سیری در مسائل قدوری - جلد دوم

فهرست کتاب

کتاب اقرار

کتاب اقرار

س: «اقرار» در شریعت مقدّس اسلام، چه حکمی دارد؟

ج: هر گاه فرد آزاد، بالغ و عاقل به حقّ کسی اعتراف و اقرار نماید، بر وی لازم است تا به اقرارش جامه‌ی عمل بپوشاند؛ و فرقی نمی‌کند که اقرارش، به حقِّ معلوم و مشخّص باشد یا به حقّ مجهول و نامعلوم؛ و در هر صورت شخص اقرارکننده به وسیله‌ی اقرار و اعترافش، مؤاخذه می‌گردد.

س: در مورد اقرار کردن به حقّ مجهول و نامعلوم، چگونه فرد اقرار‌کننده به اقرارش مؤاخذه می‌گردد؟

ج: در صورتی که فرد اقرار‌کننده به حقِّ مجهول و نامعلومی اعتراف نماید، بدو گفته شود تا به تبیین و توضیح اقرارش بپردازد؛ و اگر چنانچه اقرارش را واضح و روشن نساخت، در آن صورت قاضی او را به تبیین و توضیح اقرارش وادار نماید.

س: اگر فردی چنین گفت: «برای فلانی بر ذمه‌ی من چیزی است»؛ و مردم نیز از او درباره‌ی این اقرار استعلام و پرس و جو نمودند و قاضی او را وادار به توضیح و تبیین اقرار نمود و او گفت: «برای فلانی بر ذمه‌ی من یک قطره آب، یا یک دانه گندم است»؛ در این صورت حکم چنین اقراری چیست؟

ج: ‌در این صورت، سخن فرد اقرارکننده پذیرفته نمی‌گردد؛ بلکه بر وی لازم است تا به تببین و توضیح چیزی بپردازد که دارای ارزش و قیمت است.

س: اگر چنانچه فردی، به حقِّ معلوم و مشخص، یا حقِّ مجهول و نامعلومی اقرار نمود؛ ولی طرف مقابل (شخصی که برایش اقرار شده)، ادّعای بیشتری نمود، در این صورت تکلیف چیست؟

ج: اگر چنانچه فرد اقرارکننده به حقّ مجهولی اعتراف نمود؛ و یا چنین گفت: «له علیّ مال»؛ «برای وی بر ذمه‌ی من مالی است»؛ در ا ین صورت خود فرد اقرار‌کننده باید به بیان آن حق بپردازد؛ و قول خود فرد اقرارکننده با سوگندش پذیرفته می‌شود؛ و سخن وی در کم و زیاد مورد قبول می‌باشد.

س: اگر فردی چنین گفت: «له علیّ مال عظیم»؛ «برای فلانی بر ذمه‌ی من مال بزرگی است»؛ سپس به تبیین و توضیح اقرارش پرداخت و گفت: آن مال بزرگ، ده درهم است؛ آیا در این صورت سخنش پذیرفته می‌شود؟

ج: در این صورت سخنش در کمتر از دویست درهم پذیرفته نمی‌گردد.

س: اگر فردی چنین گفت: «له علیّ دراهم کثیرة»؛ «برای فلانی بر ذمه‌ی من درهم‌های بسیاری است»؛ سپس به توضیح و تبیین اقرارش پرداخت و به عنوان مثال گفت: آن درهم‌های بسیار، سه درهم است؛ آیا در این صورت سخنش پذیرفته می‌شود؟

ج: چون در این صورت درهم‌ها را به «کثرت و بسیاری» توصیف نموده است، لذا سخنش در کمتر از ده درهم پذیرفته نمی‌شود.

س: اگر فردی چنین گفت: «له علیّ دراهم»؛ «برای فلانی بر ذمه‌ی من درهم‌هایی است»؛ در این صورت پرداخت چه چیزی بر وی لازم می‌گردد؟

ج: در این صورت پرداخت سه درهم بر وی لازم می‌گردد؛ زیرا کمترین میزان جمع «سه» است؛ مگر آن که خود فرد اقرارکننده به تبیین و توضیح بیشتر از سه درهم بپردازد که در آن صورت به پرداخت آن‌ها ملزم می‌گردد.

