند نگردانیده است، و واضح است که اگر چنین کاری رخ میداد همتها و انگیزههای بسیاری برای نقل آن وجود داشته؛ بلکه حتی برای نقل کمتر از آن نیز سعی و انگیزه وجود داشته، اما حتی یک سخن نیز دربارهی انجام چیزی در این خصوص از آنان نقل نشده، و آن زمان است که گفته میشود اگر این کار مشروع و سنت بوده پس چگونه چنین کاری هم از لحاظ علمی و هم از لحاظ عملی بر صحابه و تابعین و تابعینتابعین مخفی مانده است؟ و چگونه سه قرن برتر (قرن صحابه و تابعین و تابعینتابعین) از آن آگاهی نداشتهاند، آن هم با آن همه اشتیاقی که آنان در به دست آوردن تمامی خیر داشتهاند؟ بدین ترتیب روشن میشود که این امر نه جزو دین خداوند است و نه جزو شرع و آیین او. خداوند میفرماید:
﴿أَمۡ لَهُمۡ شُرَكَٰٓؤُاْ شَرَعُواْ لَهُم مِّنَ ٱلدِّينِ مَا لَمۡ يَأۡذَنۢ بِهِ ٱللَّهُۚ﴾[الشورى: ۲۱].
«آیا شریکانی دارند که از دین آنچه را که خداوند به آن اجازه نداده است، مقرّر داشتهاند».
پس اگر خداوند اجازه چنین کاری را نداده است پس چه کسی اجازهاش را داده است و اقدام به مقرر کردن قوانینی دینی کردهاند که خداوند اجازه آن را نداده است؟ و این در حالی است که خداوند میفرماید:
﴿قُلۡ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ ٱلۡفَوَٰحِشَ مَا ظَهَرَ مِنۡهَا وَمَا بَطَنَ وَٱلۡإِثۡمَ وَٱلۡبَغۡيَ بِغَيۡرِ ٱلۡحَقِّ وَأَن تُشۡرِكُواْ بِٱللَّهِ مَا لَمۡ يُنَزِّلۡ بِهِۦ سُلۡطَٰنٗا وَأَن تَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ ٣٣﴾ [الأعراف: ۳۳].
«بگو: خداوند کارهای نابهنجار (چون زنا) را حرام کرده است، خواه آن چیزی که آشکارا انجام پذیرد و ظاهر گردد، و خواه آن چیزی که پوشیده انجام گیرد و پنهان ماند، و [هر نوع] بزهکاری را و ستمگری [بر مردم] را که به هیچ وجه درست نیست، و اینکه چیزی را شریک خدا کنید بدون دلیل و برهانی که از سوی خدا مبنی بر حقّانیّت آن خبر در دست باشد، و اینکه به دروغ از زبان خدا چیزی را [دربارهی تحلیل و تحریم و غیره] بیان دارید که [صحّت و سقم آن را] نمیدانید».
علمای اسلام و ائمهی دین دعاهای شرعی برگرفته از کتاب و سنت با حدود شرعی آن و ضوابط عملی شده آن را بیان داشتهاند و به تمامی از دعاهای اختراعی و ابداعی روی برگرداندهاند، واجب است که در این زمینه از آنان تبعیت شود و کسی که در دعاهای ساخته شده توسط مردم در این خصوص بیندیشد، دعاهایی که (پیشتر) در نزد صحابه و کسانی که به خوبی از آنان تبعیت نمودهاند وجود نداشته است، میبیند که به سه دسته تقسیم میشوند [۱۶۳]:
۱- در آن غیر خدا به فریاد خوانده میشود در حالی که آن کس مرده یا غایب است. فرقی نمیکند یکی از پیامبران یا صالحین یا کسانی جز ایشان باشند؛ میگوید: ای فلانی مرا نجات بده و یاریم کن، یا من به تو پناه میجویم، یا از تو یاری میطلبم، یا مرا بر دشمنم پیروز گردان، و خطرناکتر از اینها این است که بگوید: مرا ببخش و از من درگذر، همچنان که گروهی از مشرکین جاهل این چنین میکنند و بدتر از آن این است که برای قبرش سجده ببرد و به سمت آن نماز بخواند و چنین بپندارد که نماز خواندن رو به آن برتر از روی نمودن به قبله است، همهی اینها اعمالی شرکآلودند که موجب خروج از آیین اسلام میگردند.
۲- اینکه به شخص مرده یا غائب از انبیاء و صالحین گفته شود: خدا را برای من به فریاد بخوان، از صاحب اختیارت برای ما بخواه، از خداوند برای ما طلب کن، هیچ عالمی در این شک ندارد که چنین کاری غیر جائز است و اینکه این کار از بدعتهایی است که حتی یکی از گذشتگان امت چنین کاری نکرده این کار موجب شرک ورزیدن به خدا میشود؛ بلکه شیخ الاسلام ابن تیمیه/تصریح کرده که این کار خود شرک است. «فرقی نمیکند از خود آنان بخواهد که نیازهایش را برآورده کرده و غم و غصههایش را برطرف کنند یا از آنان بخواهد که آنان از خدا بخواهند که این کارها را برایش انجام دهد» [۱۶۴].
۳- اینکه گفته شود: خدایا به حق فلانی یا به حق جاه و منزلتی که فلانی نزد تو دارد از تو میخواهم که...، یا چیزهایی شبیه اینها... این کار نیز توسط صحابه شانجام نشده است و چنین چیزی در دعاهای مشهوری که در میانشان بوده شناخته شده نیست، چه بسا چیزی از اینها در احادیث ضعیف یا موضوع نقل شده باشد.
آنچه شایسته است در اینجا دانسته شود این است که اگر در چیزی از آنچه پیشتر بیان شد خیری وجود داشت بیشک صحابه پیش از ما بر آن سبقت میگرفتند و ما را بدان راهنمایی میکردند، پس اگر این شیوه، شیوهای صحیح بوده، آنان آن را از دست دادهاند و هیچ عاقلی چنین سخنی نمیگوید، و اگر آنچه آنان بدان عمل نمودهاند همان هدایت و حق بوده است پس از حقّ که بگذری، جز گمراهی نیست.
[۱۶۰] المصنف اثر عبدالرزاق (شماره: ۲۷۳۴)، والمصنف اثر ابنابیشیبه (۲/۱۵۲). [۱۶۱] ابنسعد در الطبقات (۲/۷۶) آن را روایت کرده است، و حافظ در الفتح (۷/۵۱۳) آن را صحیح دانسته است. [۱۶۲] البدایة والنهایة (۲/۴۰). [۱۶۳] بنگر به: مجموع الفتاوی (۱/۳۵۶-۳۵۰). [۱۶۴] اقتضاء الصراطالمستقیم (ص: ۴۰۶).