۸۴- از جمله آداب دعا شتاب نکردن در پذیرش است
بیشک از جمله آداب دعا پرهیز از شتابزدگی در پذیرش دعا و دلتنگ نشدن از تأخیر در اجابت است، در غیر این صورت شخص غمگین و ملول و دلزده شده و دعا را ترک میکند، و از رحمت الهی ناامید و مأیوس میگردد، دربارهی نهی از شتاب ورزیدن در [پذیرش] دعا و اینکه این کار خود از جمله موانع پذیرش و اسباب عدم قبولی آن است احادیثی از پیامبرجوارد شده است. در صحیحین از ابوهریره سروایت شده است که پیامبرجفرمودند: «دعای هر کدام از شما قبول میشود، مادامی که عجله نکند؛ بگوید: به درگاه خدا دعا کردم و از من قبول نشد» [۱۹۰]. در روایتی دیگر از مسلم آمده است: «همیشه از بنده دعا قبول میشود مادامی که مضمون دعای او گناه یا قطع رحم نباشد و عجله نکند»، گفته شد: ای رسول خدا! عجله چیست؟ فرمودند: «عجله آن است که بگوید: دعا کردم و دعا کردم و ندیدم که خداوند دعای من را قبول کند، بعد میبُرد و ناامید میشود و دعا را ترک میکند» [۱۹۱].
ابن حجر/میگوید: «در این حدیث ادبی از آداب دعا بیان شده، و آن اینکه به درخواستش ادامه داده و از پذیرش آن مأیوس نگردد؛ چرا که این کار نشانهی تسلیم شدن و فرمانبرداری و اظهار فقر و تنگدستی به درگاه خداوند است تا جایی که برخی پیشینیان گفتهاند: من بیشتر از آن میترسم که از دعا کردن باز مانم تا اینکه دعایم پذیرفته نشود... داودی میگوید: کسی که آن شروط را در نظر دارد و میگوید: من دعا کردم اما جوابی به من داده نشد این ترس بر او میرود که به طور کل از اجابت یا چیزهایی که در حد اجابت است از قبیل به تعویق انداختن پذیرش یا پوشاندن آن تا مقطعی خاص محروم شود» [۱۹۲].
از ابن بطال نقل شده که در شرح این حدیث فرمود: «معنای این حدیث آن است که این فرد از اینکه دعایش فوراً اجابت نشده است به ستوه آمده و دعا را ترک میکند. گویی او با دعایش دارد منت مینهد یا با الفاظ بزرگی دعا کرده است که مستحق اجابت است، درحقیقت او پروردگار بخشندهاش را بخیل میداند؛ همان پروردگاری که از اجابت درخواستش درمانده نیست و عطا و بخشش چیزی از او نمیکاهند.» بیشک کسی که میخواهد خداوند امیدش را تحقق بخشیده و دعایش را اجابت نماید باید در حالی پروردگارش را به فریاد خوانده و به درگاهش دعا نماید که به پذیرش آن یقین داشته، به خداوند اعتماد کامل نموده، و به آنچه نزد اوست امید بسیاری داشته باشد.
ابن رجب/میگوید: «از مهمترین و جدیترین شروط دعا حضور قلب و امید به پذیرش آن از سوی خداوند متعال است؛ همچنان که ترمذی در حدیثی از ابوهریره سنقل میکند که پیامبرجفرمودند: «خداوند را بخوانید، در حالی که یقین داشته باشید که دعایتان پذیرفته میشود. و بدانید بیشک خداوند والامرتبه دعایی را که از قلبی غافل و سرگرم به کارهای بیهوده، برمیخیزد، نمیپذیرد و اجابت نمینماید» [۱۹۳]. و در المسند به نقل از عبدالله بن عمرو روایت شده که پیامبرجفرمودند: «بیشک این قلبها آگاهند و برخی از قلبها آگاهی بیشتری دارند. پس ای مردم! هرگاه از خداوند عزوجل درخواست نمودید با حالتی از او درخواست کنید که به اجابت آن یقین دارید. چون خداوند دعای بندهای را اجابت نمیکند که از ورای دلی غافل او را میخواند» [۱۹۴]. به همین خاطر آدمی نهی شده که در دعایش بگوید: «خداوندا! اگر میخواهی مرا ببخشای! بلکه باید در دعای خود قاطع باشد. چون کسی نمیتواند خداوند را به امری مجبور سازد» [۱۹۵]. و نهی شده که در پذیرش دعا شتاب به خرج داده و دعا را ترک کند؛ همچنین از اینکه از به تأخیر افتادن پذیرش دلتنگ شود نهی شده است و این شتابزدگی و دلتنگ شدن جزو موانع پذیرش و اجابت قرار داده شده تا امیدش به پذیرش دعایش قطع نشود، هر چند مدت زمانی طولانی به درازا کشد چرا که خداوند سبحان اصرارکنندگان در دعا را دوست میدارد...