س: اگر فردی چنین گفت: «له علیّ کذا کذا درهـمـاً»؛ «برای فلانی بر ذمه‌ی من فلان مبلغ درهم است»؛ یا چنین بگوید: «له علیّ کذا وکذا درهـمـاً»؛ «برای فلانی بر ذمه‌ی من این مقدار و این مقدار درهم است»؛ در این صورت تکلیف و حکم چیست؟

ج: در صورت اول (که بدون و او عاطفه «کذا کذا درهـمـاً» اقرار نموده است)، سخنش در کمتر از یازده درهم پذیرفته نمی‌شود؛ و در صورت دوّم (که با واو عاطفه «کذا و کذا درهماً» اعتراف کرده است)، سخنش در کمتر از بیست و یک درهم قبول نمی‌گردد.

س: اگر فردی چنین گفت: «له علیّ»؛ «برای فلانی بر ذمّه‌ام چیزی است»؛ یا چنین بگوید: «له قبلی»؛ «برای فلانی در نزدم چیزی است»؛ در این صورت حکم چیست؟

ج: چنین اقراری، اعتراف به «دَین» (قرض و بدهی) است.

س: اگر فردی چنین گفت: «له عندی»؛ «برای فلانی در نزدم حقّی است»؛ یا چنین بگوید: «له معی»؛ «برای فلانی با من حقّی است»؛ در این صورت اقرار وی به چه چیزی حمل می‌گردد؟

ج: چنین اقراری، اعتراف به امانتی است که در نزد او می‌باشد.

س: اگر فردی بر دیگری چنین ادعا کرد و گفت: «لی علیك الف درهم»؛ «برای من بر ذمه‌ی تو هزار درهم است»؛ و طرف مقابل بدو گفت: «آن هزار درهم را به تو تحویل دادم»؛ یا گفت: «آن هزار درهم را نقداً دریافت کن»؛ یا «آن هزار درهم را وزن (نقد) کن»؛ یا «مرا برای پرداخت آن مهلت بده»؛ در این صورت حکم چیست؟

ج: چنین سخنانی، حمل بر «اقرار» می‌گردد.

س: اگر فردی به وامِ مدت‌دار و مؤجّلی برای شخصی دیگر اقرار کرد و طرف مقابل (فردی که برایش اقرار شده)، اعتراف اقرارکننده را مبنی بر وجود وام تأیید کرد ولی مدت‌دار بودنش را تکذیب نمود؛ در این صورت آیا باید فرد اقرار کننده، وام وی را فوری پرداخت نماید، یا به تأجیل و تأخیر آن حکم می‌گردد؟

ج: در این صورت بر فرد اقرارکننده لازم است تا وام را فوری پرداخت نماید، و طلبکار نیز در مورد تأجیل وام (که منکر آن بود) سوگند داده شود.

س: اگر فردی به بدهی و قرضی اقرار کرد، و فوراً پس از اقرار خویش، چیزی را از آن استثنا نمود، در این صورت حکم چیست؟

ج: در این صورت استثنای وی درست است؛ و فرقی نمی‌کند که استثنای وی کم باشد یا زیاد؛ و بر وی لازم است تا بقیه‌ی بدهی و قرضی را که بدان اعتراف نموده (جز مورد استثنا شده) بپردازد.

