۸۷- تعدادی از آداب دعا
به راستی از جمله آداب مهم دعا و اسباب جدی پذیرش آن این است که آدمی پیش از دعا، از تمامی گناهان و خطاها به درگاه الهی توبه نموده و به گناهش اقرار کرده، و به کوتاهیاش اعتراف نموده و بر این کارش پشیمان گردد؛ چرا که انباشته شدن گناهان و جمع شدن خطاها سببی از اسباب عدم پذیرش دعا است، همچنان که یکی از پیشینیان میگوید: «بیقراری نکن و از تأخیر اجابت دعا دلتنگ نشو در حالی که راههای اجابت را با گناهان بستهای». یکی دیگر همین مفهوم را در دو بیت از شعر چنین سروده:
نحن ندعوا الإله فی کل کرب
ثمَّ ننساه عند کشف الکروب
ما در هر غم و غصه و گرفتاری خداوند را به فریاد میخوانیم، سپس بعد از رفع غم و غصهها او را فراموش میکنیم.
کیف نرجو إجابة لدعاء
قد سددنا طریقها بالذنوب
چگونه به پذیرش دعا امیدوار باشیم در حالی که راهش را با گناهان مسدود کردهایم.
پیشتر این حدیث را بیان داشتیم که پیامبرجبه بیان حال کسی پرداخت که سفری طولانی میکند و ژولیده موی و غبارآلوده است و دست به سوی آسمان برمیدارد و «خدایا.... خدایا» میکند. در حالی که خوراک و آشامیدنی و پوشاک او حرام هستند و با حرام تغذیه شده است؛ دیگر چگونه دعای او مستجاب میگردد؟! پیامبرجپذیرش دعای کسی که حالش این چنین باشد را بعید دانست. «گاه نیز ارتکاب کارهای حرام مانع اجابت دعا شده و همچنین ترک واجبات نیز این چنین است» [۲۱۰].
به همین خاطر به راستی کسی که خواهان پذیرش دعایش از سوی خداوند و برآورده شدن امیدش است، باید که از گناهان و خطاهایش توبهای خالصانه کرده و به سوی خداوند بازگردد. اینکه خداوند گناهی را ببخشد و حاجتی از او خواسته شود و او آن را برآورده سازد بر او سخت و بزرگ و گران نیست، پیامبران و فرستادگان خداوند امتهایشان را به توبه و استغفار تشویق و ترغیب میکردند و برای آنان روشن ساخته و توضیح میدادند که توبه و استغفار سببی از اسباب پذیرش دعا و نزول باران و افزایش خیر و انتشار برکت در اموال و فرزندان است، خداوند متعال درخصوص نوح ÷میفرماید که او به قومش گفت:
﴿فَقُلۡتُ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡ إِنَّهُۥ كَانَ غَفَّارٗا ١٠ يُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَيۡكُم مِّدۡرَارٗا ١١ وَيُمۡدِدۡكُم بِأَمۡوَٰلٖ وَبَنِينَ وَيَجۡعَل لَّكُمۡ جَنَّٰتٖ وَيَجۡعَل لَّكُمۡ أَنۡهَٰرٗا ١٢﴾ [النوح: ۱۰-۱۲].
«سپس گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید. بیگمان او بس آمرزنده است (۱۰) تا [بارانِ] آسمان را پیاپی [و فراوان] بر شما فرو ریزد (۱۱) و تا شما را با [بخشیدن] اموال و فرزندان مدد رساند و به شما باغها دهد و برایتان رودها پدید آورد».
و درخصوص هود÷میفرماید که او به قومش گفت:
﴿وَيَٰقَوۡمِ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَيۡهِ يُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَيۡكُم مِّدۡرَارٗا وَيَزِدۡكُمۡ قُوَّةً إِلَىٰ قُوَّتِكُمۡ وَلَا تَتَوَلَّوۡاْ مُجۡرِمِينَ ٥٢﴾[هود: ۵۲].
«و ای قومِ من، از پروردگارتان آمرزش بخواهید، آنگاه به سوی او بازگردید تا [ابر] آسمان را فروریزان بر شما بباراند و توانی بر توانتان بیفزاید و گناهکارانه روی برمتابید».
همچنین خداوند میفرماید:
﴿وَلَوۡ أَنَّ أَهۡلَ ٱلۡقُرَىٰٓ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ لَفَتَحۡنَا عَلَيۡهِم بَرَكَٰتٖ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾ [الأعراف: ۹۶].
