اصطلاحات چهارگانه در قرآن

فهرست کتاب

فرعون و آل او

فرعون و آل او

اکنون بیایید تا باهم به داستان فرعون و آل او بپردازیم؛ قومی که تصورات غلط و دروغ‌های بسیار بیشتری در موردشان به نسبت نمرود و قوم او در اذهان مردم جای گرفته است. اکثر مردم فکر می‌کنند که فرعون نه تنها منکر وجود خدای متعال، بلکه حتی مدعی الوهیت نیز بود؛ به این معنا که فرعون به حدی نادان بود که علناً در ملأ عام ادعای خلقت آسمان‌ها و زمین را می‌کرد و امتش نیز چنان سبک‌مغز بودند که این ادعای او را می‌پذیرد؛ اما حقیقتی که قرآن و تاریخ گواه صحّت آن می‌باشد، این است که گمراهی فرعون و آل او در باب الوهیت و ربوبیت خداوند هیچ تفاوتی با گمراهی و ضلالت نمرود و قومش نداشت. تنها فرق این دو دسته وجود یک نوع دشمنی سرسختانه و تعصب شدید فرعونیان نسبت به قوم بنی اسراییل، آن هم بر سر برخی مسایل سیاسی بود و به خاطر همین دشمنی بود که از ایمان به الوهیت و ربوبیت خداوند امتناع می‌ورزیدند؛ هرچند که قلوب‌شان همچون بسیاری از مُلحدان مادّی‌گرای عصر ما پر از ایمان به وجود خداوند بود. تفصیل ماجرا از این قرار است:

از زمانی که سلطه‌ی حضرت یوسف÷ بر سرزمین مصر فراگیر شد، آنحضرت تمام تلاش خود را در راه نشر اسلام و تعالیم روح بخش آن در میان مصریان به کار گرفت که عاقب چنان تأثیر به سزایی از خود در آن سرزمین بر جای گذاشت که تا قرن‌ها کسی قادر به محو آن نبود. اگرچه تمام مصریان در دوران حضرت یوسف÷ به او ایمان نیاوردند، اما دیگر اینگونه نبود که در میان آنان افرادی وجود داشته باشند که خدای متعال را نشناسند و ندانند که او خالق آسمان‌ها و زمین است.

اقدامات حضرت یوسف÷ فقط تا به همین حد ختم نمی‌شد، بلکه در حقیقت تعالیم اسلامی این پیامبر بزرگوار الهی آن‌چنان تأثیری بر هر شهروند مصری گذاشته بود که همه حداقل به این موضوع اعتقاد داشتند که خداوند در گستره‌ی جهان مافوق طبیعت، معبود برتر و رب الأرباب است و در آن سرزمین بزرگ احدی نبود که به الوهیت خدای متعال کفر بورزد. افرادی هم که کافر می‌شدند، فقط شرکایی را برای خداوند در الوهیت و ربوبیت مختص به او قرار می‌دادند. این تأثیرات گسترده‌ی حضرت یوسف÷ تا زمانی که حضرت موسی÷ به پیامبری مبعوث شد، در میان مصریان ماندگار بود [۲۲]. دلیل چنین ادعایی، سخنان یکی از فرماندهان قِبطی فرعون، در حضور اوست. جریان از این قرار بود که با قطعی‌شدن تصمیم فرعون مبنی بر قتل حضرت موسی÷ این فرمانده‌ی قبطی که یکی از اُمرای درباری بود و در پنهانی به حضرت موسی÷ ایمان آورده و مسلمان شده بود، با شنیدن این تصمیم فرعون، در مجلس او برخاست و گفت:

﴿... أَتَقۡتُلُونَ رَجُلًا أَن يَقُولَ رَبِّيَ ٱللَّهُ وَقَدۡ جَآءَكُم بِٱلۡبَيِّنَٰتِ مِن رَّبِّكُمۡۖ وَإِن يَكُ كَٰذِبٗا فَعَلَيۡهِ كَذِبُهُۥۖ وَإِن يَكُ صَادِقٗا يُصِبۡكُم بَعۡضُ ٱلَّذِي يَعِدُكُمۡۖ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي مَنۡ هُوَ مُسۡرِفٞ كَذَّابٞ ٢٨ يَٰقَوۡمِ لَكُمُ ٱلۡمُلۡكُ ٱلۡيَوۡمَ ظَٰهِرِينَ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَمَن يَنصُرُنَا مِنۢ بَأۡسِ ٱللَّهِ إِن جَآءَنَاۚ قَالَ فِرۡعَوۡنُ مَآ أُرِيكُمۡ إِلَّا مَآ أَرَىٰ وَمَآ أَهۡدِيكُمۡ إِلَّا سَبِيلَ ٱلرَّشَادِ ٢٩ وَقَالَ ٱلَّذِيٓ ءَامَنَ يَٰقَوۡمِ إِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيۡكُم مِّثۡلَ يَوۡمِ ٱلۡأَحۡزَابِ ٣٠ مِثۡلَ دَأۡبِ قَوۡمِ نُوحٖ وَعَادٖ وَثَمُودَ وَٱلَّذِينَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡۚ [غافر: ۲۸-۳۱].

