فقه ذکر و دعا - جلد دوم

فهرست کتاب

۹۰- درجات بلند کردن دست‌ها در دعا

۹۰- درجات بلند کردن دست‌ها در دعا

پیش‌تر سخن درخصوص ادبی عظیم از آداب دعا و سببی مهم از اسباب اجابت و پذیرش آن بود، که همان بلند کردن دست‌ها به سوی خدا به هنگام دعا و با حالت به التماس افتادن و تظاهر به تنگدستی و اظهار نیاز است، تعدادی از احادیث به اثبات رسیده از پیامبرجدر این خصوص را بیان داشتیم. احادیثی که بیان‌شان از سوی رسول اللهجآن را به حد متواتر معنوی رسانده است؛ هم‌چنان که درباره صفات بلند کردن دست‌ها در دعا سخن گفتیم و این‌که این حالت برحسب نوع دعا به سه گونه است. پس هرگاه دعا در مقام استدعای عاجزانه و با حالت تضرع باشد بلند کردن دست‌‌ها در این حالت با کشیده شدن آن‌ها به سمت آسمان تا آن‌جاست که سفیدی زیر بغل آشکار گردد و هرگاه که دعا در مقام درخواست باشد در این حالت بلند کردن دست‌ها تا موازات شانه‌ها یا چیزی شبیه آن‌هاست، هرگاه که دعا در مقام طلب بخشش و سپاس و ستایش و تعظیم باشد فقط یک انگشت بلند می‌گردد که آن هم انگشت اشاره از دست راست است.

در حدیثی صحیح از انس بن‌ مالک سروایت شده که گفت: «پیامبرجدر هیچ دعایی دست خود را بلند نمی‌کرد؛ مگر در دعای طلب باران». متفق ‌علیه [۲۵۱].

برخی از علما با استناد به این حدیث معتقدند که بلند کردن دست‌ها به هنگام دعا فقط در دعای طلب باران تشریع شده است،‌اما در دیگر دعاها بلند کردن دست‌ها تشریع نشده است، در حالی که این حدیث با احادیث بسیار دیگری که نشان‌دهنده‌ی بلند کردن دست‌ها در دعا آن هم در غیر طلب باران است، در تعارض است. به همین خاطر شیخ الاسلام ابن‌ تیمیه/می‌گوید: «آنچه صحیح است، بلند کردن دست‌ها به صورت مطلق است و این مطلب در صحاح به تواتر رسیده است: «همانا طفیل به رسول الله‌جگفت: «یا رسول الله، بی‌شک قبیله‌ی دَوس [از قبول اسلام] سرپیچی کرده و انکار ورزیدند، پس علیه آنان دعا کن. رسول الله‌جرو به قبله کرد و دست‌هایش را بلند نمود و فرمود: «بار الها، دوس را هدایت کن و ایشان را [به سوی ما] بیاور»» [۲۵۲]. و در صحیحین آمده است که: «وقتی که پیامبرجبرای ابوعامر دعا کرد دستانش را بلند کرد» [۲۵۳]. و در حدیث عائشهلآمده: «وقتی که پیامبرجبرای اهل بقیع دعا نمود سه بار دستانش را بلند کرد» [۲۵۴]. و در حدیثی از صحیح مسلم آمده که: «پیامبرجدستانش را برای دعا بلند کرده و فرمود: «بارالها! امتم، امتم»، و در آخر این حدیث آمده که: «حق تعالی فرمودند: یقیناً ما تو را در مورد امّتت راضی ساخته و به تو بدی نمی‌کنیم (یعنی تو را در مورد امتت غمگین نساخته بلکه به خاطر خشنودی تو، ایشان را نیز راضی می‌سازیم)» [۲۵۵]. و در جریان جنگ بدر هنگامی که پیامبرجمشرکین را دید دستانش را کشیده و به راز و نیاز با پروردگارش پرداخت. آنقدر به راز و نیاز با پروردگارش پرداخته و دستانش را دراز کرد تا این‌که ردایش از شانه‌اش پایین افتاد [۲۵۶]. و قیس بن‌ سعد شروایت کرده که: «پیامبرجدستانش را بلند کرد در حالی که می‌فرمود: پروردگارا درود و رحمتت را بر آل سعد بن‌ عباده فرو فرست» [۲۵۷]، و سپاهی را آماده‌ی اعزام کرد که علی سدر میان آنها بود، دستانش را بلند کرده و فرمود: «پروردگارا مرا ممیران تا علی را ببینم» [۲۵۸]. و در حدیث قنوت آمده که دستانش را بلند کرد [۲۵۹]...، سپس شیخ الاسلام/حدیث پیشین انس را روایت کرده که در آن آمده است: پیامبرجدر هیچ دعایی دست خود را بلند نمی‌کرد؛ مگر در دعای طلب باران، سپس می‌گوید: «طریقه‌ی جمع میان این حدیث انس و سایر احادیثی که گروهی از علما بیان داشته‌اند به این شیوه است که انس بلند کردنی شدید را بیان می‌دارد که سفیدی زیربغلش در آن دیده شده و بدنش در آن خم شده است، و این همان حالتی است که ابن‌ عباس آن را «ابتهال» (استدعای عاجزانه کردن) نامیده است، سه حالت داشته است: ۱- اشاره با یک انگشت، هم‌چنان که روز جمعه بر روی منبر انجام می‌داد، ۲- به هنگام دعا و درخواست، در این حالت دستانش را مقابل شانه‌هایش قرار می‌داده، هم‌چنان که در بیشتر احادیث از این حالت نام برده شده، ۳- ابتهال، همان حالتی که انس از آن نام برده و به همین خاطر [در ادامه همین حدیث] می‌گوید: «و هر دو دستش را به قدری بلند می‌کرد که سفیدی زیربغل‌های او دیده می‌شد» [۲۶۰]، ‌و این بلند کردن وقتی که سختی شدت پیدا می‌کرد کف دستانش را نزدیک به چهره‌اش و رو به زمین، و پشت دستانش را به سوی آسمان می‌کرد، این تأویل را آنچه ابوداود در مراسیل‌اش از حدیث ابوایوب سلیمان بن‌ موسی دمشقی/نقل کرده تائید می‌کند که گفت: «از رسول اللهججز در سه جا به اثبات نرسیده که دستانش را به طور کامل بلند کرده باشد که عبارتند از: استسقاء (طلب باران)،‌و استنصار (طلب یاری از خداوند)، و شامگاه عرفه. در بقیه‏ی موارد تا حدودی دستانش را بلند می‌کرد» [۲۶۱]سپس می‌گوید: چه بسا منظور انس بلند کردن دست‌ها بر روی منبر در روز جمعه بوده باشد. چنانکه در صحیح مسلم و دیگر کتب آمده که: «پیامبرج[در روز جمعه و در حین خطبه] جز انگشت اشاره‌ی خود را بلند نکرده است» [۲۶۲]. می‌گوید: در مسأله‌ی دست بلند کردن خطیب جمعه [برای دعا] دو قول مشهور از امام احمد روایت شده است [در قول اول] گفته شده: مستحب است، این سخن را ابن‌ عقیل گفته، و گفته شده این‌گونه نیست، بلکه چنین کاری مکروه است، و این صحیح‌تر است» [۲۶۳].

