فقه ذکر و دعا - جلد دوم

فهرست کتاب

۹۶- دیگر آداب دعا

۹۶- دیگر آداب دعا

از جمله چیزهایی که شایسته است فرد مسلمان در دعایش از آن دوری بگیرد به کار بردن سجع [۳۰۴]در دعاء و تکلُّف در ساختن جملات منظوم است. امام بخاری/در کتاب دعاها از صحیح‌اش می‌گوید: «باب مکروه بودن سجع در دعا»، سپس با سند خود از مکرمه روایت می‌کند که ابن‌ عباسشگفت: «مردم را در هر جمعه یک بار وعظ کن! اگر بیش از این بخواهی دو بار وعظ کن! و اگر از آن هم بیشتر بخواهی سه بار وعظ کن! و مردم را از این قرآن ملول نگردان و تو را نخواهم که نزد مردم بیایی و آنها در صحبت خود مشغول باشند و تو برای آنان وعظ کنی، صحبت‌شان را قطع کنی و ایشان را ملول گردانی، ولی خاموشی برگزین! پس اگر از تو خواستند و بدان مایل بودند، آنها را وعظ کن! و در دعا، سجع (کلمات هماهنگ) را کنار بگذار و از آن بپرهیز! من رسول خداجو یاران او را دریافته‌ام، که بدین‌سان عمل می‌کرده‌اند؛ یعنی از استعمال کلمات مسجع پرهیز می‌کرده‌اند» [۳۰۵].

سجع‌ سخن قافیه‌دار بدون رعایت اوزان شعری است، و تکلَّف در سجع آن هم در دعا امری ناپسند است که پیامبرجو هیچ یک از یارانش آن را انجام نداده‌اند، و به همین خاطر ابن‌ عباس شمی‌گوید: «من رسول خداجو یاران او را دریافته‌‌ام آنان از استعمال کلمات مسجع پرهیز می‌کرده‌اند». أزهری/ می‌گوید: «پیامبرجاز چنین کاری بیزار بود چرا که شبیه سخنان کاهنان است، هم‌چنان که در داستان‌ زنی از هذیل آمده است» [۳۰۶]. [این مطلب] اشاره می‌کند به حدیثی که امام مسلم در صحیح‌اش از ابوهریره روایت کرده که می‌گوید: «دو زن از قبیله‌ی هذیل با یکدیگر درگیر شدند؛ پس یکی از آنها سنگی به سوی دیگری، پرتاب کرد و آن زن و جنینش را به قتل رساند. اختلاف را نزد رسول اللهجبردند. آن حضرتجچنین داوری فرمود که خون‌بهای جنین، یک برده یا یک کنیز می‌باشد و دیه‌ی مقتول را به عهده‌ی عاقله (خویشاوندان پدری) قاتل گذاشت و آن را به عنوان ارث فرزندان مقتول و سایر وارثانش قرار داد. آن‌گاه، حَمَل بن‌ نابغه هذلی گفت: ای رسول‌خدا! چگونه برای کسی که نخورده و نیاشامیده و سخن نگفته و حیات نداشته است، جریمه پرداخت کنم؟ چنین کسی خون‌بها ندارد. رسول الله‌جبه خاطر سخن موزونی که به کار برد، فرمود: «این شخص، برادر کاهنان است.» (مانند آن‌ها حرف می‌زند) [۳۰۷].

لذا برخی از علما می‌گویند تکلف سجع در دعا از جمله موانع اجابت و پذیرش آن است.‌ قرطبی/می‌گوید: «از جمله‌ی آن‌ها: این‌که شخص خداوند را با کلماتی به نیایش بخواند که در کتاب و سنّت نیامده، با الفاظی منظوم و کلماتی آهنگین و مسجع که در جزوات و دفترچه‌ها یافته است، الفاظی که هیچ اصل و اساسی نداشته، و تکیه‌گاهی ندارد، او آن‌ها را تکیه‌کلامش می‌گرداند و آنچه رسول اللهجبا آن دعا نموده را رها می‌کند، همه‌ی این‌ها مانع پذیرش و اجابت دعا می‌شوند» [۳۰۸].

سجع مذموم همان است که تصنعی و متکلّفانه است، سجعی که صاحبش در ظاهرسازی و وانمود کردن تلاش به خرج می‌دهد، و این کار او را از اخلاص و خشوع منحرف می‌کند، و او را از درخواست و التماس و ابراز نیازمندی غافل می‌کند، اما اگر کلماتی مسجع بدون تصنع و تکلف و بی‌هیچ قصدی از سوی شخص بر زبان جاری شده و پدید آید اشکالی ندارد.

