سیری در مسائل قدوری - جلد دوم

فهرست کتاب

کتاب «احیاء موات» (اباد کردن زمین‌های بایر)

کتاب «احیاء موات» (اباد کردن زمین‌های بایر)

س: «مَوات» چیست؟ و «اِحیاء و آباد نمودن آن»، دارای چه حکمی می‌باشد؟

ج: «مَوات»: زمینی است که از آن به جهت عدم آب در آن، یا چیره شدن آب بر آن، یا اموری مانند آن که مانع کشت و کار در آن می‌شود، فایده و منفعتی حاصل نگردد. (به تعبیری دیگر، مَوات - به فتح میم و واو خفیفه - زمینی است که آباد نشده است؛ آباد کردن زمین به زندگی و ویرانی آن به عدم حیات تشبیه شده است. «احیاء موات»: این است که شخصی قصد آباد کردن زمینی را کند که قبلاً در مالکیّت کسی نبوده و آن را با آبیاری، زراعت، کاشتن درخت یا ساختمان‌سازی احیاء کند، در این صورت به ملکیّت او درمی‌آید. به دیگر سخن، احیای موات آن است که شخصی زمینی را که به هیچ کس تعلّق ندارد، ‌از طریق کشت و کار، حصارکشی، کندن چاه در آن، ساختن ساختمان و... احیاء و آباد نماید؛ زیرا این کار به منزله‌ی مالکیّت پیدا نمودن او بر آن زمین است).

و احیای زمین‌هایی درست است که به شکل عادی و قدیمی خود باشند و به هیچ کس تعلق نداشته با شند؛ یا آن که در قلمرو [حکومت] اسلامی باشند و مالک معیّنی نداشته باشند، و از آبادی نیز بسیار دور باشند به گونه ای که اگر شخصی از دورترین نقطه‌ی آبادی فریاد برآورد، صدایش در زمین موات شنیده نشود؛ در این صورت‌ها، احیاء و آبادسازی چنین زمین‌هایی درست می‌باشد. (و بنا بر فرموده‌ی رسول خدا جو حکمت از آفرینش زمین و نیازمندی انسان به آباد ساختن آن، احیای زمین جایز و مباح است.

از عایشهلروایت است که پیامبر جفرمود: «من اعمر ارضاً لیست لاحدٍ فهو احقّ»؛ «هر کس زمینی را که از کسی نباشد، آباد کند، به آن سزاوارتر است». بخاری.

از جابر روایت است که پیامبر جفرمود: «من احیا ارضاً میّتة فهی له»؛ «هر کس زمین بایری را آباد کند، مال او است».

ترمذی. و همچنین از جابر سروایت است که پیامبر جفرمود: «من احاط حائطاً علی ارضٍ فهی له»؛ «کسی زمین بایری را دیوار کند، مال او است». ابوداود).

س: آیا برای آباد کردن زمین‌های بایر، اجازه‌ی امام و پیشوای مسلمانان شرط می‌باشد؟

ج: از دیدگاه امام ابوحنیفه /اگر کسی با اجازه‌ی پیشوای مسلمانان به آباد کردن زمین‌های بایر پرداخت، در آن صورت مالک آن می‌شود؛ و کسی که بدون اجازه‌ی پیشوای مسلمانان به آباد کردن زمین‌های بایر می‌پردازد، مالک آن نمی‌گردد؛ ولی امام ابویوسف /و امام محمد /بر این باورند که اگر آن را بدون اجازه‌ی پیشوای مسلمانان آباد و احیاء نمود، باز هم مالک آن می‌گردد.

س: اگر چنانچه فرد ذمّی به احیاء و آباد کردن زمین‌های بایر بپردازد، حکمش چیست؟

ج: احیاء و آباد کردن فرد ذمّی، به سان آباد کردن فرد مسلمان است؛ از این رو هرگاه به احیای آن بپردازد، مالک آن می‌گردد.