«و اگر اهل [آن] شهرها ایمان میآوردند و پروا میداشتند، قطعاً از آسمان و زمین [درِ] برکتهایی را بر آنان میگشودیم».
و یا میفرماید:
﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَآ إِلَىٰٓ أُمَمٖ مِّن قَبۡلِكَ فَأَخَذۡنَٰهُم بِٱلۡبَأۡسَآءِ وَٱلضَّرَّآءِ لَعَلَّهُمۡ يَتَضَرَّعُونَ ٤٢ فَلَوۡلَآ إِذۡ جَآءَهُم بَأۡسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَٰكِن قَسَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَزَيَّنَ لَهُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ٤٣﴾[الأنعام: ۴۲-۴۳].
«و به راستی به سوی امتهایی پیش از تو [پیامبرانی] فرستادیم. آنگاه آنان را به تنگی [معیشت] و بیماری گرفتار ساختیم تا زاری [و خاکساری] کنند (۴۲) پس چرا هنگامی که عذاب ما به آنان رسید، زاری نکردند؟ بلکه دلهایشان سخت شد و شیطان عملکردشان را برای آنان بیاراست».
و یا میفرماید:
﴿وَأَنِ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَيۡهِ يُمَتِّعۡكُم مَّتَٰعًا حَسَنًا﴾[هود: ۳].
«و آنکه از پروردگارتان آمرزش بخواهید، آنگاه به درگاهِ او توبه کنید تا شما را به بهرهای نیک بهرهمند سازد».
درنتیجه توبه کردن به درگاه الهی و آمرزش خواستن از او سبب نزول خیرات و تداوم برکات و پذیرش دعاها میگردد، روایت شده که امیرالمؤمنین عمربن خطاب سبه طلب باران بیرون آمد ولی تا هنگام بازگشتن بر استغفار و آمرزشخواهی چیز دیگری نیفزود، پس باران فرود آمد. اصحاب به عمرسگفتند: ما ندیدیم که شما طلب باران کنید؟! (شما جز استغفار کار دیگری نکردید اما باران فرود آمد!) عمرسفرمود: «من باران را با کلیدهای آن که باران با آن فرود میآید طلب کردم. سپس این آیه را خواند:
﴿فَقُلۡتُ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡ إِنَّهُۥ كَانَ غَفَّارٗا ١٠ يُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَيۡكُم مِّدۡرَارٗا ١١﴾ [النوح: ۱۰-۱۱].
«سپس گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید. بیگمان او بس آمرزنده است (۱۰) تا [بارانِ] آسمان را پیاپی [و فراوان] بر شما فرو ریزد»» [۲۱۱].
ابن صبیح میگوید: «مردی نزد حسن بصری/از قحطی و خشکسالی شکایت کرد، حسن بصری به او گفت: از خداوند متعال آمرزش بخواه، فرد دیگری نزد وی از فقر شکایت کرد، حسن بصری به او گفت: از خداوند متعال آمرزش بخواه، و فرد دیگری از قلّت محصول زمین خویش نزد او شکایت کرد، حسن بصری به او گفت: از خداوند متعال آمرزش بخواه، و شخص دیگری به او گفت: نزد خداوند برایم دعا کن که فرزندی به من عطا کند، حسن بصری به او گفت: از خداوند آمرزش بخواه. ما علت این جواب و توصیه را از او پرسیدیم؟ حسن بصری گفت: من از جانب خودم چیزی نگفتهام، خداوند متعال در سوره نوح میفرماید:
﴿فَقُلۡتُ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡ إِنَّهُۥ كَانَ غَفَّارٗا ١٠ يُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَيۡكُم مِّدۡرَارٗا ١١ وَيُمۡدِدۡكُم بِأَمۡوَٰلٖ وَبَنِينَ وَيَجۡعَل لَّكُمۡ جَنَّٰتٖ وَيَجۡعَل لَّكُمۡ أَنۡهَٰرٗا ١٢﴾ [النوح: ۱۰-۱۲] [۲۱۲].
مضمون این آیه این است که:
«یعنی هنگامی که به درگاه خداوند توبه کرده و از او آمرزش طلبیدید و او را اطاعت کردید، رزق و روزیتان افزایش یافته، و از برکات آسمان شما را مینوشاند، و از برکات زمین برای شما میرویاند، و کشت و زرع برایتان به عمل آورده، و از پستان حیوانات شیرده، شیر برایتان جاری میکند، و با مال و فرزندان شما را یاری میکند، یعنی: به شما اموال و فرزندان عطا کرده و باغهایی به شما میبخشد که انواع میوهها را دربرگرفته و رودهایی در میانشان جاری میگرداند» [۲۱۳].
