فقه ذکر و دعا - جلد دوم

فهرست کتاب

۱۰۲- دعا برای پدر و مادر و نزدیکان

۱۰۲- دعا برای پدر و مادر و نزدیکان

پیش‌تر درخصوص فضیلت‌ دعای خیر و بخشش و مغفرت برای مسلمانان سخن گفتیم و پاداش‌های عظیم و خیرات عام و فراگیری که از این کار حاصل می‌شود را بیان داشتیم، وقتی که دعا از طرف فرد مسلمان برای دیگر مسلمانان امری پسندیده است بی‌شک انجام این کار به شیوه‌ای خاص‌تر برای افراد نزدیک آدمی پسندیده‌تر و مطلوب‌تر است، چرا که نزدیکان سزاوارتر به کار نیک و شایسته‌تر به احسان و لطف‌اند به‌ویژه پدر و مادر. در صحیحین از ابوهریرهسروایت شده که گفت: «شخصی پیش پیغمبرجآمد، گفت: ای رسول خدا! چه کسی از همه سزاوارتر است که با او به خوبی رفتار نمایم، فرمود: «مادرت»، آن مرد پرسید: بعد از مادرم چه کسی از همه سزاوارتر است؟ باز فرمود: «مادرت»، بار سوم هم آن مرد سؤال کرد، باز پیغمبرجفرمود: «مادرت»، بار چهارم که آن مرد گفت: بعد از مادرم چه کسی از همه سزاوارتر است تا با او به خوبی رفتار نمایم؟ پیامبرجفرمود: «پدرت». امام مسلم در ادامه‌ی این حدیث نقل کرده که پیامبرجفرمودند: «آن‌گاه [کسان] نزدیک‌تر و نزدیک‌ترت» [۳۶۷].

ترمذی و بخاری در ادب‌المفرد از بَهْز بن‌ حکیم، از پدر او از جَدِّ او روایت است که گفت: «گفتم: یا رسول اللهج، با چه کسی نیکی کنم؟ فرمود: «با مادر خود»، گفتم: با چه کسی نیکی کنم؟» فرمودج: «با مادر خود»، گفتم: سپس با چه کسی نیکی کنم؟ فرمود: «با مادر خود.» گفتم: سپس با چه کسی نیکی کنم؟ فرمودج: «با پدرت، سپس به نزدیک‌تر و نزدیک‌تر»» [۳۶۸].

دعا کردن بزرگ‌ترین نیکی و احسان است، خداوند می‌فرماید:

﴿۞وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِيَّاهُ وَبِٱلۡوَٰلِدَيۡنِ إِحۡسَٰنًاۚ إِمَّا يَبۡلُغَنَّ عِندَكَ ٱلۡكِبَرَ أَحَدُهُمَآ أَوۡ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لَّهُمَآ أُفّٖ وَلَا تَنۡهَرۡهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوۡلٗا كَرِيمٗا ٢٣ وَٱخۡفِضۡ لَهُمَا جَنَاحَ ٱلذُّلِّ مِنَ ٱلرَّحۡمَةِ وَقُل رَّبِّ ٱرۡحَمۡهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرٗا ٢٤[الإسراء: ۲۳-۲۴].

«و پروردگارت [چنین] حکم کرد که جز او را مپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید. اگر یکی از آن دو یا هر دوی آن‌ها در نزد تو به [سنّ] پیری رسند. [حتّی] به آنان «افّ» مگو و بر آ‌نان بانگ مزن و به نیکی با آنان سخن گوی (۲۳) و از [روی] مهربانی بال فروتنی بر آنان بگستران و بگو: پروردگارا، به آنان رحمت‌آور، چنان‌که به سنّ [خردسالی] مرا پروراندند».