س: اگر فردی به بدهی و قرضی اقرار کرد و فوراً پس از اقرار خویش، تمامی آن را استثنا نمود، در این صورت حکم چیست؟

ج: در این صورت استثنای وی باطل است، و بر وی لازم است تا به اقرار خویش جامه‌ی عمل بپوشاند

س: اگر فردی چنین گفت: «له علیّ مائة درهم الادیناراً»؛ «برای فلانی بر ذمه‌ی من صد درهم به جز یک دینار است»؛ یا چنین بگوید: «له علیّ مائة درهم الا قفیز حنطة»؛ «برای فلانی بر ذمه‌ی من صد درهم به جز یک پیمانه‌ی گندم است»؛ در این صورت تکلیف چیست؟

ج: در این صورت بر وی لازم است تا صد درهم را بپردازد؛ و بها و قیمت یک دینار یا یک پیمانه از آن صد درهم استثنا می‌گردد.

س: اگر فردی چنین گفت: «له علی مائة و درهم»؛ «برای فلانی بر ذمه‌ی من صد و یک درهم است»؛ و درهم را به «صد» عطف کرد و تمییز آن را حذف نمود؛ در این صورت پرداخت چه چیزی بر وی لازم می‌گردد؟

ج: در این صورت پرداخت صد و یک درهم بر وی لازم می‌گردد؛‌ و گفته می‌شود که وی در اقرار خویش («له علیّ مائة و درهم»)، لفظ «درهم» را که تمییز «مائة» (صد) است، از جمله حذف نموده است.

س: اگر فردی چنین اقرار کرد و گفت: «له علی مائة و ثوب»؛ «برای فلانی بر ذمه‌ی من صد و یک لباس است»؛ در این صورت پرداخت چه چیزی بر وی لازم می‌گردد؟

ج: در این صورت بر وی یک لباس لازم می‌گردد؛ و بر وی واجب است تا واژه‌ی «صد» را تبیین و روشن نماید.

س: اگر چنانچه فردی برای دیگری به حقّی اقرار کرد و متصل پس از اقرارش، جمله‌ی «ان شاء الله» گفت؛ در این صورت پرداخت چه چیزی بر وی لازم می‌گردد؟

ج: در این صورت چیزی بر وی لازم نمی‌گردد؛ زیرا استثنا با جمله‌ی «ان شاء الله»، اقرار را از اصلش لغو می‌کند این طور که گویا اقراری وجود نداشته است.

س: اگر فردی برای دیگری به حقّی اقرار نمود و به عنوان مثال پس از اقرارش گفت: «من تا سه روز اختیار دارم»؛ در این صورت حکم چیست؟

ج: در این صورت اقرار بر وی لازم می‌گردد و اختیار باطل می‌شود؛ زیرا اختیار برای فسخ است و اقرار نیز آن را برنمی‌تابد.

س: اگر فردی برای دیگری، به منزلی اقرار کرد و بنای آن را برای خودش استثنا نمود، در این صورت چه چیزی بر وی لازم می‌گردد؟

ج: در این صورت پرداخت منزل و بناء بر وی لازم می‌گردد و به استثنای وی توجهی نمی‌شود.

س: اگر فردی چنین اقرار کرد و گفت: «بنای این منزل از آنِ من است و حیاط آن از آنِ فلانی»؛ در این صورت آیا سخنش پذیرفته می‌شود؟

ج: آری؛ در این صورت سخن وی پذیرفته می‌گردد.

س: اگر فردی برای دیگری به حیوانی که در اصطبل است اقرار نمود؛ چه چیزی بر وی لازم می‌گردد؟

ج: در این صورت تنها پرداخت حیوان بر وی لازم می‌گردد (و اقرار وی، ربطی به اصطبل حیوان ندارد).

س: اگر فردی چنین اقرار کرد و گفت: «غصبت ثوباً فی مندیل»؛ «لباسی را که در دستمال بود، از فلانی غصب نمودم»؛ یا چنین بگوید: «له علیّ ثوب فی ثوب»؛ «برای فلانی بر ذمه‌ی من لباسی است که در لباس دیگر قرار داشت»؛ در این صورت پرداخت چه چیزی بر اقرار‌کننده حکم می‌شود؟

ج: در این صورت پرداخت لباس به همراه دستمال و پرداخت هر دو لباس (که در یکدیگر پیچیده شده بودند) بر وی لازم می‌گردد.