«... آیا مردی را می‌کشید (برای آن) که می‌گوید: پروردگار من الله است، و همانا دلایل روشنی از سوی پروردگار‌تان برای شما آورده است؟! اگر او دروغگو باشد، (گناه) دروغش بر گردن اوست، و اگر راست‌گو باشد پاره‌ای از آنچه به شما وعده می‌دهد به شما خواهد رسید، بی‌گمان الله کسی را که اسراف‌کار دروغگو است، هدایت نمی‌کند. ای قوم من! امروز فرمانروایی از آن شماست، در این سرزمین پیروزید پس چه کسی ما را از عذاب الله یاری می‌دهد، اگر (عذاب) بیاید. فرعون گفت: من شما را جز به راهی که (مصلحت) می‌بینم، (سفارش نمی‌کنم) و شما را جز به راه صحیح (و رشد) هدایت نمی‌کنم. و کسی‌که ایمان آورده بود، گفت: ای قوم من! به راستی من بر شما (از روزی) همانند روز گروه‌های (پیشین) می‌ترسم. مانند (حال و) شیوه‌ی قوم نوح و عاد و ثمود، و کسانی‌که بعد از آن‌ها بودند...».

﴿وَلَقَدۡ جَآءَكُمۡ يُوسُفُ مِن قَبۡلُ بِٱلۡبَيِّنَٰتِ فَمَا زِلۡتُمۡ فِي شَكّٖ مِّمَّا جَآءَكُم بِهِۦۖ حَتَّىٰٓ إِذَا هَلَكَ قُلۡتُمۡ لَن يَبۡعَثَ ٱللَّهُ مِنۢ بَعۡدِهِۦ رَسُولٗاۚ... [غافر: ۳۴].

«و به راستی پیش از این یوسف با دلایل روشن به (نزد) شما آمده بود، پس شما از آنچه او برای شما آورده بود پیوسته در شک بودید، تا زمانی‌که او مرد گفتید: هرگز الله بعد از او پیامبری را مبعوث نخواهد کرد...».

﴿۞وَيَٰقَوۡمِ مَا لِيٓ أَدۡعُوكُمۡ إِلَى ٱلنَّجَوٰةِ وَتَدۡعُونَنِيٓ إِلَى ٱلنَّارِ ٤١ تَدۡعُونَنِي لِأَكۡفُرَ بِٱللَّهِ وَأُشۡرِكَ بِهِۦ مَا لَيۡسَ لِي بِهِۦ عِلۡمٞ وَأَنَا۠ أَدۡعُوكُمۡ إِلَى ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡغَفَّٰرِ ٤٢ [غافر: ۴۱-۴۲].

«و ای قوم من! چیست مرا که من شما را به سوی نجات می‌خوانم، و (شما) مرا به سوی آتش می‌خوانید؟! مرا دعوت می‌کنید که به الله کافر شوم و چیزی را که به آن علم ندارم شریک او قرار دهم، و من شما را به سوی (الله) پیروزمند آمرزگار دعوت می‌کنم».

سخنان این فرمانده‌ی مصری از اوّل تا به آخر گواه خوبی است برای اینکه نشان دهد اثر شخصیت حضرت یوسف÷ تا زمان بعثت حضرت موسی÷ - درحالی که قرن‌ها از فوت او می‌گذشت – تا چه حد در دل مردم باقی مانده بود؛ آری! به فضل تعالیم آن پیامبر بزرگوار، مصریان دیگر تا به این حد جاهل نبودند که از وجود خداوند بی‌خبر باشند و یا اینکه با ربوبیت و الوهیت او بیگانه باشند و ندانند که سیطره و قدرت خداوند بر این عالم حکم‌فرماست و از خشم و غضب او باید ترسید و پرهیز نمود.