به اضافهی خیرهای متنوع دیگر و انواع هدیهها و بخششهای مختلف [که خداوند ارزانی میدارد]. به زودی درخصوص استغفار، فضیلت آن و اهمیت و فوایدش در دنیا و آخرت سخن خواهیم گفت. از جمله آداب مهم دعا این است که شخص مسلمان در حالت فروتنی و دلشکستگی و خشوع و خضوع و تسلیم، پروردگارش را به فریاد خوانده و دعا کند؛ بلکه چنین حالتی «روح دعا و اساس و جوهر و مقصود آن است، بیشک فرد متواضع و فروتن و ذلیل درخواستش همچون درخواست فرد بیچاره و بدبختی است که قلبش شکسته و اعضایش فروافتاده و صدایش به خاموشی گراییده است» [۲۱۴]. خداوند متعال میفرماید:
﴿ٱدۡعُواْ رَبَّكُمۡ تَضَرُّعٗا وَخُفۡيَةًۚ إِنَّهُۥ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِينَ ٥٥﴾[الأعراف: ۵۵].
«پروردگارتان را با تضرّع و نهانی [به نیایش] بخوانید. بیگمان او از حد گذرندگان را دوست نمیدارد».
خداوند سبحان دستور داده تا با تضرع و نهانی او را به فریاد خوانده و به درگاهش دعا کنند و در همین ارتباط نسبت به ارتکاب تجاوز هشدار داده است. شیخ الاسلام ابن تیمیه/میگوید: «از جمله موارد تجاوز [در دعا] این است که دعا به درگاه الهی در حالتی غیر از تضرع و التماس باشد،دعایی بدین شکل همچون دعای فرد مغرور و از خود راضی است و این از بزرگترین موارد تجاوز در دعا است، چرا که با دعای فرد خوار و ذلیل منافات دارد، پس کسی که درخواستش به شیوهی درخواست فردی بدبخت و استدعاکننده و ترسو نباشد او متجاوز است» [۲۱۵].
پیشتر دربارهی تجاوز در دعا و انواع آن سخن گفته شد، همانا هر آنچه از محدودهای که شریعت تعیین فرموده خارج گردد آن تجاوز محسوب میگردد.
از جمله آداب دعا پافشاری کردن نزد خدا و درخواست بسیار نمودن از او و خسته نشدن در این خصوص است. «خداوند کسانی را که در دعا پافشاری میکنند را دوست دارد و به همین خاطر در بسیاری از دعاهای پیامبرجمیبینی که الفاظ بسط داده شده و هر معنا و مفهومی با لفظ صریح خودش بیان شده، بیآنکه به دلالت لفظ دیگری بر آن اکتفا شود؛ مانند سخن پیامبرجکه امام مسلم به نقل از حضرت علیسآن را در صحیحاش روایت نموده است: «اللّهُمَّ اغْفِرْلِي مَا قَدَّمْتُ وَمَا أَخَّرْتُ وَمَا أَسْرَرْتُ وَمَا أَعْلَنْتُ وَمَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّی، أَنْتَ الْمُقْدِّمُ وَأَنْتَ الْمُؤَخِّرُ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ»«خداوندا آنچه را که قبلا کرده و آنچه را که به تأخیر انداختهام، و آنچه را که در نهان و آشکار کردهام و آنچه را که تو بدان آگاهتر از من هستی [همه را] از من بیامرز و مرا ببخشای، تنها تو میتوانی چیزی را جلو بیاندازی یا چیزی را به تأخیر بیندازی، و معبودی جز تو نیست»