س: اگر فردی چنین اقرار کرد و گفت: «له علیّ ثوب فی عشرة اثواب»؛ «برای فلانی بر ذمه‌ی من، لباسی است که در ده لباس دیگر قرار داشت»؛در این صورت چه چیزی بر وی لازم می‌گردد؟

ج: امام ابویوسف /می‌گوید: در این صورت فقط یک لباس بر وی لازم می‌گردد؛ ولی امام محمد /می‌گوید: بر وی پرداخت یازده لباس لازم می‌شود.

س: اگر فردی اقرار کرد که لباسی را از فلانی غصب نموده است؛ آن گاه لباس معیوب و ناقصی را آورد و گفت: این همان لباس غصب شده است که بدان اعتراف نموده‌ام؛ آیا در این صورت سخنش پذیرفته می‌شود؟

ج: در این صورت سخنش به همراه سوگند پذیرفته می‌شود.

س: اگر فردی برای دیگری به درهم‌هایی اقرار کرد و گفت: این درهم‌هایی که بدان‌ها اقرار کرده‌ام، تقلّبی و بدلی می‌باشد؛ در این صورت چه چیزی بر وی واجب می‌گردد؟

ج: در این صورت نیز سخنش به همراه سوگند، پذیرفته می‌شود.

س: اگر فردی چنین اقرار کرد و گفت: «له علیّ خمسة فی خمسة»؛ «برای فلانی بر ذمّه‌ی من پنج در پنج است»؛ و مرادش از این جمله، ضرب و حساب است؛ در این صورت چه چیزی بر وی واجب می‌شود؟

ج: در این صورت تنها یکی از آن دو پنج، بر وی لازم می‌گردد.

س: اگر فردی چنین اقرار کرد و گفت: «هدفم از «خمسة فی خمسة» (پنج در پنج)، پنج همراه با پنج است (خمسة مع خمسة)»، در این صورت چه چیزی بر وی واجب می‌گردد؟

ج: در این صورت هر دو پنج بر وی لازم می‌شود.

س: اگر فردی چنین اقرار کرد و گفت: «له علیّ من درهم الی عشرة»؛ «برای فلانی بر ذمه‌ی من از یک درهم تا ده درهم می‌باشد»؛ در این صورت چه چیزی بر وی لازم می‌گردد؟

ج: در این صورت از دیدگاه امام ابوحنیفه /، نه درهم بر وی لازم می‌گردد و غایه تحت مغیّا داخل نیست؛ ولی امام ابویوسف /و امام محمد /بر این باورند که بر وی پرداخت ده درهم لازم می‌گردد؛ زیرا که غایه تحت مغیّا داخل است.

س: اگر فردی چنین اقرار کرد و گفت: «له علیّ الف درهم من ثمن عبداشتریته منه ولـم اقبضه»؛ «برای فلانی بر ذمه‌ی من هزار درهم از بهای برده‌ای است که آن را از او خریداری نموده ولی تحویل نگرفته‌ام»؛ آیا در این صورت چیزی بر وی لازم می‌گردد؟

ج: در این صورت اگر چنانچه به هنگام اقرار، برده‌ای را معیّن و مشخّص نموده بود، به «مُقرّله» (کسی که برایش اقرار شده) گفته شود که اگر خواستی می‌توانی برده را به فرد اقرار‌کننده تحویل دهی و هزار درهم را بگیری؛ و گر نه هیچ گونه حقی بر ذمه‌ی اقرار‌کننده نداری.

و اگر چنانچه به هنگام اقرار، برده‌ای را معیّن و مشخّص نکرده بود؛ در نزد امام ابوحنیفه /باز هم پرداخت هزار درهم بر اقرارکننده لازم می‌گردد [۶۷].

س: اگر فردی چنین اقرار کرد و گفت: «برای فلانی بر ذمه‌ی من هزار درهم از قیمت شراب یا خوک است»؛ در این صورت چه چیزی بر وی واجب می‌گردد؟

ج: در این صورت پرداخت هزار درهم بر وی لازم می‌گردد؛ ولی در مورد این که آن هزار درهم از بهای شراب و خوک بوده است، سخنش پذیرفته نمی‌شود.