خداوند به احسان و نیکی‌ به آن دو دستور داده آن هم به همه‌ی شیوه‌ها و شکل‌های احسان، گفتاری و کرداری؛ چرا که آن دو علت وجود و پیدایش آدمی هستند، بی شک پدر و مادر حقّ محبت و حقوق و نیکی و نزدیکی بر گردن ما دارند که اقتضا می‌کند در حق آنان تاکید بیشتری نموده و در نیکی کردن آنان را مقدّم بداریم، در این میان خداوند به طور خاص از دعای رحمت برای آنان نام برده، چه زنده باشند و چه فوت کرده باشند، به عنوان پاداشی در حق نیکی آنان.

دعای طلب رحمت و بخشش خداوند برای پدر و مادر در صورتی است که آنان مسلمان باشند اما اگر مشرک باشند دیگر نمی‌توان چنین دعایی نمود، ابن‌ عباس سدر تفسیر این سخن خداوند که می‌فرماید:

﴿وَقُل رَّبِّ ٱرۡحَمۡهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرٗا ٢٤[الإسراء: ۲۴].

«و بگو: پروردگارا، به آنان رحمت‌آور، چنان‌ که به سنّ [خردسالی] مرا پروراندند».

می‌گوید: این آیه که می‌فرماید:

﴿مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَن يَسۡتَغۡفِرُواْ لِلۡمُشۡرِكِينَ وَلَوۡ كَانُوٓاْ أُوْلِي قُرۡبَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُمۡ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِيمِ ١١٣[التوبة: ۱۱۳].

«پیامبر و مؤمنان را روا نیست که برای مشرکان -و هر چه خویشاوند باشند-، پس از آن‌که بر ایشان روشن شد که آنان دوزخی‌اند، آمرزش خواهند».

حکم آیه‌ی فوق را نسخ (یعنی مشروط) کرده است» [۳۶۹].

در صحیح مسلم از ابوهریره سروایت شده که: رسول اللهجفرمودند: «از پروردگارم اجازه خواستم که برای مادرم طلب بخشش و مغفرت بخواهم این اجازه را به من نداد، و از او اجازه خواستم که به دیدار قبرش بروم، این اجازه را به من داد» [۳۷۰].

اما اشکال ندارد بلکه حتی نیکوست که برای آنا دعا کند که هدایت یافته و توفیق قبول حقّ را به دست آورند، هم‌چنان که در صحیح آمده که پیامبرجفرمودند: «خدایا دوس را هدایت کن و به اسلام مشرف گردان» [۳۷۱].

و در صحیح مسلم از ابوهریره سروایت شده که گفت: «مادرم مشرک بود و من او را به اسلام دعوت می‌کردم. یک روز او را دعوت کردم. سخنی راجع به رسول خداجگفت و من شنیدم که از آن ناراحت شدم، گریه‌کنان به خدمت رسول خداجآمدم. عرض کردم ای رسول خدا مادرم را به دین اسلام فرامی‌خواندم، آن را نپذیرفت، امروز هم که او را دعوت کردم سخن بدی راجع به شما از وی شنیدم، از خدا بخواه که مادر ابوهریره را هدایت کند. رسول خداجفرمود: «خداوندا مادر ابوهریره را هدایت کن.» فوراً از آن‌جا خارج شدم تا مژده‌ی دعای رسول‌ خداجرا به مادرم بدهم. چون آمدم و به سوی در رفتم دیدم که بسته است. مادرم صدای پای مرا شنید و گفت: ای ابوهریره، در جای خود بایست. من صدای خش‌‌خش آب را می‌شنیدم. ابوهریره سمی‌‌گوید: «مادرم غسل کرد و بالاپوش خود را پوشید و با عجله پیش از آن‌که روبند خود را ببندد بیرون آمد و گفت: «ای ابوهریره، أَشْهَدُ أَن لا إله ‌إلا‌ الله، وأَشهد أَنَّ مُحمداً عَبْدُهُ وُرسولُه» ابوهریره سگوید: در حالی که از فرط شادی می‌گریستم، به نزد رسول‌خداجبرگشتم و گفتم: ای رسول خداجمژده بده که خداوند دعای تو را مستجاب فرمود و مادر ابوهریره هدایت یافت. رسول‌خداجسپاس و ستایش خدا را به جای آورد و فرمود: «خیر و نیکو است.» ابوهریرهسگوید: گفتم: ای رسول خداج! دعاکن خداوند مرا و مادرم را محبوب بندگان مؤمن بگرداند و بندگان مؤمن را محبوب ما قرار دهد. رسول‌خداجفرمود: «خداوندا! این بنده‌ی کوچک خود -یعنی ابوهریرهس- و مادرش را محبوب بندگان مؤمن قرار بده»، ابوهریرهسگوید: هر مؤمنی که اسم مرا بشنود، اگر چه مرا ندیده باشد، باز هم مرا دوست خواهد داشت» [۳۷۲].