س: معنا و مفهوم «احیاء و آباد کردن مَوات (زمین‌های بایر)» چیست؟

ج: «احیاء و آباد کردن زمین‌های بایر» (مَوات)، آن است که شخصی، زمینی را از طریق شیار، آبیاری، به جریان انداختن آب رودخانه در آن، کندن چاه در آن، قراردادن سدّی بر آن تا آب را برای آبیاری آن حفظ نماید، پاشیدن بذر در آن، ساختن سا ختمان در آن، درختکاری در آن و... احیاء و آباد نماید. (به تعبیری دیگر، احیای مَوات این است که شخصی قصد آباد کردن زمینی را کند که قبلاً در مالکیّت کسی نبوده و آن را با آبیاری، زراعت، کاشتن درخت، ساختمان‌سازی، حصارکشی، کندن چاه در آن و... احیاء کند. در این صورت آن زمین به ملکیّت او درمی‌آید؛ زیرا این کار به منزله‌ی مالکیّت پیدا نمودن او بر آن زمین است).

س: پیشتر بیان کردید که احیاء و آباد کردن زمین‌های بایر در صورتی درست است که از آبادی دور باشد؛ فایده‌ی این قید (دور بودن از آبادی) چیست؟

ج: فایده‌ی این قید، احتراز از احیاء و آبادسازی زمین‌هایی است که در محدوده‌ی شهر یا نزد یک آن می‌باشد که مردم بدان زمین‌ها، جهت خرمن‌کوبی یا چراگاه حیواناتشان نیاز دارند؛ از این رو آباد کردن چنین زمین‌هایی جایز نیست. (به دیگر سخن این که، چنانچه زمینِ مورد نظر برای احیاء، در محدوده‌ی شهر و آبادی یا نزدیک آن باشد، بدون اجازه‌ی مسئولین ذی‌ربط، آباد کردن آن جایز نیست؛ زیرا ممکن است برای کارهای عام المنفعه مورد نیاز باشد).

س: شما پیشتر بیان نمودید که کندن چاه در زمین‌های بایر، سبب مالکیّت انسان بر آن زمین می‌گردد؛ حال سؤال اینجاست که اگر چنانچه کسی در زمین‌های بایر، چاهی را حفر نمود، در آن صورت، مالک چه مقدار از آن زمین می‌گردد؟

ج: در این صورت «حریم چاه» [۱۲۵]بدو تعلّق می‌گیرد؛ یعنی حفرکننده‌ی چاه، مالک حریم چاه می‌گردد.

س: جزئیات و تفاصیل «حریم» را بیان کنید؟

ج: اگر چاه برای آب دادن شتران و چهار پایان دیگر باشد؛ (یعنی خوابگاه و آسایشگاه شتران و چهارپایان، در اطراف آن باشد و انسان آب را به وسیله‌ی دستش از چاه بیرون نماید،) در آن صورت حریم چاه از هر جهت [جهات چهارگانه]، چهل ذراع است؛ و اگر چاه طوری باشد که آب چاه را به وسیله‌ی شتر بیرون نماید و کشت و زراعت خویش را با آن آبیاری نماید، در آن صورت حریم آن، شصت ذراع می‌باشد. [۱۲۶]

س: چنانچه چاه آب از چاه‌هایی باشد که چشمه ای در آن جوشیده باشد، در آن صورت حریم آن به چه مقدار می‌باشد؟

ج: مقدار حریم آن، پانصد ذراع می‌باشد.

س: کسی که به حفر چاه می‌پردازد، حکمت و فلسفه‌ی دادن حریم بدو چیست؟

ج: فلسفه‌ی دادن حریم به حفر‌کننده‌ی چاه این است که وی [با این حریم] به کسی دیگر اجازه نمی‌دهد تا در حریمش چاه دیگری را حفر نماید.

س: آیا احیاء و آبادسازی زمین‌هایی که آب دجله و فُرات از آن‌ها انحراف پیدا نموده و عدول کرده است، درست می‌باشد؟

ج: چنانچه اعاده‌ی جریان آب در آن زمین‌ها ممکن باشد، در آن صورت احیای آن‌ها درست نمی‌باشد؛ و اگر امکان جریان یافتن دوباره‌ی آب در آن‌ها وجود نداشته باشد، در آن صورت زمین در حکم «مَوات» می‌باشد و احیای آن جایز می‌باشد؛ مشروط بر آن که این زمین جزو محدوده‌ی حریم فردی دیگر نباشد.