سفارینی/می‌گوید: «و با تکلّف، در دعا سجع به کار نبرد، چرا که این کار قلب را مشغول کرده و خشوع را از بین می‌برد، اما اگر با دعاهایی که از حفظ دارد برای خودش یادیگری دعا کند آن هم بدون تکلف در سجع، این کار ممنوع نیست» [۳۰۹].

حافظ ‌ابن‌ حجر/در شرحش بر حدیث پیشین ابن‌ عباس درخصوص ذم سجع در دعاء می‌گوید: «سجعی که در احادیث صحیح به کار رفته مشمول این بحث نمی‌شود؛ چرا که چنین چیزی بدون قصد و هدفی از سوی ایشان پدید آمده است؛ و به همین خاطر هم درنهایت هماهنگی و انسجام بیان شده است مانند این سخنشجدرخصوص جهاد:

«اَللَّهُمَّ مُنْزِلَ الْكِتَابِ، سَرِيعَ‌الْحِسَابِ، هَازِمَ‌الْأَحْزابِ...».

(خداوندا، ای نازل‌کننده‌ی قرآن، ای کسی که به سرعت به حساب بندگان می‌رسی، و ای شکست‌دهنده‌ی گروه‌هایی که علیه حق قیام می‌کنند) [۳۱۰].

و مانند این سخن ایشانج:

«صَدَقَ وَعْدَهُ وَ أَعَزَّجُنْدَهُ...».

(به وعده‌اش وفا کرد و لشکرش را یاری داد....) [۳۱۱].

و مانند این سخنشج:

«أَعُوذَبِكَ مِنَ عَیْنٍ لَا تَدْمَعُ، وَ نَفْسٍ لَاتَشْبَعُ، وَ قَلْبٍ لَا يَخْشَعُ».

(خدایا از چشمی که نمی‌گرید، و از نفس سیر نشده و از قلب غیرخاشع به تو پناه می‌برم» [۳۱۲]. همه‌ی این احادیث صحیح‌اند) [۳۱۳].

شایسته است که دعاکننده از این‌که در دعا دستور زبان را رعایت نکند اجتناب‌ نماید به ویژه وقتی که این عدم رعایت معنی را تغییر دهد، مقصود را دچار اختلال کرده، مراد را تباه نماید. بی‌شک اِعراب (تغییر آخر کلمات) ستون و تکیه‌گاه سخن است،‌ و به واسطه‌ی آن معنا و مفهوم استوار می‌گردد، و با نبود آن مختل شده و از بین می‌رود، و چه بسا گاه با اشتباهی در اعراب معنا [ی شرعی دعا] تبدیل به مفهومی باطل یا دعایی حرام و نامشروع یا چیزی از این قبیل گردد.

به همین خاطر ابوعثمان‌ مازنی به یکی از طلبه‌هایش گفت: «علم نحو [۳۱۴]را به خوبی بیاموز همانا بنی‌اسرائیل با رعایت نکردن تشدیدی بر روی یک حرف و تلفظ آن حرف بدون تشدید، کافر شدند، خداوند متعال به عیسی÷فرمود. «إِنِّی وَلَّدتُكَ»(من تو را آفریده‌ام)، و آنان گفتند: «إِنِّی وَلَدتُكَ»(من تو را به دنیا آوردم) و با گفتن این جمله کافر شدند».

از اصمعی نقل شده: از کنار مردی گذشت [که] در دعایش می‌گفت: یا ذوالجلال ‌والاکرام، به او گفت: اسمت چیست؟ آن شخص گفت: لیث، و اصمعی شروع به گفتن این شعر کرد:
یُنادی ربَّه باللَّحن لیثُ
لذاک إِذا دعاه لا یُجیبُ
لیث با عدم رعایت اعراب و قواعد نحوی پروردگارش را صدا زد به همین خاطر وقتی که او را فراخواند پاسخی نشنید
[۳۱۵].

به همین خاطر بهتر است که دعاکننده -اگر از عهده‌ی چنین کاری برآید- از اشتباه دستوری در دعا پرهیز نماید، والّا خداوند هیچ‌کس را جز [به اندازه‌ی] توانش مکلّف نمی‌سازد.