س: اگر فردی چنین اقرار کرد و گفت: «برای فلانی بر ذمه‌ی من هزار درهم تقلّبی و بدلی از قیمت فلان کالا می‌باشد»؛‌ و «مقرله» (شخصی که برایش اقرار صورت گرفته) سخن فرد اقرارکننده را ردّ کرد و گفت: آن درهم‌ها تقلّبی و بدلی نبوده بلکه خوب و سره بوده است؛ در این صورت در میان آن دو چگونه فیصله شود؟

ج: از دیدگاه امام ابوحنیفه /بر فرد اقرارکننده، پرداخت درهم‌های خوب و سره لازم می‌گردد؛ ولی امام ابویوسف /و امام محمد /بر این باورند که اگر تقلّبی بودن درهم‌ها را متصل پس از اقرار خویش گفت، در آن صورت سخنش بر تقلّبی بودن درهم‌ها پذیرفته می‌شود؛ ولی اگر چنانچه تقلّبی بودن درهم‌ها را پس از سپری شدن مدتی گفت، در آن صورت سخنش پذیرفته نمی‌شود و بر وی پرداخت درهم‌های خوب و سره لازم می‌گردد.

س: اگر فردی برای دیگری به «انگشتر» یا «شمشیری» اعتراف کرد؛ در این صورت چه چیزی بر وی واجب می‌گردد؟

ج: در این صورت بر وی انگشتر به همراه نگین و شمشیر به همراه نِیام و حمائل آن لازم می‌شود.

س: اگر فردی برای دیگری، به وجود یک حجله [۶۸]اقرار کرد و ذکری از چوب‌ها و پرده‌های آن به میان نیاورد، در این صورت چه چیزی بر وی لازم می‌گردد؟

ج: در این صورت بر وی، حجله به همراه چوب‌ها و پرده‌هایش لازم می‌گردد.

س: اگر فردی چنین اقرار کرد و گفت: «برای جنینی که در شکم فلان زن است بر ذمه‌ی من هزار درهم می‌باشد»؛ آیا در این صورت چنین اقراری درست می‌باشد؟

ج: امام ابویوسف /در این مسئله، تفصیل قائل شده و گفته است: اگر چنانچه فرد اقرار‌کننده گفت: «فلان کس برای این جنین وصیّت نموده است»؛ یا گفت: «پدر این جنین وفات نموده و برایش میراثی را بر جای گذاشته است»؛ در این صورت اقرار وی درست است؛ ولی اگر اقرارش را مبهم و گنگ [۶۹]گذاشت و به توضیح و تبیین آن نپرداخت، در آن صورت اقرارش درست نمی‌باشد.

و امام محمد /در این مسئله تفصیلی را بدین گونه قائل شده و گفته است: در هر حال اقرار فرد اعتراف‌کننده درست می‌باشد و بر وی پرداخت آن چه را اقرار نموده، لازم می‌باشد [۷۰].

س: اگر فردی برای دیگری به حمل [۷۱]کنیزی یا حمل گوسفندی اقرار کرد، آیا چنین اقراری درست است؟

ج: چنین اقراری درست می‌باشد؛ و بر فرد اقرار‌کننده پرداخت آن چه بدان اعتراف نموده لازم می‌باشد.

س: اگر فردی در مرض وفات خویش، برای کسی اقرار به وام کرد؛ و این در حالی است که بر وی وام‌های دیگری نیز می‌باشد که در زمان سلامتی و تندرستی‌اش بر ذمه‌ی وی لازم گردیده، و همچنین بر ذمه‌ی وی وام‌های دیگری نیز می‌باشد که با عوامل و اسبابی روشن و واضح، در زمان بیماری و دردمندی‌اش بر وی لازم گردیده است؛ حال سؤال اینجاست که پرداخت کدام یک از این وام‌ها بر دیگری مقدّم است؟

ج: در این صورت وام‌هایی که در زمان سلامتی و تندرستی‌اش بر ذمه‌ی وی لازم گردیده، و وام‌هایی که عوامل و اسبابش واضح و روشن می‌باشد، بر وامی که در مرض وفات خویش بدان اعتراف نموده، مقدم می‌باشد.

