۸۹- بلند کردن دستها در دعا
به راستی از آداب مهم دعا بلند کردن دستها در دعا به سوی خداوند متعال است. چرا که این مطلب را در احادیث بسیاری از پیامبرجبه ثبوت رسیده است تا آنجا که برخی از علما آن را در زمره احادیثی که نقل آن از نبیاکرم اسلامجبه تواتر رسیده به شمار آوردهاند، سیوطی در شرحش بر تقریب امام نووی رحمهم الله به عنوان نماینده و نمودی از احادیثی که به نقل از پیامبرجبه تواتر معنایی رسیدهاند میگوید:
«بیتردید حدود صد حدیث که در آن پیامبرجدستانش را در دعا بلند کرده نقل شده است، و من آنها را در یک بخش گردآوری کردهام، اما مربوط به جاها و مکانها و موضوعات مختلف هستند، هر مورد از آنها [به تنهایی] به تواتر نرسیده اما قدر مشترک در آنها همان بلند کردن دست به هنگام دعاست که به اعتبار مجموع آنها متواتر محسوب میگردد» [۲۳۰].
امام بخاری/در صحیح خود در کتاب: دعاها، بابی را به این عنوان اختصاص داده است: «بلند کردن دستها در دعا»، و در زیر این باب از ابوموسی اشعری نقل کرده که گفت: «پیامبرجدعا کرد سپس دستهایش را بلند کرد و سفیدی زیر بغل پیامبرجرا دیدم» [۲۳۱]. و از ابن عمرشنقل کرده است که گفت: «پیامبرجدستهایش را بلند کرد و فرمود: «پروردگارا! از آنچه خالد کرده است، بیزاری میجویم» [۲۳۲]. و از انس نقل کرده که از پیامبرجروایت کرده که: «پیامبرجدستهایش را بلند کرد تا سفیدی زیر بغل او را دیدم» [۲۳۳].
شارح صحیح بخاری حافظ ابن حجر/به فراوانی احادیث نقل شده از پیامبرجدر همین معنا و مفهوم اشاره کرده است، و تعدادی از این احادیث را بیان داشته از جملهی آنها:
۱- از ابوهریرهسروایت است که گفت: طفیل بن عمرو دوسی نزد رسول اللهجآمد و گفت: همانا قبیلهی دوس [از قبول اسلام] سرپیچی کردند، پس علیه آنان دعای بد کن، رسول اللهجرو به قبله کرد و دستهایش را بلند نمود و فرمود: «بار الها، دوس را هدایت کن». این حدیث را امام بخاری در ادب المفرد نقل کرده، این حدیث در صحیحین آمده اما عبارت «دستهایش را بلند نمود» در آن ذکر نشده است [۲۳۴].
۲- از جابر بن عبداللهسروایت است که گفت: «طفیل بن عمرو مهاجرت کرد...»، در ادامه داستان مردی را نقل کرده که با طفیل مهاجرت کرد، و در آن آمده: پیامبرجفرمود: «پروردگارا، دستانش را نیز بیامرز»، و آن حضرت [به هنگام دعا] دستهایش را بلند کرد، حافظ میگوید: «سند این حدیث صحیح است، و مسلم آن را نقل کرده است» [۲۳۵].
۳- از عائشهلروایت است که: «او پیامبرجرا دیده است که دستهایش را بلند کرده بود و میفرمود: «پروردگارا، همانا من بشرم...» [۲۳۶]حافظ میگوید: «این حدیث صحیح الإسناد است».