پایان سخنان این مؤمنِ آل فرعون بویژه نشان می‌دهد که امّت فرعون هرگز منکر الوهیت و ربوبیت خدای متعال نبودند و گمراهی این امّت نیز همچون گمراهی و انحراف سایر امت‌هایی بود که در قسمت‌های گذشته به آن‌ها اشاره نمودیم؛ یعنی فرعونیان در دو صفت الوهیت و ربوبیت که مختص خدای بزرگ است، شرکا و همانندهایی برای خداوند قرار می‌دادند.

اما آن دسته از سخنان فرعون که باعث بروز شبهاتی در اذهان مردم شده بود عبارتند از:

الف) هنگامی که فرعون از زبان موسی÷ شنید: «من فرستاده‌ی پروردگار جهانیان هستم» [۲۳]، در مقابل گفت: «پروردگار جهانیان دیگر چیست؟» [۲۴].

ب) دستور فرعون به وزیرش هامان، مبنی بر اینکه، «ای هامان! برای من بنای مرتفعی بساز، شاید به وسایلی دست یابم که با آن‌ها به سوی خدای موسی بالا روم تا به خدای موسی بنگرم و از او آگاه شوم» [۲۵].

ج) ارعاب موسی÷: «اگر جز من معبود دیگری برای خود برگزینی تو را از زمره‌ی زندانیان خواهم کرد» [۲۶].

د) اعلام این سخن به قوم خود: «من ربّ اعلای شما هستم» [۲۷].

هـ) ارعاب درباریان: «ای سران و بزرگان قوم! من خدایی جز خودم برای شما سراغ ندارم» [۲۸].

این سخنان فرعون و عباراتی از این دست، این تصور غلط را برای مردم به وجود آورده است که فرعون واقعاً منکر وجود خداوند بود و بیچاره نمی‌دانست که پروردگار جهانیان کیست و خود را یگانه معبود می‌پنداشت! اما در حقیقت، فرعون تمام این سخنان را فقط با انگیزه‌ی تعصبات سرسختانه و شدیدی که نسبت به پادشاهی و حکومت خود داشت، بیان می‌کرد. دلیل این امر را باید در دوران حضرت یوسف ÷ جستجو کرد زیرا به علّت شخصیت قوی و تأثیرگذار آن پیامبر الهی و همچنین سلطه و نفوذی که بر سرزمین مصر پیدا کرده بود، گستره‌ی تعلیمات آنحضرت فقط در چارچوب مرزهای مصر منحصر نشد و از آنجا پا فراتر نهاد؛ به گونه‌ای که زمینه‌ی نفوذ و سیطره‌ی گسترده‌ی بنی اسراییل را بر این مملکت پهناور فراهم ساخت و موجب شد که سلطه‌ی بنی اسراییل حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ سال بر سرزمین مصر حکفرما باشد. این سلطه‌ی طولانی بنی اسراییل، احساسات وطن دوستی را در دل مصریان تحریک کرد تا جایی که ذهن و فکرشان مملو از کینه و تعصب نسبت به بنی اسراییل شد و (سرانجام کاسه‌ی صبرشان لبریز شد و) حکومت بنی اسراییل را به کلی ساقط کردند و بعد از آن بود که وطن‌پرست‌های مصری قدرت را در دست گرفتند و به حکومت خود تداوم بخشیدند.

این پادشاهان جدید با در دست‌گرفتن زمام امور نه تنها قدرت و شوکت بنی اسراییل را درهم شکستند و آنان را به ذلت و خواری کشیدند، بلکه حتی دامنه‌ی تجاوزات خود را بیشتر کرده تا به آن حد که می‌کوشیدند همه‌ی تأثیرات دوران حضرت یوسف÷ را به کلّی از سرزمین مصر محو و دوباره آداب و رسوم جاهلی خود را زنده کنند. به همین جهت، زمانی که حضرت موسی÷ در آن دوران (خفقان شدید بنی اسراییل) به سوی آنان مبعوث شد، فرعونیان ترسیدند که حکومت و سلطنت خود از دست دهند و قدرت مجدداً به بنی اسراییل منتقل شود. در نتیجه، همین لجاجت و عناد مصریان با بنی اسراییل بود که فرعون را واداشت با چهره‌ای عصبانی و خشمگین از موسی÷ بپرسد: پروردگار جهانیان دیگر چیست؟ چگونه ممکن است که به غیر از من معبود دیگری وجود داشته باشد؟

