وفات سیدنا عمر س
با هم به مدینۀ منوره میرویم تا با خلیفۀ راشد، حضرت عمر سدیدار کنیم، کسی که دین خدا را یاری نمود و به خاطر الله جهاد کرد. کسی که آتشکدۀ مجوسیان را خاموش کرد، کینهاش در دل کفار نشست. ابولؤلؤ مجوسی که از بردگان و نجاران و آهنگران مدینه بود و سنگ آسیا درست میکرد، از همه بیشتر کینه به دل شد.
این کافر به دنبال فرصتی میگشت تا انتقامش را از عمر سبگیرد. روزی حضرت عمر ساو را در مسیر راه دید. از وی پرسید: شنیدهام که گفتهای اگر بخواهم آسیابی درست میکنم که با باد کار میکند؟ آن برده با چهرهای ترش به عمر نگاه کرد و گفت: برایت چنان آسیابی درست میکنم که اهل مغرب و مشرق از آن باخبر شوند. آن گاه سیدنا عمر به یارانش نگاه کرد و گفت: این برده مرا به مرگ تهدید میکند.
لذا آن برده به راه افتاد و شمشیری دو لبه درست کرد که از هر جهت که ضربه بزند، طرف را به قتل میرساند و نیز آن شمشیر را زهرآگین نمود که یا با ضربۀ شمشیر کشته شود یا در اثر نفوذ سمها جان دهد.
آن گاه در تاریکی شب آمد و برای کشتن عمر خود را در یکی از گوشههای مسجد پنهان کرد. او پیوسته خود را در آنجا نهان کرده بود که ناگاه عمر وارد مسجد شد ومردم را برای نماز فجر متنبه سازد.
اقامۀ نماز گفته شد و عمر برای امامت جلو رفت و تکبیر گفت. وقتی قراءت را شروع کرد، مجوسی به وی هجوم آورد و در مدّت کوتاهی سه ضربه را به وی وارد کرد، ضربۀ اول به سینه و ضربۀ دوم به پهلو و ضربۀ سوم به زیر نافش اصابت کرد. عمر فریاد برآورد و نقش زمین گشت، در حالی که این آیه را تکرار میکرد: ﴿وَكَانَ أَمۡرُ ٱللَّهِ قَدَرٗا مَّقۡدُورًا﴾[الأحزاب: ۳٨]. «و فرمان خدا همواره روی حساب و برنامۀ دقیقی است و باید به مرحلۀ اجرا در آید».
عبدالرحمن بن عوف جلو رفت و نماز مردم را کامل کرد، اما بردۀ مجوسی با شمشیرش صفوف مسلمانان را درهم میکوبید تا راهش را برای فرار هموار کند، که در نتیجه سیزده نفر ضربه خورده و هفت نفر آنان جان دادند.
آن گاه شمشیرش را بالا گرفت که هر کسی نزدیک بیاید او را نیز مورد هجوم و ضربه قرار دهد. ناگاه فردی به وی نزدیک شد و چادر کلفتی را بر وی انداخت، بردۀ مجوسی سراسیمه شد و چون متوجه گردید که دستگیر شده است، ضربهای را بر خود وارد کرد و خونش فواره زد و مُرد.
عمر در حالی که بیهوش شده بود، به خانهاش منتقل گردید در حالی که مردم گریه میکردند و به دنبالش راه میرفتند. نزدیک به طلوع خورشد حضرت عمر به هوش آمد.