س: اگر بر ذمه‌ی فردی در زمان سلامتی و تندرستی‌اش وامی لازم نگردیده باشد، در این صورت اگر در مرض وفات خویش برای کسی به وامی اقرار نماید، حکمش چیست؟

ج: چنین اقراری درست است؛ و در این صورت فرد «مقرله» (کسی که برایش اقرار شده) نسبت به ورثه‌ی اقرار‌کننده در اولویّت قرار دارد و بر آن‌ها مقدّم می‌باشد.

س: اگر چنانچه شخص مریض و دردمند برای برخی از وارثان خویش اقرار کند؛ در این صورت تکلیف چیست؟

ج: در این صورت اقرار برای وارث باطل می‌باشد، مگر آن که دیگر وارثان سخن اقرار‌کننده را در این زمینه تصدیق نمایند.

س: اگر فردی در مرض وفات خویش، برای شخص بیگانه‌ای اقرار کند و سپس بگوید که آن شخص بیگانه، پسر من است؛ در این صورت حکم این دو اقرار چیست؟

ج: در این صورت اقرار وی در مورد «نسب» درست می‌باشد، و نسب مقرله (کسی که برایش اقرار صورت گرفته)، ثابت می‌گردد؛ ولی اقرارش در مورد «مال» باطل می‌باشد.

س: اگر فردی در مرض وفات خویش برای زن بیگانه‌ای اقرار کرد، و پس از آن، با آن زن ازدواج نمود؛ در این صورت اقرارش چه حکمی دارد؟

ج: در این صورت اقرار وی در مورد مال درست می‌باشد و با ازدواج باطل نمی‌گردد.

س: اگر فردی در مرض وفات خویش، همسرش را سه طلاقه نمود؛ سپس برای او به وامی اقرار کرد و وفات نمود؛ در این صورت برای این زن چه چیزی از مال مرد تعلّق می‌گیرد؟

ج: از قرضی که مرد برای زن اقرار کرده و میراثی که بدو تعلّق می‌گیرد، هر کدام که کمتر بود به زن می‌رسد؛ (بدین صورت که میراث احتمالی را به او را محاسبه نمایند و از بین میراث و قرض، کمترین آن‌ها بدو تعلّق می‌گیرد).

س: اگر فردی اقرار کرد که فلان کودک، پسر اوست؛ و این در حالی است که سنّ هر دو [مُقرّ - اقرار‌کننده - و مُقرّله - کسی که برایش اقرار صورت گرفته] چنان است که مؤیّد این اقرار است؛ این طور که مثل مُقرّله از مُقرّ متولد می‌گردد؛ در این صورت تکلیف چیست؟

ج: اگر چنانچه آن کودک، نسب معروف و شناخته شده‌ای نداشت و سخن اقرارکننده را تصدیق نمود، در آن صورت نسبش از فرد اقرارکننده ثابت می‌گردد.

س: اگر چنانچه فرد اقرارکننده مریض و دردمند بود و در بیماری خویش اقرار کرد که فلان کودک، پسر اوست؛ و پس از آن که نسب آن پسر از وی ثابت شد، اقرارکننده از دنیا رفت و چهره در نقاب خاک کشید؛ در این صورت آیا آن کودک با دیگر وارثان، در میراث و ترکه‌ی میّت، سهیم می‌باشد؟

ج: آری؛ در این صورت آن کودک با دیگر وارثانِ اقرارکننده در میراث سهیم می‌باشد.