این سرگذشت بزرگ و شگفت‌آور دلیلی است بر جایز بودن دعای هدایت برای پدر و مادر، وقتی که آنان مشرک باشند؛ و دلیلی است بر اهمیت چنین دعایی و فایده‌ی عظیم آن. برای فرزند شایسته است که برای والدینش دعا و دعوت را با هم انجام دهد هم‌چنان که ابوهریره سبرای مادرشلچنین کرد. ابوهریره سمادرش را بسیار به پذیرش اسلام دعوت می‌نمود و برایش دعا می‌نمود که هدایت و توفیق نصیبش گردد، سپس بعد از هدایت یافتنش بسیار به دعای رحمت و بخشش برای مادرش پرداخت.

بخاری در ادب‌المفرد از ابومرَّه مولی ام‌هانی دختر ابوطالب روایت کرده است که: «همانا وی و ابوهریرهسبه سوی «عقیق» (در مدینه) که ابوهریره در آن‌جا زمین داشت، سواره راهی شدند. وقتی که ابوهریرهسوارد زمین خود شد با صدای بسیار بلند گفت: سلام و رحمت و برکات خداوند بر تو باد ای مادر، مادرش در پاسخ گفت: «و سلام و رحمت و برکات خداوند بر تو باد. ابوهریره گفت: خدا بر تو رحم کند که در کودکی مرا پرورش دادی، مادرش گفت: ای پسرم، خداوند تو را نیز مورد رحم خویش قرار دهد، خدا به تو پاداش نیک دهد و از تو خشنود شود که در کهنسالی به من نیکی کرده‌ای» [۳۷۳].

هم‌چنین در ادب‌المفرد از محمد بن‌ سیرین روایت شده که گفت: «ما شبی نزد ابوهریرهسبودیم، وی گفت: خدایا، ابوهریره و مادرش و کسانی را که برای آنان آمرزش طلبیدند، بیامرز، محمد بن‌ سیرین می‌گوید: پس ما برای ابوهریره و مادرش دعا می‌کنیم تا مشمول دعای ابوهریره گردیم» [۳۷۴].

دعای فرزند برای پدر و مادرش بعد از مرگ آنان، بدانان سود می‌رساند، چرا که آنان در این دنیا دیگر نمی‌توانند اقدامی نمایند و دستشان از دنیا کوتاه شده است، در صحیح مسلم از ابوهریرهسروایت شده است که پیامبرجفرمودند: «وقتی انسان بمیرد، ثواب عمل او [جز سه مورد] قطع می‌شود، ۱- صدقه‌ای جاریه و همیشگی، ۲- علمی که از آن بهره گرفته شود، ۳- فرزند صالحی که برای او دعای خیر کند» [۳۷۵].

بخاری در ادب ‌المفرد با سند حسن از ابوهریرهسروایت کرده که گفت: «مقام و منزلت مرده، پس از مرگ وی بلند می‌شود، و آن‌گاه می‌گوید: ای پروردگار من، این چیز به کدام سبب است؟ گفته می‌شود: فرزندت برای تو آمرزش طلبیده است» [۳۷۶].