بنابراین کسی که با این شرط و توأم با اجازه‌ی امام و پیشوای مسلمانان به احیاء و آباد نمودن آن زمین می‌پردازد، مالک آن می‌گردد.

س: اگر جوی شخصی از میان زمین فردی دیگر عبور کند، در این صورت آیا برای جوی وی، حریمی وجود دارد؟

ج: از دیدگاه امام ابوحنیفه /برای جوی و نهر وی، حریمی وجود ندارد، مگر آن که در این زمینه دلیل و مدرک و شاهدی داشته باشد؛ امام ابویوسف /و امام محمد /بر این باورند که برای صاحب نهر، تنها همان دیوارها و جدول‌های نهر می‌باشد تا بر آن رفت و آمد کند (و به هنگام پاکسازی جوی)، گِل و خاک نهر را بر آن بیاندازد.

س: اگر فردی، زمینی را به وسیله‌ی سنگ (و خار و خاشاک) علامت‌گذاری نمود؛ و عملاً آن را مورد بهره برداری قرار ند اد، در این صورت آیا قاضی می‌تواند برای آباد کردن زمین بدو مهلت بدهد؟

ج: قاضی او را تا سه سال مهلت بدهد؛ و هر گاه این مدت به پایان رسید (و آن فرد، زمین را مورد بهره برداری قرار نداد،) در آن صورت قاضی زمین را از او گرفته و به دیگری تحویل بدهد. [۱۲۷]

[در اینجا لازم می‌بینم که به موضوع «مازاد آب»، «زمین‌های دولتی» و «چراگاه‌ها» هم اشاره کنم.

«مازاد آب»: منظور از مازاد آب، آن است که مسلمانی در زمین خود داری چاه یا چشمه‌ای باشد که آب آن بیش از مقداری است که خود برای آشامیدن و آبیاری به آن احتیاج دارد.

از نظر شرعی، آب مازاد بدون هزینه را باید به طور مجّانی در اختیار کشاورزان و باغداران و... قرار داد و آبی که به وسیله‌ی موتور پمپاژ می‌شود، در مقابل هزینه‌ی مصرف شده به آنان بدهد. زیرا رسول خدا جفرموده‌اند: «آب اضافه را نباید به دامداران برای شرب حیوانات فروخت». مسلم

و شرایط «مازاد آب» عبارتند از:

۱- تنها پس از برطرف نمودن نیاز مالک آن است که باید مازادش در اختیار کشاورزان و باغداران و دامداران قرار داده شود.

۲- آن آب مازاد براستی مورد احتیاج آن‌ها باشد، و آن را هدر ندهند.

۳- در اختیار قرار دادن آب اضافه به هیچ وجه باعث ضرر و زیان مالک آن نشود.

«زمین‌های دولتی»: زمین‌های دولتی - یا «اقطاع» - آن است که حاکم و مسئولین ذی‌ربط، قطعه ای زمین عمومی را که متعلق به هیچ کسی نیست، برای کشاورزی یا باغداری یا ساختن ساختمان برای استفاده یا مالکیّت به کار بگیرد.

و استفاده از زمین عمومی تنها با اطلاع و اجازه‌ی امام و پیشوای مسلمانان یا نمایندگان رسمی حکومت اسلامی جایز است.

و به جز امام و پیشوای مسلمانان و نمایندگان رسمی و مطلع و پرهیزگار آن‌ها - وزیر کشاورزی، مسکن و شهرسازی - هیچ کس حق دَخل و تصرّف در زمین‌های دولتی و عمومی را ندارد. و تنها به اندازه ای که توانایی احیاء و استفاده از آن را دارند، برای آن‌ها در نظر گرفته شود. و وقتی که رهبر مسلمانان یا نمایندگان رسمی و تامّ الاختیار او، زمینی را تحویل کسی دادند و آن شخص توانایی آباد کردن و به کار گیری آن را نداشت، به خاطر حفظ مصلحت عمومی آن را از او پس بگیرند.

و امام و پیشوا و مسئولین رسمی و کارشناسان نظام اسلامی می‌توانند زمین‌های دولتی را برای استفاده‌ی عمومی مردم و احداث مراکز ضروری و تفریحی مانند: بیمارستان، مدرسه، خیابان و میادین خرید و فروش و پارک به کار بگیرند؛ یا آن‌ها را در اختیار کسانی قرار بدهند که آن مراکز را احداث نمایند.