از شیخ الاسلام ابن‌ تیمیه/در خصوص شخصی که دعا می‌کند اما در دعایش اشتباه دستوری وجود دارد سؤال شد؛ شخصی به او گفت: آیا درست است که خداوند دعایی را که قواعد دستوری در آن مراعات نشده و اشتباه اعرابی داشته باشد را نمی‌پذیرد؟

ابن‌ تیمیه/این چنین پاسخ او را داد که: «کسی که چنین حرفی را زده گناه‌کار بوده، و مخالف کتاب و سنّت و آنچه گذشتگان بر آن عقیده دارند می‌باشد، اما کسی که خالصانه‌ و از سر صدق خداوند را خوانده و دعای او جائز باشد، خداوند آن را شنیده و پذیرفته و دعایش را پاسخ می‌گوید حال چه دستور زبان در آن مراعات شده باشد یا خطایی در آن باشد، و سخن گفته شده پایه و اساسی ندارد، بلکه شایسته‌ی شخص دعاکننده است که هرگاه به کار بردن دستور زبان جزو عادتش نبود دچار تکلّف در رعایت آن نشود، برخی از گذشتگان می‌‌گویند: هرگاه دستور زبان بیاید خشوع می‌رود، و هم‌چنان که تکلف در سجع، در دعا مکروه است اگر بدون تکلّف روی دهد اشکالی ندارد، همانا اصل دعا از قلب است و زبان تابع قلب است.

کسی که در دعا همتش را صرف تصحیح و اصلاح زبانش گرداند توجه قلبش کاهش می‌یابد، به همین خاطر شخص محتاج با قلبش چنان دعایی می‌کند که [گنجینه‌ی لغات را] به رویش می‌گشاد که از پیش آماده نکرده بود و این موضوعی است که هر مؤمنی آن را در قلبش حس می‌کند، دعا را می‌توان هم به زبان عربی و هم به زبان دیگری بیان نمود، خداوند سبحان قصد و منظور دعاکننده را می‌داند، هر چند زبانش را اصلاح نکرده باشد، همانا خداوند از همهمه‌ی صداها با وجود اختلاف زبان‌ها و برحسب تنوع نیازها آگاه است» [۳۱۶].

فرد مسلمان مجاز نیست که در دعایش نغمه‌هایی معین را مورد توجه قرار دهد یا در بیان و خواندن آن دچار تکلف شود، مانند این‌که صدایش را پایین بیاورد و یا بالا ببرد یا با تطریب [۳۱۷]یا با ترجیع [۳۱۸]یا چیزهایی شبیه این‌ها دعا کند، کارهایی که برخی در زمان‌ ما آن را نیایش می‌خوانند و نحوه‌ی خواندن مشخصی برایش در نظر می‌گیرند که شبیه به تَغنِّی [۳۱۹]است، کارهایی این‌چنین جایز نیست، چرا که مقام دعا، مقام تقاضا و اظهار نیاز و خشوع و عجز و لابه به درگاه الهی است، و مقام نغمه‌سرایی نیست، مقام خضوع و عبودیت و بندگی است، مقام اظهار هنر نُت موسیقی نیست، مقام فرمانبرداری و حقارت و فروتنی و ایمان است، مقام مشغول شدن به خواهش و تمایلات به واسطه آرایش متصنعانه و برپا داشتن اوزان نیست.

[۳۰۴] سخن قافیه‌دار و مسجع ولی غیر شعر.م [۳۰۵] صحیح بخاری (شماره: ۶۳۳۷). [۳۰۶] فتح‌الباری (۱۱/۱۳۹). [۳۰۷] صحیح مسلم (شماره: ۱۶۸۱). [۳۰۸] الجامع‌لأحکام القرآن (۷/۲۶۶). [۳۰۹] غذاء‌الألباب (۱/۴۰۹). [۳۱۰] صحیح بخاری (شماره: ۲۹۶۶، ۲۹۳۳)، و صحیح‌ مسلم (شماره: ۱۷۴۲). [۳۱۱] صحیح مسلم (شماره: ۱۷۴۲). [۳۱۲] صحیح مسلم (شماره: ۲۷۲۲) با لفظی نزدیک. [۳۱۳] فتح‌الباری (۱۱/۱۳۹). [۳۱۴] تغییراتی که در داخل جملات عارض آخر کلمات می‌گردد، موضوع علم نحو است و آن را إعراب می‌نامند.م [۳۱۵] بنگر به: شأن‌الدعاء اثر خطابی (۲۰-۱۹). [۳۱۶] مجموع‌الفتاوی (۲۲/۴۸۹-۴۸۸). [۳۱۷] پیچانیدن صدا در گلو و کشیده ادا کردن کلمات مانند آوازخوانان.م [۳۱۸] چهچهه زدن.م [۳۱۹] زمزمه کردن با صدای دل‌نشین.م