فرعون در واقع نسبت به وجود خدای متعال جاهل نبود و این حقیقت به وضوح در گفته‌های او، سایر بزرگان دربار و نیز سخنان موسی÷ که در قرآن کریم آمده است، کاملاً مشهود و نمایان است. برای مثال فرعون با تأکید فراوان به موسی÷ می‌گفت: تو پیامبر خدا نیستی (و این یعنی اینکه فرعون خداوند را قبول داشت که فرستاده‌ی او را نفی می‌کرد):

﴿فَلَوۡلَآ أُلۡقِيَ عَلَيۡهِ أَسۡوِرَةٞ مِّن ذَهَبٍ أَوۡ جَآءَ مَعَهُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ مُقۡتَرِنِينَ ٥٣ [الزخرف:۵۳].

«پس چرا بر او دستنبدهای طلا فرو فرستاده نشده، یا (چرا) فرشتگان صف کشیده همراه او نیامده‌اند، (تا او را یاری کنند)؟!».

(شما خود قضاوت کنید) آیا این سخن کسی است که از وجود خدای متعال و فرشتگان بی‌خبر باشد؟!

قرآن گفتگوی موسی÷ و فرعون را اینگونه نقل می‌کند:

﴿فَقَالَ لَهُۥ فِرۡعَوۡنُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يَٰمُوسَىٰ مَسۡحُورٗا ١٠١ قَالَ لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَآ أَنزَلَ هَٰٓؤُلَآءِ إِلَّا رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ بَصَآئِرَ وَإِنِّي لَأَظُنُّكَ يَٰفِرۡعَوۡنُ مَثۡبُورٗا ١٠٢ [الإسراء:۱۰۱-۱۰۲].

«فرعون به او گفت: ای موسی گمان می‌کنم تو سحر شده‌ای. (موسی) گفت: تو قطعاً می‌دانی که این (معجزها) را جز پروردگار آسمان‌ها و زمین؛ برای روشن‌گری نفرستاده است، و من ای فرعون، یقیناً تو را هلاک شده می‌پندارم».

قرآن در جایی دیگر مکنونات دل فرعونیان را بدین شکل برملا می‌کند:

﴿فَلَمَّا جَآءَتۡهُمۡ ءَايَٰتُنَا مُبۡصِرَةٗ قَالُواْ هَٰذَا سِحۡرٞ مُّبِينٞ ١٣ وَجَحَدُواْ بِهَا وَٱسۡتَيۡقَنَتۡهَآ أَنفُسُهُمۡ ظُلۡمٗا وَعُلُوّٗا [النمل: ۱۳-۱۴].

«پس چون آیات روشن (و کاملاً آشکار) ما به سراغ آن‌ها آمد؛ گفتند: این جادویی آشکار است. و آن را از روی ستم و سرکشی انکار کردند، در حالی‌که دل‌های شان به آن یقین داشت».

در تأیید مطالب فوق به سخنان موسی÷ در مجلسی که فرعونیان نیز حضور داشتند، توجه کنید:

﴿قَالَ لَهُم مُّوسَىٰ وَيۡلَكُمۡ لَا تَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبٗا فَيُسۡحِتَكُم بِعَذَابٖۖ وَقَدۡ خَابَ مَنِ ٱفۡتَرَىٰ ٦١ فَتَنَٰزَعُوٓاْ أَمۡرَهُم بَيۡنَهُمۡ وَأَسَرُّواْ ٱلنَّجۡوَىٰ ٦٢ قَالُوٓاْ إِنۡ هَٰذَٰنِ لَسَٰحِرَٰنِ يُرِيدَانِ أَن يُخۡرِجَاكُم مِّنۡ أَرۡضِكُم بِسِحۡرِهِمَا وَيَذۡهَبَا بِطَرِيقَتِكُمُ ٱلۡمُثۡلَىٰ ٦٣ [طه:۶۱-۶۳].

«موسی به آن‌ها گفت: وای بر شما! بر الله دروغ نبندید، که شما را با عذابی نابود می‌سازد، و یقیناً کسی‌که (بر الله) افترا بندد، ناکام (و نا امید) می‌شود. پس آن‌ها در کار‌شان میان خود اختلاف کردند، و راز‌شان را پنهان داشتند.گفتند: مسلماً این دو (نفر) جادوگرند، می‌خواهند شما را با جادو‌شان از سرزمین تان بیرون کنند، و آیین (و راه و رسم) برتر شما را از بین ببرند».