وقتی که دعای طلب رحمت و مغفرت برای والدین، نیکی و احسان و حقی است که بر فرزند لازم است که بدان توجه و اعتنا نماید، بی‌شک از بزرگ‌ترین گناهان کبیره این است که فرزند -پناه بر خدا- به پدر و مادرش دشنام دهد، فرقی نمی‌کند به طور مستقیم خود به آنان دشنام دهد -که این حال بدترین حال است- یا سببی فراهم کند که به پدر و مادرش دشنام دهند، در صحیحین از عبدالله بن‌ عمرو شروایت شده است که پیامبرجفرمودند: «همانا یکی از بزرگ‌ترین گناهان کبیره، این است که شخص، پدر و مادرش را لعنت کند». گفتند: ای رسول خداج! چگونه شخص، پدر و مادرش را لعنت می‌کند؟ پیامبرجفرمود: «شخصی، پدر دیگری را دشنام می‌دهد و او در پاسخ، به پدر و مادرش دشنام می‌دهد»» [۳۷۷].

در ادب‌ المفرد از عبدالله بن‌ عمرو بن عاص روایت شده که می‌گفت: «از جمله گناهان کبیره نزد خداوند این است که کسی سبب شود، به پدرش دشنام داده شود» [۳۷۸].

در صحیح مسلم به نقل از علی بن‌ ابی‏طالب سبه اثبات رسیده که پیامبرجفرمودند: «لعن و نفرین خدا بر کسی که والدینش را نفرین کند» [۳۷۹]. چنین عملی جز از سوی کسانی که خوار و فرومایه‌اند و اخلاقی زشت و پلید دارند سر نمی‌زند، از خداوند متعال خواهان محفوظ ماندن [از این‌گونه رفتار و اخلاق] و عافیت هستیم، هم‌چنین عاجزانه از خداوند می‌طلبیم که ما و پدران و مادران‌مان و مردان و زنان مسلمان را مورد بخشش و مغفرت خود قرار دهد چرا که او بخشاینده و مهربان است.

[۳۶۷] صحیح بخاری (شماره: ۵۹۷۱)، و صحیح مسلم (شماره: ۲۵۴۸). [۳۶۸] سنن ترمذی (شماره: ۱۸۹۷)، و أدب‌المفرد (شماره: ۳) و علامه آلبانی/در صحیح ادب‌المفرد (شماره: ۳) آن را حسن دانسته است. [۳۶۹] ادب‌المفرد (شماره: ۲۳)، و تفسیر طبری (۸/۶۳)، و علامه آلبانی/در صحیح ادب‌المفرد (شماره: ۳) آن را حسن دانسته است. [۳۷۰] صحیح مسلم (شماره: ۶۷۱). [۳۷۱] صحیح بخاری (شماره: ۲۹۳۷). [۳۷۲] صحیح مسلم (شماره: ۲۴۹۱). [۳۷۳] أدب‌المفرد (شماره: ۱۴)، علامه آلبانی/در صحیح ادب‌المفرد (شماره: ۱۱) آن را حسن دانسته است. [۳۷۴] ادب‌المفرد (شماره: ۳۷)، و علامه آلبانی/در صحیح ادب‌المفرد (شماره: ۲۸) آن را صحیح دانسته است. [۳۷۵] صحیح مسلم (شماره: ۱۶۳۱). [۳۷۶] أدب‌المفرد (شماره: ۳۶) و علامه آلبانی/در صحیح ادب‌المفرد (شماره: ۲۷) آن را حسن دانسته است. [۳۷۷] صحیح بخاری (شماره: ۵۹۷۳)، و صحیح مسلم (شماره: ۹۰). [۳۷۸] ادب‌المفرد (شماره: ۲۸) و علامه آلبانی/در صحیح ادب‌المفرد (شماره: ۲۲) آن را حسن دانسته است. [۳۷۹] صحیح مسلم (شماره: ۱۹۷۸).