س: اگر فردی چنین اقرار کرد و گفت: «فلان مرد، پدر من است»؛ یا «فلان زن، مادر من است»؛ یا «فلان زن، همسر من است»؛ و یا «فلان شخص، فرزند یا سیّد من است»؛ آیا چنین اقراری درست است؟

ج: آری؛ تمامیِ این اقرارها درست می‌باشد.

س: اگر زنی چنین اقرار کرد و گفت: «فلان مرد، پدر من است»؛ یا «فلان زن، مادر من است»؛‌ یا «فلان مرد، همسر من است»؛ و یا «فلان شخص، سیّد من است»؛ آیا چنین اقراری درست است؟

ج: اقرار به تمامیِ این موارد درست می‌باشد.

س: اگر زنی چنین اقرار کرد و گفت: «فلان شخص، فرزند من است»؛ در این صورت تکلیف چیست؟

ج: اگر در این اقرار، شوهرش او را تصدیق نکرد، اقرارش پذیرفته نمی‌شود؛ و اگر چنانچه شوهرش سخن او را پذیرفت، یا قابله و ماما به ولادت بچه شهادت و گواهی داد، در آن صورت نسب آن بچّه از شوهر آن زن ثابت می‌گردد.

س: اگر فردی، به نسبی غیر از پدر، مادر و فرزند اقرار کرد و به عنوان مثال گفت: «فلان شخص، برادر من است»، یا «فلان شخص، عموی من است»؛ در این صورت آیا اقرارش پذیرفته می‌شود؟

ج: در این صورت اقرار وی از حیث نسب پذیرفته نمی‌شود [۷۲]؛ اما اقرارش از ناحیه‌ی میراث، بدین طریق است که اگر برای فرد اقرارکننده، وارث معروفِ نزدیک یا دوری باشد، در آن صورت این وارث نسبت به مُقرّله در میراث اولویّت دارد [۷۳]؛ و اگر برای فرد اقرارکننده، وارثی وجود نداشته باشد، در آن صورت، مُقرّله مستحق میراث اقرارکننده می‌باشد [۷۴].

[۶۷] اگر فرد اقرار‌کننده به عوض «لم اقبضه»، «ماقبضت» گفت؛ در آن صورت سخنش تصدیق نمی‌گردد؛ گر چه این سخنش متصل به اقرار یا جدا از آن با شد؛ زیرا این سخن (ماقبضت) رجوع پس از اقرار به وجوب مال، است. امام ابویوسف و امام محمد می‌گویند:‌ اگر این جمله را (ماقبضت) متصل پس از اقرارش گفت، سخنش پذیرفته می‌شود و هیچ چیزی بر وی لازم نمی‌گردد ولی اگر چنانچه آن را جدا از اقرارش گفت، و مقرله نیز انکار کرد که آن هزار درهم از قیمت جنس مورد معامله باشد، در آن صورت سخنش پذیرفته نمی‌شود. (به نقل از «الجوهرة النیرة») [۶۸] اطاق مزیّن و آراسته برای عروس و داماد. اطاقی که عروس و داماد شب اول عروسی را در آن به سر ببرند. [مترجم] [۶۹] مثل این که بگوید: برای جنینی که در شکم فلان زن است بر ذمه‌ی من هزار درهم است، و چیزی دیگر را به این جمله زیاده ننماید. (به نقل از «الجوهرة النیرة») [۷۰] در این صورت (از دیدگاه امام محمد)، اقرارش حمل بر آن می‌شود که کسی به بچه‌ی داخل شکم مـادر وصیـّت نموده باشد، یا میراث‌گذارش وفات کرده و برایش مالی را از پس خود بر جای نهاده است. (به نقل از «الجوهرة») [۷۱] حمل: بچه که در شکم همه‌ی جانوران باشد. [مترجم] [۷۲] زیرا در این اقرار، حمل نسب به کسی دیگر است. [۷۳] زیرا که هر گاه نسبش ثابت نگردد، در این صورت نمی‌تواند مزاحم وارثِ معروف بگردد. [۷۴] زیرا در صورت نبودن وارث، وی حق تصرف در مالش را دارد. (به نقل از هدایه)