با توجه به آیه‌ی فوق ظاهراً می‌بایست از آن هنگامی که موسی÷ فرعونیان را به سبب افتراهایی که بر خداوند بسته بودند، از فرارسیدن عذاب الهی ترسانید و در مورد فرجامی ناگوار به آنان هشدار داد، دیگر هیچگونه نزاع و مجادله‌ای در بین آنان و موسی÷ درنمی‌گرفت؛ زیرا همچنان عظمت و هیبت خداوند ولو بسیار کم در دل فرعونیان وجود داشت (اما چرا اینگونه نشد و جنگ و ستیزها ادامه یافت؟!).

حقیقت آن است به این علّت که حکام وطن‌پرست مصری در مورد خطر وقوع یک انقلاب سیاسی عظیم در سرزمین مصر به فرعونیان و مصریان هشدار داده بودند و آنان را از پیروی موسی و هارون برحذر می‌داشتند، کم کم قلب‌هایشان سخت شد (و از آن مقدار کمی هم که از جلال و هیبت خداوند در دل داشتند، اثری باقی نماند و) دیگر انذارهای حضرت موسی÷ کارگر نشد و سرانجام همگی بر سر مقاومت و مبارزه با آن دو فرستاده‌ی الهی (موسی و هارون) توافق نظر حاصل کردند.

اکنون با روشن‌شدن حقیقت، یافتن پاسخ سؤال‌های زیر بسیار آسان می‌شود:

نزاع موسی÷ و فرعون بر سر چه بود؟

علت گمراهی فرعون و آل او چه بود؟

فرعون با چه معنایی مدعی الوهیت و ربوبیت بود؟

به همین منظور آیات زیرا را به دقت مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهیم:

۱- آن عده از درباریان فرعون که سرسختانه بر نابودی و ریشه‌کن‌نمودن دعوت موسی÷ از سرزمین مصر پافشاری می‌کردند، به انحاء گوناگون به فرعون می‌گفتند:

﴿أَتَذَرُ مُوسَىٰ وَقَوۡمَهُۥ لِيُفۡسِدُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَيَذَرَكَ وَءَالِهَتَكَ [۲۹] [الأعراف: ۱۲۷].

«آیا موسی و قومش را رها می‌کنی تا در زمین فساد کنند، و تو و معبودانت را وا گذارند؟».

اما برخلاف این دسته، فرمانده‌ی مسلمان قبطی به فرعونیان می‌گفت:

﴿تَدۡعُونَنِي لِأَكۡفُرَ بِٱللَّهِ وَأُشۡرِكَ بِهِۦ مَا لَيۡسَ لِي بِهِۦ عِلۡمٞ [غافر: ۴۲].

«مرا دعوت می‌کنید که به الله کافر شوم و چیزی را که به آن علم ندارم شریک او قرار دهم».

با درنظرگرفتن دو آیه‌ی فوق و همچنین سایر اطلاعاتی که از تاریخ و اخیراً از آثار امت‌های گذشته به خصوص در مورد مردمان سرزمین مصرِ دوران فرعون به دست ما رسیده است، کاملاً آشکار می‌شود که فرعون و آل او (در معنای اول و دوم ربوبیت) قائل به وجود شرکایی از جنس بت برای خداوند بودند و آن‌ها را می‌پرستیدند. بنابراین، اگر به فرض اینکه فرعون مدّعی ربوبیت بر عالَم ماوراء الطبیعه بود و خود را چیره و مسلط بر نظام اسباب و مسبّبات این جهان و همچنین اله و ربِ بی‌چون و چرای آسمان‌ها و زمین می‌دانست، هرگز نمی‌بایست که سایر اِله‌ها و معبودها را عبادت می‌کرد (درحالی که هیچگاه اینگونه نبود و فرعون ادعای الوهیت و ربوبیت نداشت و حقیقتاً اله خورشید را عبادت می‌کرد؛ به عبارتی دیگر فرعون نه تنها خود را اله و رب نمی‌دانست؛ بلکه به وجود خداوند ایمان کامل داشت و خورشید را واسطه‌ی تقرب به او قرار داده بود).

۲- ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمَلَأُ مَا عَلِمۡتُ لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرِي [القصص: ۳۸].

«ای بزرگان! من معبودی جز خودم برای شما نمی‌شناسم».

﴿قَالَ لَئِنِ ٱتَّخَذۡتَ إِلَٰهًا غَيۡرِي لَأَجۡعَلَنَّكَ مِنَ ٱلۡمَسۡجُونِينَ ٢٩ [الشعراء: ۲۹].

