جهان آخرت

فهرست کتاب

رفتن جعفر به غزوۀ موته

رفتن جعفر به غزوۀ موته

هنوز جعفرسبه خوبی در مدینه استقرار نیافته بود که به رسول خدا جخبر رسید که روم لشکر بزرگی را برای نبرد با مسلمانان آماده کرده است.

لذا رسول خدا جلشکری را برای رویارویی رومیان آماده کرد و زید بن حارثه سرا امیر لشکر قرار داد و فرمود: اگر وی شهید شد، جعفر سرا امیر خود قرار دهید و اگر جعفر سشهید شد، عبدالله بن رواحه سرا امیر خود سازید.

لشکری سه هزار نفری آماده شد و با رسول خدا جخداحافظی نموده و رهسپار گردیدند.

مسلمانان به موته رسیدند و در رویارویی لشکر روم که صد هزار جنگجو بودند، قرار گرفتند. نبرد درگرفت و زید بن حارثه سپرچم را به دست گرفت و شهید شد، آن گاه جعفرسآن را به دست راست خود گرفت و وارد معرکه شد و چون نبرد به اوج خود رسید، در حالی که این اشعار را می‌سرود، از اسبش پایین آمد:

يا حبذا الجنة واقترابـهـا
طيبة وبارد شرابـها
والروم روم قد دنا عذابـها
کافرة بعیدة انسابـها
على إن لاقيتها ضرابـها

«چه خوب است بهشت و نزدیک شدن به آن، نوشیدنی آن پاک و گوارا است».

«روم، روم است و عذابش نزدیک شده است و آنان کافرند و از نسب‌های دری هستند».

«بر من لازم است که هر گاه با آنان برخورد کنم، آنان را مورد ضربه و هجوم قرار دهم».

بنابراین، همچنان که جعفر سپرچم را به دست راست گرفته بود، با شمشیرش می‌جنگید تا این که از طرف رومیان ضربه‌ای به دست راستش وارد گردید و دستش قطع گردید، بلافاصله پرچم را با دست چپ گرفت و دست چپش نیز قطع گردید، آنگاه پرچم را با بازوهایش گرفت، و در حالی که سی سال از عمرش نگذشته بود، شهید شد.

عبدالله بن عمر سمی‌گوید: جعفر سرا در حالی که شهید شده بود، دیدم که نود ضربۀ شمشیر، نیزه و تیر بر پیکرش وجود داشت و به خدا سوگند که یک ضربه بر پشتش نداشت. آن گاه عبدالله بن رواحه سپرچم را به دست گرفت و او نیز شهید شد. در این هنگام خالد بن ولید پرجم را برداشت و لشکر را به عقب نشینی وادار کرد.