لذا مادام که آدمی در دعا پافشاری کرده و چشمطمع به اجابت داشته و قطع امید نمیکند، او به پذیرفتهشدن دعا نزدیک است، و کسی که مدام درها را بکوبد نزدیک است که به رویش گشوده شود» [۱۹۶].
و چگونه شخص مسلمان به پروردگارش اطمینان نداشته باشد در حالی که همهی کارها در دست اوست و به تقدیر و مشیت و خواست او گره خورده است، هر آنچه را خدا بخواهد همان میشود که او میخواهد، در زمانی که او میخواهد، به صورتی که او میخواهد، بدون هیچ زیاده و کاستی و بیهیچ تقدیم و تأخیری، فرمان خداوند سبحان در آسمانها و مدارهای آنها و در زمین و هر آنچه بر روی آن و در درون آن قرار دارد و در دریاها و فضا نافذ و لازم الاجرا است، و در سایر پیکرهی هستی و ذرات آن دگرگونی و تغییر ایجاد کرده و هر آنچه را بخواهد در آن پدید میآورد:
﴿مَّا يَفۡتَحِ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحۡمَةٖ فَلَا مُمۡسِكَ لَهَاۖ وَمَا يُمۡسِكۡ فَلَا مُرۡسِلَ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦۚ﴾ [فاطر: ۲].
«[درِ] رحمتی را که خداوند برای مردم بازگشاید، برای آن [رحمت] هیچ بازدارندهای نیست و آنچه را بازدارد، آن را هیچ گشایندهای جز او نیست».
در دانش بر همه چیز احاطه دارد، و با شمارش همهچیز را برشمرده است، بخشایش و حکمتش همهچیز را فراگرفته است، تنها او میآفریند و تنها او فرمان میدهد، فرمانروایی و سپاس و ستایش خاص اوست، دنیا و آخرت از آن اوست، نعمت و لطف و احسان خاص اوست، ثنا و ستایش نیکو و زیبا لایق اوست، قدرتش همهچیز را دربرگرفته، و بخشایش و رحمتش همهچیز را پوشش داده:
﴿يَسَۡٔلُهُۥ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ كُلَّ يَوۡمٍ هُوَ فِي شَأۡنٖ ٢٩﴾[الرحمن: ۲۹].
«همهی چیزها و همهی کسانی که در آسمانها و زمینند از خدا درخواست میکنند. او پیوسته دستاندرکار کاری است».
بخشش هیچ گناهی، و عطا و احسان به هر درخواستی. بر او کاری بزرگ جلوه نمیکند، اگر اهل آسمانها و زمین، آدمیان و جنیان، زندهها و مردهها، کوچک و بزرگ، تر و خشک، در یک میدان بایستند و از او درخواست نمایند و به هر کدام آنچه را درخواست نمود عطا نماید این کار ذرهای از آنچه در اختیار دارد نمیکاهد:
﴿إِنَّمَآ أَمۡرُهُۥٓ إِذَآ أَرَادَ شَيًۡٔا أَن يَقُولَ لَهُۥ كُن فَيَكُونُ ٨٢﴾[یس: ۸۲].
«هرگاه خدا چیزی را بخواهد که بشود، کار او تنها این است که خطاب بدان بگوید: بشو! و آن هم میشود».
و به همین خاطر بیشک آنچه که با ایمان کامل به خداوند و توحید خالصانهی او مغایر است، این است که آدمی در حالی از خداوند درخواست نماید که در درخواستش مصمم و جدی نباشد. به این شکل که مثلاً در دعایش بگوید: خدایا اگر خواستی به من رحم کن، یا پروردگارا اگر خواستی مرا ببخش، یا خداوندا اگر خواستی مرا توفیق ده، و دعاهایی از این قبیل؛ این دعاها از این رو اشکال دارد که توهم بینیازی از خداوند و عدم اطمینان به آنچه نزد او است را القا میکند، در صحیحین از ابوهریره سروایت شده است که پیامبرجفرمودند: «هیچ یک از شما نگوید: خداوندا! اگر میخواهی مرا بیامرز؛ خدایا! اگر خواستی مرا ببخش، بلکه در تقاضای آمرزش، پایداری و سرسختی کنید و رغبت خود را به رحمت خدا بسیار بزرگ کنید؛ زیرا خداوند متعال چیزی را که بخشیده است، در نظرش بزرگ نیست و بخشش برای او سخت نیست». این روایت امام مسلم است [۱۹۷].