[۲۱۶]. و واضح است که اگر گفته میشد: اغفرلی کل ما صنعت: هر آنچه را انجام دادهام همه را از من بیامرز، خلاصهتر و فشردهتر میبود، اما لفظ حدیث در مقام دعا و تضرع و اظهار بندگی و نیازمندی است که این کار میطلبد با اظهار جزئیات تمام چیزهایی که بنده از آن اظهار ندامت میکند بیان شود. این کار زیباتر و رساتر و گویاتر از خلاصهگویی و اختصار است، همچنین مانند این دعای پیامبرجدر حدیثی دیگر که میفرماید: «اللّهُمَّ اغْفِرْلِي ذَنْبِي كُلَّهُ دِقَّهُ وَ جِلَّهُ، سِرَّهُ وَ عَلَانِيَتَهُ أَوَّلَهُ وَ آخِرَهُ»«خدای تمامی گناهانم را بر من بیامرز؛ اعم از کوچک و بزرگ آن، آشکار و نهان آن را، اول و آخر آن را»
[۲۱۷]. و در حدیثی دیگر میفرماید: «اللَّهُمَ اغْفِرْلِي خَطِيْئَتِي وَ جَهْلِي وَ إِسْرافِي فِي أَمْرِي وَ مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّی، اللَّهُمَ اغْفِرْلِي جِدّی وَ هَزْلِي وَ خَطَئِي وَ عَمْدِيْ وَكُلُّ ذلِكَ عِنْدِي»«خداوندا گناهم و نادانیم و اسرافم و آنچه را که تو بدان داناتر از من هستی، همه را بیامرز. خداوندا جدّی و شوخی و اشتباه و عمدم که همه را دارم از من صرفنظر کن»
[۲۱۸]. از این نوع در دعاهای مأثور بسیارند، بیتردید دعا عبارتست از بندگی برای خدا، و نیاز به او، و اظهار حقارت و پستی در برابر او، پس هر چه آدمی بر دعا بیفزاید و آن را طولانیتر کرده و تکرار نموده و اظهار داشته و جملاتش را متنوع گرداند این کار در بیان بندگی و اظهار فقر و فروتنی و نیازش رساتر و گویاتر است. همچنین این کار موجب نزدیک شدن بیشترش به خداوند و افزایش اجر و ثوابش میشود، و این برخلاف برخورد با آدمیان است، بیشک هر چه تو از شخصی درخواست بیشتری بنمایی و نیازهایت را از او تکرار نمایی او را بیشتر آزرده و بر او تحملناپذیرتر شده و نزد او ناچیز و کماهمیت جلوه میدهی، و هر چه درخواستت را از او قطع کنی این کار نزد او مهمتر و محبوبتر است، در حالی که تو هر چه از خداوند بیشتر بطلبی به او نزدیکتر شده و نزدش محبوبتر میگردی و هر چه در دعایت اصرار و پافشاری نمایی تو را بیشتر دوست میدارد و کسی که از خداوند چیزی نطلبد خداوند بر او خشم میگیرد.
فالله یغضب ان ترکت سؤاله
وبنیآدم حین یُسأل یغضب
«اگر درخواست کردن از خداوند را رها کنی خشمگین میشود؛ اما بنیآدم هرگاه مورد درخواست قرار گیرد خشمگین میشود»
[۲۱۹].
در سنن ابوداود و کتب دیگران از عبدالله بن مسعود سروایت شده است که: «پیامبرجخوشش میآمد که دعا و استغفار را سه بار تکرار نماید» [۲۲۰]. و اوزاعی/میگوید: «گفته شده: بهترین دعا آنست که همراه با پافشاری و زاری و التماس به درگاه الهی باشد» [۲۲۱].
[۲۱۰] جامعالعلوم والحکم (۱/۲۷۵). [۲۱۱] این مطلب را حافظ ابن حجر در فتحالباری (۱۱/۹۸) بیان کرده است. [۲۱۲] عبدالرزاق در المصنف (۳/۸۷)، و الطبرانی در الدعاء (شماره: ۹۶۴) این مطلب را نقل کردهاند. [۲۱۳] تفسیر ابنکثیر (۸/۲۶۰). [۲۱۴] مجموع الفتاوی (۱۵-۱۶). [۲۱۵] الفتاوی (۱۵/۲۳). [۲۱۶] صحیح مسلم (شماره: ۷۷۱). [۲۱۷] صحیح مسلم (شماره: ۴۸۳). [۲۱۸] صحیح مسلم (شماره: ۲۷۱۹). [۲۱۹] جلاءالأفهام اثر ابنقیم (ص: ۲۰۳). [۲۲۰] سنن ابوداود (شماره: ۱۵۲۴)، المسند (۱/۳۹۷-۳۹۴)، و علامه آلبانی در ضعیفالجامع (شماره: ۴۹۸۴) آن را نقل نموده است. [۲۲۱] بیهقی در شعبالایمان (۲/۳۸) آن را آورده است.