حافظ ‌ابن‌ حجر درخصوص جمع میان حدیث انس و احادیث دیگری که در سایر دعاها بر مشروعیت بلند کردن دست‌ها دلالت دارند می‌فرماید: «ولی میان حدیث انس و میان احادیث این باب و احادیث دیگری که در همین معنی آمده‌اند باید گفت: آنچه که نفی شده است یک ویژگی خاص است، نه اصل بلند کردن دست‌‌ها؛ مثلاً بلند کردن دست‌‌ها در طلب باران وجه مخالف آن با احادیث این باب در آن است که در این مورد باید آن‌چنان در بلند کردن دست‌ها مبالغه کرد تا این‌که دو دست در مقابل صورت قرار گیرد و در سایر دعاها تا برابر شانه‌ها، و این نمی‌تواند رخنه‌ای بر این نکته باشد که در هر دوی این احادیث ثابت است که پیامبرجرا دیدند که در دعا کردن سپیدی زیربغلش دیده می‌شد، چرا که در جمع میان این دو باید گفت: دیدن سپیدی زیربغل در طلب باران بیشتر از دعاهای دیگر بوده است و یا این‌که دو کف دست در طلب باران رو به زمین و در دعا رو به آسمان است، منذری می‌گوید: اگرچه جمع میان این دو سخت است اما اثبات آن ترجیح داده شده است. ابن‌ حجر می‌‌گوید: خصوصاً این اثبات زمانی بیشتر جلوه‌گر است که با احادیث فراوانی در این باب روبه‌رو می‌شویم» [۲۶۴].

با این توضیحی که داده شد روشن می‌شود که بلند کردن دست‌ها در دعا مشروع است؛ فرقی نمی‌کند در دعای طلب باران باشد یا دعایی دیگر، بلکه بلند کردن دست‌ها از جمله اسباب اجابت و پذیرش دعا است. ‌چنان که در این حدیث آمده: «به راستی پروردگارتان، با حیا و بخشنده است. از بنده‌اش حیا می‌کند که وقتی او دستش را به سوی وی بلند کند، آنها را خالی برگرداند» [۲۶۵]. اما چگونگی بلند کردن دست‌ها در طلب باران که مقام شدت و ترس است با مبالغه‌ی در بلندتر کردن و استدعا کردن عاجزانه همخوانی دارد اما در غیر آن حالت بلند کردن دست‌ها تا مقابل شانه‌ها یا همان حدود است آن هم به خاطر عمل به تمامی احادیث وارد شده در این باب.

در حدیث صحیح دیگری از انس بن‌ مالک‌ سروایت شده که: «نبی خداجطلب باران نمودند با پشت هر دو دست خویش به سوی آسمان اشاره نمودند» [۲۶۶].