و باز در صحیحین از انس بن مالک سروایت شده که: رسول اللهجفرمودند: «وقتی یکی از شما دعا کرد، دعایش را جدی بگیرد و در آن سرسختی کند، و نگوید: خدایا! اگر خواستی به من عطا کن، چون کسی نمیتواند خدا را به امری مجبور نماید» [۱۹۸].
امام مجدد شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب/این حدیث را در کتاب التوحید نقل کرده، و این عنوان را برای آن بیان داشته: «باب قول: اللهم اغفرلی إن شئت: خدایا! اگر خواستی مرا ببخش»، ایشان با این تعبیر و عنوان نشان داده و آگاهی میدهد که عدم جدیت در دعا و معلق کردن آن به مشیت، با توحیدی که شایسته است تا مسلمان بر آن شیوه باشد منافات و مغایرت دارد، چرا که سخن کسی که میگوید: «خدایا اگر خواستی مرا ببخش» نشاندهنده سستی در درخواست، و کمتوجهی در طلب است. گویی این نحوهی دعا بیان میدارد که اگر این خواسته برآورده شد [چه بهتر] والا از آن بینیازم، و کسی که این حال و روزش باشد او حالت نیازمندی و اضطراری را که روح و جوهره و لبّ عبادت است به دست نیاورده است، و این خود دلیلی بر شناخت اندکش نسبت به گناهان و سوءعاقبت آن، و شناخت اندکش نسبت به رحمت و بخشایش پروردگارش، و شدت نیازمندیش به او، و ضعف یقینش به خداوند و پذیرش دعایش از سوی او، است. به همین خاطر در حدیث میفرماید: «در درخواستش قاطع باشد»، یعنی با جدیت درخواستش را مطرح کرده و رغبت و تمایلش را به خوبی نشان دهد و به اجابت و پذیرش، یقین و اطمینان داشته باشد. چرا که هرگاه چنین کند نشاندهندهی علمش به عظمت بخشش و رحمتی است که درخواست میکند و نشاندهندهی آن است که او نیازمند و مجبور به داشتن آن چیزی است که آن را میطلبد، و نشاندهندهی آن است که او نیازمند به خداوند و ناگزیر از پناه بردن به اوست، و یک چشم بر هم زدن از بخشش و رحمت او بینیاز نیست [۱۹۹].
به همین خاطر بر هر مسلمانی واجب است که هر گاه به درگاه خدا دعا مینماید در دعا پافشاری و اصرار نماید، و مانند شخصی که چیزی را استثنا میکند نگوید: «اگر خواستی»، بلکه مانند دعای فردی بینوا و بیچاره و نیازمند با پافشاری و صداقت و جدیت و عزم و اراده دعا نماید به همراه اطمینان کامل به خداوند و طمع نسبت به آنچه در نزد اوست و حسنظن به او، همچنان که خداوند در حدیث قدسی میفرماید: «من مطابق عقیدهی بندهام نسبت به من، عمل خواهم کرد، و هرگاه مرا یاد نماید و مرا ذکر کند با او هستم» [۲۰۰].
ما از خداوند بخشنده میطلبیم که حسنظن نسبت به خودش و اطمینان کامل به آنچه در نزد اوست را روزیمان گرداند و ما را برای به دست آوردن هر خیری در دنیا و آخرت که او دوست داشته و میپسندد موفق گرداند.
[۱۹۰] صحیح بخاری (شماره: ۶۳۴۰)، و صحیح مسلم (شماره: ۲۷۳۵). [۱۹۱] صحیح مسلم (شماره: ۲۷۳۵). [۱۹۲] فتحالباری (۱۱/۱۴۱). [۱۹۳] سنن ترمذی (شماره: ۳۴۷۹)، و علامه آلبانی/در صحیحالجامع (شماره: ۲۴۵) آن را حسن دانسته است. [۱۹۴] المسند (۲/۱۷۷)؛ و بنگر به: الصحیحه (شماره: ۵۹۴). [۱۹۵] صحیح مسلم (شماره: ۲۶۷۹). [۱۹۶] جامعالعلوم والحکم (۲/۴۰۴-۴۰۳). [۱۹۷] صحیح مسلم (شماره: ۲۶۷۹). [۱۹۸] صحیح بخاری (شماره: ۶۳۳۸)، صحیح مسلم (شماره: ۲۶۷۸). [۱۹۹] بنگر به: تیسیر العزیز الحمید (ص: ۶۵۲ـ۶۵۱). [۲۰۰] صحیح بخاری (شماره: ۷۴۰۵)، و صحیح مسلم (شماره: ۲۶۷۵).