حافظابن حجر میگوید: «از جمله احادیث صحیح در این باره احادیثی است که امام بخاری در بخش بلند کردن دستها آورده است: «پیامبرجرا دیدم در حالی که دو دستش را بلند کرده بود و برای عثمان دعا میکرد» [۲۳۷]. و امام مسلم از عبدالرحمن بن سمره در داستان کسوف (خورشیدگرفتگی) روایت کرده است که: «پس در حالی به رسول اللهجرسیدم که ایشان دستهای خود را بلند کرده بود و دعا میکرد» [۲۳۸]همچنین امام مسلم از عائشه در داستان کسوف روایت کرده است که: «سپس رسول اللهجدستهایش را بلند کرد و دعا کرد» [۲۳۹]. و در حدیثی دیگر از حضرت عائشه درخصوص دعای پیامبرجبرای اهل بقیع آمده که: «پیامبرجسه بار دستهایش را بلند کرد» [۲۴۰]. و در حدیثی طولانی درخصوص فتح مکه ابوهریره سمیگوید: «پیامبرجدستهایش را بلند کرده و شروع کرد به دعا کردن» [۲۴۱]. و در صحیحین در داستان ابن لُتبيَّه از ابوحمید ساعدی روایت است که گفت: «سپس پیامبرجدستهایش را بلند کرد تا سفیدی بغل او را دیدم و میگفت: «خدایا آیا حکم تو را ابلاغ کردم؟» [۲۴۲]و از عبدالله بن عمرو روایت است که گفت: «همانا پیامبرجسخن ابراهیم و عیسی را نقل نموده سپس دستهایش را بلند کرده و فرمود: «بار الها! امّتم» [۲۴۳]. و از عمر سروایت است که گفت: «هرگاه وحی بر پیامبرجنازل میشد نزدیک صورتش صدایی چون آوای زنبور شنیده میشد، روزی وحی بر ایشان نازل شد سپس وحی قطع شد، پیامبرجرو به قبله کرد و دستهایش را بلند کرد و دعا نمود». این حدیث را ترمذی بیان کرده و لفظ از اوست، نسائی و حاکم نیز آن را روایت کردهاند [۲۴۴]و از اسامه روایت است که گفت: «در عرفات پشت سر پیامبرجسوار بودم، او دستهایش را به دعا برداشته بود و دعا میکرد، به خاطر این کار شترش خم شد و افسارش افتاد، پیامبرجبا یک دستش آن را برداشت در حالی که دست دیگرش بلند بود». این حدیث را نسائی با سند جید نقل کرده است [۲۴۵]. ابوداود از قیس بن سعد روایت کرده است که گفت: «سپس پیامبرجدستانش را بلند کرد و فرمودند: «پروردگارا درود و رحمتت را بر آل سعد بن عباده فرو فرست»، سند آن جیِّد است [۲۴۶]. احادیث در این باره بسیارند».
پایان سخن حافظ ابن حجر/ [۲۴۷]ایشان تعدادی از احادیث بلند کردن دستها در دعا را در آنجا مورد بررسی دقیق قرار داده است.
از جمله احادیث ثابت شده در این باره حدیثی است که ترمذی و ابوداود و دیگران از سلمان فارسیسنقل کردهاند که: «رسول اللهجفرمودند: «پروردگار شما، با حیا و بخشنده است. از بندهاش حیا میکند که وقتی او دستانش را به سوی وی بلند کند، آنها را خالی برگرداند» [۲۴۸].
این احادیث و دیگر احادیثی که در معنا و مفهوم، آن نقل شدهاند بیانگر آنند که از جمله آداب مهم دعا بلند کردن دستها به سوی خدا است و این کار از اسباب پذیرش و قبولی دعا است، همچنین سنت نشاندهنده آن است که سه مشخصه در بلند کردن دستها در دعا وجود دارد که به نوع دعا برمیگردد:
۱- هرگاه دعا با عجز و لابه همراه باشد که خود بیانگر شدت مبالغه در طلب و تقاضاست. بلند کردن دستها در این حالت مشخصهای دارد،
۲- و هرگاه دعا و درخواستی باشد بلند کردن دستها در این حالت هم مشخصهی خود را دارد،
۳- و هر گاه دعا عبارت از طلب بخشش و یا بیان یکتایی و یگانگی خداوند و تقدیس و تعظیم او باشد، بلند کردن دستها در این حالت هم مشخصهی خود را دارد، آنچه از ابن عباس شبه صورت مرفوع و موقوف روایت شده این مطلب را توضیح داده و بیشتر روشن میگرداند: «درخواست کردن به این شکل است که دستهایت را به موازات و در برابر شانههایت بلند کنی یا چیزی شبیه این دو، طلب بخشش به این شکل است که با یک انگشت اشاره نمایی، و عجز و لابه به این شکل است که هر دو دستت را به طور کامل دراز کنی»، و در لفظی دیگر: «به هنگام اخلاص این چنین است: با انگشتی که به دنبال انگشت ابهام میآید اشاره کرد، و این حالت دعا کردن است: دستانش را به موازات شانههایش بلند کرد، و این حالت عجز و لابه است: دستانش را بلند کرده و کشید»، این سخن ابن عباس را ابوداود در سنناش و طبرانی در الدعاء و دیگران نقل کردهاند [۲۴۹].
شیخ بکر بن عبدالله ابوزید حفظه الله در شرحی بر این حدیث میگوید: «احادیثی از کردار پیامبرجبه عنوان روشنگر مقام هر حالتی از این سه مشخصه بیان شدهاند، و به تنوع اختلافاتی که در دعاها وجود دارد برمیگردد، توضیح این حالت به شرح ذیل است:
مقام اول: مقام دعا به صورت عام است که «درخواست» نیز خوانده میشود، و گفته میشود: دعا، در این حالت دستها به موازات شانهها یا چیزی شبیه این بلند میشود، دستها به شانهها چسبیده و خود باز هستند به گونهای که کف دست رو به آسمان و پشت دستها رو به زمین است، اگر خواست با آنها صورتش را میپوشاند در حالی که پشت هر دو دستش به سمت قبله است، و این مشخصهی عمومی بلند کردن دستها در حال دعا به صورت مطلق است این حالت در قنوت نماز وتر و نماز طلب باران و شش جا در حج [یعنی در عرفه، و مشعرالحرام، و بعد از رمی دو جمرهی صغری و وسطی، و بر روی صفا و مروه] و دیگر حالات صورت میپذیرد.
