۶۵- هشدار نسبت به دعاهای نوظهور
پیشتر سخن پیرامون اهمیت پای بندی به سنّت در دعا، و ضرورت پیگیری روش و شیوه پیامبرجدر آن، بیان شد؛ زیرا دعا عبادت است، و پایه و اساس عبادت بر توقیف و پیروی است، و نه هوی و هوس و نوآوری. همچنین پیشتر اشاره شد که در سنّت درخصوص دعا و تمامی آنچه که بدان تعلق دارد توضیحی تمام و کمال و قانعکننده آمده است و نیاز به افزودن چیزی بر آن درخصوص بیان انواع دعا و شروط و آداب و اوقات و دیگر امور مربوط به آن، نیست.
به همین خاطر آنچه بر هر مسلمانی در این زمینهی مهم، لازم و ضروری است این است که در طلب یادگیری شیوه و راهنمایی پیامبرجدر دعا به تلاش بپردازد و اینکه علاقه و اشتیاق شدیدی به شناخت راه ایشانجدر این عرصه داشته باشد تا به او تأسی نموده و براساس شیوهی او رفتار کرده و و به روش ایشان جپایبند شود.
برای هیچ مسلمانی مجاز نیست که پای بند دعاهایی مشخص، یا تعیین شده برای زمانهایی معین، یا دارای مشخصات و شیوهای ویژه گردد -جدای آنچه در این زمینه در سنت رسول اکرمجآمده است-، اما دعاهایی که فرد مسلمان به صورت اتفاقی و به سبب پیشامدهایی که گاه با آن روبرو میشود، مینماید؛ میتواند در این دعاها هر آنچه را میخواهد از خداوند درخواست نماید با شرطی که منافاتی با شرع نداشته باشد.
به همین خاطر شیخ الاسلام ابن تیمیه/میگوید: «اذکار و دعاها از برترین عبادات هستند، و مبنای عبادات بر پایهی اتباع و پیروی است و هیچکس حق ندارد که نوعی از اذکار و دعاهای غیرشرعی را برای مردم وضع کرده و بدان مشروعیت بخشد، و آن را به عنوان عبادتی ثابت مقرر گرداند که مردم بر آن مداومت ورزند، به هر حال این کار اختراع آیین و مسلکی است که خداوند اجازه آن را نداده است، برخلاف آنچه گاه شخص دعایی را [برحسب نیازش] بر زبان جاری میسازد؛ اما آن را برای مردم به عنوان یک رویه و قانون بیان نمیکند» [۵۱].
به همین خاطر میبینیم که صحابه شدر برابر اختصاص دادن حالتها و گروههای مشخصی به اذکار و دعاها یا تعیین زمانهای معین یا چیزهایی شبیه این که شرع اشارهای بدانها ننموده و در سنت به اثبات نرسیده از خود عکسالعمل نشان دادهاند و آن را رد کردهاند؛ از جملهی اینها انکار عبدالله بن مسعود سدرخصوص گروهی است که دایرهوار در مسجد نشسته و سنگریزههایی در دست داشته و با آن به گفتن سبحان الله و لا اله الا الله و تکبیر به شیوهای نوظهور و خصوصیتی ابداعی پرداختند، حالتی که در زمان رسول خداجوجود نداشته است؛ لذا اقدام به انکار کارشان نمود و آنان را به شدت از انجام آن نهی کرد و خطر انجام چنین عملی و سرانجام شومی که در انتظارشان است را برایشان روشن نمود. امام دارمی/با إسناد جیِّد از عمروبن سلمههمدانی نقل میکند که: «ما پیش از نماز صبح بر در عبدالله بن مسعود مینشستیم، وقتی بیرون میآمد، با او به مسجد میرفتیم. ابوموسی اشعری پیش ما آمد و گفت: آیا هنوز ابوعبدالرحمن (عبدالله بن مسعود) بیرون نیامده است؟ گفتیم: خیر. پس با ما نشست تا اینکه [عبدالله بن مسعود] بیرون آمد. هنگامی که بیرون آمد، همهی ما برخاستیم و با او رفتیم. ابوموسیاشعری گفت: ای ابوعبدالرحمن! چند لحظهی پیش چیزی را در مسجد دیدم که آن را نپسندیدم ولی خدا را شکر چیزی جز خیر و نیکی ندیدم. ابوعبدالرحمن گفت: آن چه بود؟ گفت: اگر زنده بمانی خواهید دید. گفت: مردم را در مسجد دیدم که حلقههایی را تشکیل داده بودند و منتظر نماز بودند. در هر حلقه مردی بود که سنگریزههایی در دست داشت و میگفت: صد بار تکبیر بگویید، و مردم صد بار تکبیر میگفتند. [آن مرد] میگفت: صد بار تهلیل (لا اله الا الله) بگویید و مردم صد بار تهلیل میگفتند. میگفت: صد بار تسبیح بگویید، و مردم صد بار تسبیح میگفتند. [ابوعبدالرحمن] گفت: به آنها چه گفتی؟ [ابوموسی اشعری] گفت: به آنها چیزی نگفتم و منتظر نظر و دستور شما بودم. [ابوعبدالرحمن] گفت: چرا به آنان دستور ندادی که گناهانشان را بشمارند و چرا برایشان تضمین نکردی که حسناتشان ضایع نمیشوند؟ سپس [ابوعبدالرحمن] به راه افتاد و ما هم با او به راه افتادیم تا اینکه به یکی از این حلقهها رسید و توقف کرد و گفت: این چه چیزی است که میبینم انجام میدهید؟ گفتند: ای ابوعبدالرحمن! اینها سنگریزههایی هستند که با آنها تکبیر و تهلیل و تسبیحهایمان را میشماریم. (ابوعبدالرحمن) گفت: گناهانتان را بشمارید که من برایتان تضمین میکنم که هیچ یک از حسناتتان ضایع نمیشود. وای بر شما ای امت محمد! هلاکت و نابودی شما چقدر سریع است. هنوز اصحاب پیامبرجدر میان شما هستند و لباسهای پیامبر فرسوده نشده و ظرفهایش شکسته نشدهاند [که شما دست به چنین کارهایی میزنید]. قسم به ذاتی که جان من در دست اوست یا شما آیینی را بهتر از آیین محمدجبرگزیدهاید و یا اینکه دری را برای گمراهی باز کردهاید. گفتند: ای ابوعبدالرحمن! به خدا قسم به جز خیر و نیکی قصد دیگری نداشتهایم. [ابوعبدالرحمن] گفت: چه بسیارند کسانی که قصد خیر و نیکی میکنند ولی بدان نمیرسند» [۵۲].
بیندیش که چگونه عبدالله بن مسعود افرادی که در این حلقهها حضور داشتند را نکوهش کرده و مورد انتقاد قرار میدهد، با اینکه آنان در حلقهی ذکر و مجلس عبادت بودند. این انتقاد او به این خاطر بود که آنان به شیوهای خدا را یاد کرده و میپرستیدند که در شرع ذکر نشده بود، و این نشاندهندهی آن است که عامل تعیینکننده در عبات و دعا و ذکر کثرت و فزونیِ انجام آن نیست بلکه آنچه مهم است این است که این اعمال مطابق سنت انجام گیرد، همچنان که ابن مسعود سدر مناسبتی دیگر میگوید: «میانهروی در سنت بهتر از تلاشِ بسیار در بدعت است» [۵۳]. ابن مسعود سآنان را به خاطر یاد کردن خدا و سرگرمشدن به چنین کاری مورد انتقاد و سرزنش قرار نداد، بلکه شیوهی انجام آن و چگونگی اقدام آن را مورد انتقاد قرار داد. شیوهای که خارج از چهارچوب سنت بود، با اینکه الفاظی که آنان با آن خداوند را ذکر مینمودند الفاظی صحیح بود که در سنت بیان شده بود، پس چگونه است حال و روز کسانی که به صورت کلی یا به صورت جزئی در الفاظ و شیوهی انجام و دیگر موارد، سنت را رها کردهاند؟، مانند وردهایی که برخی از مردم میخوانند و آن را از نوشتههای برخی از رؤسای گروهها برگرفتهاند، وردهایی که با عبارات گوناگون و شیوههای متنوع نگاشته شده و دربرگیرندهی انواعی از مطالب باطل و گونههایی از گمراهی و الفاظ ابداعی و اذکار اختراعی هستند؟ اینان برای وردهایشان تکالیفی مشخص شده و شیوههایی معین و زمانهایی ثابت ترتیب دادهاند، و همهی اینها بیشک جزو نوآوری در دین محسوب گشته، و به منزلهی رها کردن راه سرور پیامبران و فرستادگان، و جانشین کردن مطالب نوپدیدی است که دیگران آن را بنا نهادهاند، و این کار قانونگذاری و تشریع در دین محسوب میگردد تشریعی که خداوند اجازه انجامش را نداده است، خداوند میفرماید:
﴿أَمۡ لَهُمۡ شُرَكَٰٓؤُاْ شَرَعُواْ لَهُم مِّنَ ٱلدِّينِ مَا لَمۡ يَأۡذَنۢ بِهِ ٱللَّهُۚ﴾[الشورى: ۲۱].