در این حدیث اشاره‌ایست به مبالغه در بلند کردن دست‌‌ها در حالت خشک‌سالی و بی‌حاصلی و در طلب باران،‌ و به همین خاطر شیخ الاسلام ابن‌ تیمیه/می‌گوید: پیامبرجچنان دستش را بالا گرفته بود که دستش خم شد و کف دستش درست در برابر آسمان قرار گرفت، نه این‌که عمداً این کار را کرده باشد بلکه نشان‌دهنده‌ی مبالغه در بالا آوردن دست‌هاست. هم‌چنین در حدیث دیگری آمده است که پیامبرجدست‌هایش را آن‌چنان بالا آورد که در مقابل صورتش قرار گرفت».

شیخ محمد بن‌ صالح عثیمین/می‌گوید: «بلند کردن دست‌‌ها در دعاها بر سه بخش است:

بخش اول: آنچه در سنت درخصوص آن آمده، ظاهر این احادیث بیان‌گر سنت بودن بلند کردن دست‌ها در آن حالت‌هاست، مانند دعای طلب باران، و دعا در [سعی] صفا و مروه، و دعا در عرفه.

بخش دوم: احادیثی که درخصوص عدم بلند کردن آنها نقل شده، مانند دعا در نماز، و به هنگام خواندن تشهد آخر.

بخش سوم: حالاتی که درخصوص بلند کردن دست‌ها یا بلند نکردن‌شان حدیثی وارد نشده، آنچه در این بخش اصل است آن است که از جمله آداب دعا آن است که آدمی به هنگام دعا دست‌هایش را بلند کند» [۲۶۷].

هم‌چنین بلند کردن دست‌‌ها به هنگام دعا نشان‌دهنده‌ی فروتنی و خضوع و دل‌شکستگی و بیچارگی و اظهار احتیاج و نیاز به پروردگار بخشنده است که موجب پذیرش دعا می‌شود. سفارینی/می‌گوید: «علماء می‌گویند: همانا بلند کردن دست‌ها در دعا مقرر شده تا اظهار حقارت و درماندگی بیشتر جلوه‌گر شود، در مقام عبودیت و بندگی حالت التماس و استدعا و درخواست به آدمی دست می‌دهد، هم‌چنین چه بسا آدمی از بیدار کردن قلبش از غفلت عاجز و ناتوان گردد، اما توان به حرکت درآوردن دست و زبانش را دارد، و این کار وسیله‌ای برای خشوع قلب می‌گردد، و گفته‌اند: حرکات ظاهر موجب برکات باطن می‌گردد، و این کار شبیه بلند کردن انگشت اشاره در تشهد نماز است، در نتیجه قلب را متمرکز نموده و زبان آن را در قالب الفاظ جاری ساخته و اعضا و جوارح نیز بر خشوع می‌افزایند» [۲۶۸].

[۲۵۱] صحیح بخاری (شماره: ۱۰۳۱)، و صحیح مسلم (شماره: ۸۹۵). [۲۵۲] ادب‌المفرد (شماره: ۶۱۱)، این حدیث در صحیح بخاری (شماره: ۲۹۳۷) بدون بیان بلند کردن دست‌‌ها، آمده است. [۲۵۳] صحیح بخاری (شماره: ۴۳۲۳)، و صحیح مسلم (شماره: ۲۴۹۸). [۲۵۴] صحیح مسلم (شماره: ۹۷۴). [۲۵۵] صحیح مسلم (شماره: ۲۰۲) [۲۵۶] صحیح مسلم (شماره: ۱۷۶۳). [۲۵۷] سنن ابوداود (شماره: ۵۱۸۵)،‌ و علامه آلبانی/در ضعیف‌ سنن ابوداود (شماره: ۱۱۱۱) آن را آورده است. [۲۵۸] سنن ترمذی (شماره: ۳۷۳۷)، و علامه آلبانی/در ضعیف سنن ترمذی (شماره: ۷۸۱) آن را آورده است. [۲۵۹] المسند (۳/۳۷)، و سنن الکبری اثر بیهقی (۲/۲۱۱) به نقل از انس س. [۲۶۰] صحیح بخاری (شماره: ۱۰۳۱۰-۱۰۳۱). [۲۶۱] المراسیل (شماره: ۱۴۸). [۲۶۲] بنگر به: صحیح مسلم (شماره: ۸۷۴). [۲۶۳] بنگر به: شرح ثلاثیات المسند اثر سفارینی (۱/۶۵۴-۶۵۳). [۲۶۴] فتح‌الباری (۱۱/۱۴۲). [۲۶۵] سنن ابوداود (شماره: ۱۴۸۸)، و سنن ترمذی (شماره: ۳۵۵۶)، و علامه آلبانی/در صحیح‌الجامع (شماره: ۱۷۵۳) آن را صحیح دانسته است. [۲۶۶] صحیح مسلم (شماره: ۸۹۶). [۲۶۷] لقاء الباب ‌المفتوح‌ (۶۰-۵۱) (ص: ۱۸-۱۷) با اختصار. [۲۶۸] بنگر به: شرح ثلاثیات المسند للسفارینی (۱/۶۵۶-۶۵۵).