مقام دوم: مقام استغفار است که إخلاص هم گفته میشود. در این حالت یک انگشت بلند میگردد آن هم انگشت اشاره از دست راست است و این مشخصهای مخصوص به مقام ذکر و دعا در موقعیت خطبه بر روی منبر، و موقعیت تشهد در نماز، و موقعیت ذکر و تعظیم و بزرگداشت و گفتن لا اله الا الله در بیرون از نماز است.
مقام سوم: مقام ابتهال یا استدعای عاجزانه کردن است که همان تضرع و مبالغه در درخواست کردن است همچنین دعاءالرَّهب (ترسیدن) نامیده میشود و مشخصهی آن بلند کردن دستها به صورت کشیده به سوی آسمان است به گونهای که سفیدی زیر بغل دیده شود، و در وصف آن گفته شده: به گونهای که بازوهایش آشکار و پیدا شود، یعنی در بلند کردن آنها مبالغه گردد و این صفت خاصتر از دو صفت پیشین در مقام اول و دوم است و این حالت مختص حالت تنگنا و سختی و ترس است مانند روی دادن قحطی و خشکسالی و حوادث ناگوار همچون تسلط یافتن دشمن، و حالتهایی شبیه اینها که رعبآورند» [۲۵۰].
اینها حالتهای بلند کردن دستها در دعا هستند، و برحسب نوع دعا سه حالتند، این موضوع ادامه دارد.
[۲۳۰] تدریب الراوی (۲/۱۸۰). [۲۳۱] صحیح بخاری (۷/۱۹۸) این حدیث به صورت معلّق آمده، برای آشنایی با حکم احادیث معلّق صحیح بخاری و صحیح مسلم مراجعه شود به کتاب: درآمدی بر علوم حدیث، مؤلف: دکتر محمود طحان، ترجمه و تعلیق: فیض محمدبلوچ، نشر: خوجه عبدالله انصاری، چاپ اول/۱۳۸۹، ص ۱۱۴-۱۱۳.م [۲۳۲] صحیح بخاری (۷/۱۹۸) این حدیث به صورت معلّق آمده است. [۲۳۳] صحیح بخاری (شماره: ۶۳۴۱). [۲۳۴] أدب المفرد (شماره: ۶۱۱)، و بنگر به: صحیح بخاری (شماره: ۲۹۳۷). [۲۳۵] أدبالمفرد (شماره: ۶۱۴)، و این حدیث در صحیح مسلم (شماره: ۱۱۶) که عبارت «و دستهایش را بلند کرد» در آن نیامده است. [۲۳۶] أدبالمفرد (شماره: ۶۱۳). [۲۳۷] رفعالیدین (شماره: ۱۵۷). [۲۳۸] صحیح مسلم (شماره: ۹۱۳). [۲۳۹] صحیح مسلم (شماره: ۹۰۱). [۲۴۰] صحیح مسلم (شماره: ۹۷۴). [۲۴۱] صحیح مسلم (شماره: ۱۷۸۰). [۲۴۲] صحیح بخاری (شماره: ۲۵۹۷)، و صحیح مسلم (شماره: ۱۸۳۲). [۲۴۳] صحیح مسلم (شماره ۲۰۲). [۲۴۴] سنن ترمذی (شماره: ۳۱۷۳)، و نسائی در الکبری (شماره: ۱۴۳۹)، و المستدرک (۲/۳۹۲)، نسائی میگوید: «این حدیث منکر است، کسی جز یونسبنسلیم آن را روایت نکرده و ما او را نمیشناسیم، والله أعلم». [۲۴۵] السنن الکبری (شماره: ۴۰۰۷)، و الصغری (۵/۲۵۴). [۲۴۶] سنن ابوداود (شماره: ۵۱۸۵)، علامه آلبانی/در ضعیف سنن ابوداود (شماره: ۱۱۱۱) آن را نقل کرده است. [۲۴۷] فتحالباری (۱۱/۱۴۲). [۲۴۸] سنن ابوداود (شماره: ۱۴۸۸)، و سنن ترمذی (شماره: ۳۵۵۶)، و علامه آلبانی/در صحیحالجامع (شماره: ۱۷۵۳) آن را صحیح دانسته است. [۲۴۹] سنن ابوداود (شماره: ۱۴۹۰و ۱۴۸۹)، الدعاء اثر طبرانی (۲۰۸)، و علامه آلبانی/در صحیح سنن ابوداود (شماره: ۱۳۲۴، ۱۳۲۲، ۱۳۲۱) به شیوههای موقوف و مرفوع آن را صحیح دانسته است. [۲۵۰] تصحیحالدعاء (ص:۱۱۷-۱۱۶).