و کسی که زمینی را از طرف حکومت برای استفاده از آن دریافت می‌کند، به هیچ وجه نباید اسباب زحمت و آزار همسایگانش را فراهم نماید.

«چراگاه»: چراگاه - یا «حِمی» - زمین بایری است که به خاطر بیشتر شدن گیاه و علف از آن حفاظت می‌کنند، و در مواقع خاصّی برای چرای برخی از حیوانات از آن استفاده می‌نمایند.

به جز امام و پیشوای مسلمانان و مسئولین مربوطه، هیچ کس اجازه ندارد دور زمین‌های عمومی را برای چراگاه حیوانات خود حصار بکشد و از آن حفاظت نماید. به تعبیری دیگر، به جز امام مسلمانان و نمایندگان رسمی او، کسی حق تعیین چراگاه را برای استفاده‌ی شخصی ندارد، و تنها زمین‌های بایرِ بدون مالک را می‌شود برای چراگاه در نظر گرفت و امام و پیشوای مسلمانان اجازه ندارد برای استفاده‌ی شخصی یا اقوام و دوستان در مورد چراگاه اعمال نفوذ بنماید.

و کوه‌ها و درّه‌ها و دشت‌هایی که توسط حکومت‌ها تصرّف گردیده و حصارکشی شده یا آن را منطقه‌ی حفاظت شده اعلام می‌نماید، چنانچه برای عموم مسلمانان خیر و مصلحتی را در پی داشته باشد، جایز است، در غیر این صورت بایستی آن را در اختیار مردم قرار بدهند].

[۱۲۵] شامی در کتاب «ردالمحتار» گفته است: حریم یک چیز به همان حقوق و وسایل و خدمات رفاهی آن اطلاق می‌گردد؛ و به آن بدان جهت «حریم» می‌گویند که برای غیرمالکش، دَخل و تصرّف در آن حرام می‌باشد. [۱۲۶] زیرا در این صورت برای کشیدن آب از چاه، نیازمند آن است که حیوان خویش را به حرکت دربیاورد، و گاهی اتفاق می‌افتد که ریسمان و طناب برای کشیدن آب، طولانی می‌باشد. و چاهی که آب آن به وسیله‌ی دست، کشیده می‌شود، نیاز در آن (نسبت به چاهی که آب آن با شتر کشیده می‌شود) کمتر است؛ پس لازم است که در حریم این دو چاه، تفاوت ایجاد گردد. (به نقل از هدایه). [۱۲۷] زیرا که سپردن زمین بایر به شخص اول به جهت احیاء و آباد کردن آن بود تا به ذریعه‌ی عشر و خراج آن، منفعتی به مسلمانان برسد؛ و چون آن شخص، زمین را مورد بهره‌برداری قرار نداد، قاضی می‌تواند آن را از او بگیرد و به دیگری بسپارد تا این هدف تحقق پیدا نماید. و علامت‌گذاری و حصارکشی زمین با سنگ (و خار و خاشاک)،‌ احیاء زمین به شمار نمی‌آید تا با این کار آن زمین در مالکیّت فرد قرار گیرد؛ بلکه احیاء و آبادسازی زمین آن است که به آباد کردن آن (از طریق کشت و کار، کندن چاه در آن، ساختن ساختمان و..). بپردازد؛ و با علامت‌گذاری تنها این حق را پیدا می‌کند که وی برای اقدام‌های بعدی به نسبت دیگران اولویّت دارد؛ و به علامت‌گذاری زمین با سنگ، بدان خاطر «تحجیر» می‌گویند که با گذاشتن سنگ‌ها در اطراف زمین، آن را نشانه‌گذاری می‌کنند؛ یا با سنگ‌ها اطراف زمین را علامت‌گذاری می‌کنند تا دیگران را از آباد کردن آن زمین منع نماید؛ و با علامت گذاری، زمین در مالکیّت فرد قرار نمی‌گیرد؛ و همین نیز صحیح می‌باشد. (به نقل از هدایه).