«آیا برای آنان شر یکانی است که در آنچه خدا بدان اجازه نداده، برایشان بنیادِ آیینی نهادهاند؟».
سپس با این حال آنان را میبینی که این وردهایشان را ارج نهاده، و جایگاه آنها را بالا برده، و منزلتشان را ترفیع داده و آنها را بر وردهای صحیح و دعاهای ثابت که از رسول اللهجنقل شده است مقدم میدارند، رسولیجکه برترین آفریدهها و کاملترین آنها از حیث ذکر و دعا به درگاه پروردگارش است.
قاضی عیاض/میگوید: «خداوند اجازه داده تا به درگاهش دعا کرده و او را به فریاد بخوانند، و دعا کردن را در کتابش به آفریدههایش یاد داده است، و پیامبرجدعا کردن را به امتش آموزش داده است، سه چیز در این [دعاهای نبوی] جمع شده است: علم به توحید، و علم به لغت، و نصیحت برای امت، لذا شایستهی هیچکس نیست که از دعای پیامبرجروی برگرداند. در اینجا شیطان برای فریفتن مردم به حیله متوسل شده است، عدهای افراد نابکار را برای آنان در نظر گرفته که دعاهایی برایشان اختراع و ابداع نموده که مردم با پرداختن بدانها از اقتدا به پیامبر اسلامجبازمیمانند» [۵۴].
امام قرطبی/در تفسیرش الجامع لأحکام القرآن میگوید: «بر آدمی واجب است دعاهایی را که در کتاب خداوند و سنت صحیح آمده را به کار برده و هر چه جز آن را رها کند، و نگوید که این چیز را برای خود برگزیدهام، بیشک خداوند [دعاهایی را] برای پیامبران و اولیایش برگزیده و بدانان یاد داده که چگونه به درگاهش دعا کنند و او را به فریاد بخوانند» [۵۵].
کسی که خواهان دستیابی به فضیلت، و کمال و بلندمرتبگی و رهایی از عیبها و آفتهاست بر او واجب است که پای بند روش رسولاکرم جو مقید به سنت او باشد، و آنچه را که پدیدآورندگان ابداع میکنند و باطلگرایان میآفرینند را رها کند؛ ابداع و آفریدنی که ریشه و اساسی ندارد، و پایهاش جز بر پیروی از هوی و هوس نیست.
خداوند فریادرس و یاریگرمان بوده و به نزد او شکایت میبریم و او ما را کافیست و چه خوب وکیلی است.
[۵۱] مجموع التفاوی (۲۲/۵۱۱-۵۱۰). [۵۲] سنن دارمی (۱/۷۹) (شماره: ۲۰۴). [۵۳] بنگر به: المعجم الکبیر اثر طبرانی (۱۰/۲۰۸). [۵۴] بنگر به: الفتوحات الربانیه اثر ابنعلان (۱/۱۷). [۵۵] الجامع لأحکام القرآن (۴/۱۴۹).