«(فرعون) گفت: اگر معبودی جز من برگزینی، البته تو را از زندانیان قرار خواهم داد».

منظور فرعون از سخنان فوق – که قرآن کریم آن‌ها را از زبان او نقل کرده است – هرگز این نبود که خود را اله و معبود مردم بداند و سایر معبودها را نفی کند؛ بلکه نیت اصلی او از بر زبان‌آوردن چنین سخنانی، ردکردن دعوت موسی÷ بود؛ زیرا هنگامی که موسی÷ مردم را به سوی معبود واحدی فرا می‌خواند که ربوبیت او نه تنها فراتر از گستره‌ی ماوراء الطبیعه است، بلکه مالک امر و نهی نیز بوده و با معنای سیاسی و اجتماعی آن بسیار قدرتمند و صاحب سلطه و نفوذ است، فرعون به زعم خود برای باطل‌کردن دعوت موسی÷ (و مقابله به مثل با خدای موسی) می‌گفت: ای قوم من! چنین معبودی (که موسی به آن معتقد است) جز خودم برای شما سراغ ندارم و موسی÷ را تهدید کرد که اگر به غیر از فرعون، معبودی داشته باشد حتماً به زندان افکنده خواهد شد.

براساس آیات فوق و همچنین شواهد تاریخی و آثار امت‌های گذشته، فراعنه‌ی مصر علاوه بر اینکه مدعی حاکمیت مطلق بر سرزمین مصر بودند، با انتساب خود به بت‌ها و معبودهای مردم، یک نوع قداست و پاکی نیز برای خود قائل می‌شدند تا بدین وسیله نفوذ خود را در دل رعیّت گسترش دهند و بر عقل، فکر و روح آنان کاملاً مسلّط شوند. چنین ادعایی فقط مختص فراعنه‌ی مصر نبود، بلکه در حقیقت همه‌ی حاکمان در طول تاریخ هرچند که حاکمیت سیاسی را در دست داشته‌اند، همواره سعی کرده‌اند که به نحوی خودشان را در باب الوهیت و ربوبیت (کم یا زیاد،) شریک خداوند جلوه دهند و به همین علّت همیشه رعیّت را مجبور کرده‌اند که وظیفه‌ی بندگی خود را در برابر آنان به جا بیاورند؛ درحالی که ادعای آنان مبنی بر در دست‌داشتن الوهیت آسمانی، هرگز هدف و مقصود اصلی نبوده است، بلکه از آن صرفاً به عنوان وسیله‌ای برای تحکیم حاکمیت خویش استفاده می‌کردند. از این رو می‌بینیم که به محض از بین‌رفتن سلطه‌ی سیاسی حاکمان مصر و یا سایر حاکمانی که بر کشورهایی با مردمان جاهل حکومت می‌کردند، ادعای الوهیت آنان نیز از بین رفته است و تنها چیزی که در این گیرودار انتقال قدرت ثابت مانده است، ادعای الوهیت مسندنشینان قدرت بوده است.

۳- فرعون هرگز مدعی الوهیت (به این معنا که مسلط و چیره بر نظام سنت‌های جهان طبیعت باشد) نبود؛ بلکه فقط ادعای الوهیت سیاسی را داشت و به همین دلیل گمان می‌کرد که او ربّ اعلای مصریان (با معنای سوم و چهارم و پنجم است) و در ملأ عام اعلام می‌کرد که او مالک سرزمین مصر و نیز صاحب تمام ثروت‌ها و غنایم آن است و می‌گفت که حاکمیت مطلق فقط از آن من است و این شخصیت والای من است که باید پایه و اساس جامعه‌ی مصر باشد و همه باید از شریعت و قانون من پیروی کنند. به تعبیر قرآن، فرعون اینگونه ادعای الوهیت می‌کرد:

﴿وَنَادَىٰ فِرۡعَوۡنُ فِي قَوۡمِهِۦ قَالَ يَٰقَوۡمِ أَلَيۡسَ لِي مُلۡكُ مِصۡرَ وَهَٰذِهِ ٱلۡأَنۡهَٰرُ تَجۡرِي مِن تَحۡتِيٓۚ أَفَلَا تُبۡصِرُونَ ٥١ [الزخرف: ۵۱].

«و فرعون در (میان) قوم خود ندا داد، گفت: «ای قوم من! آیا فرمانروایی مصر، و این نهر‌ها که زیر (کاخ) من روان است، از آنِ من نیست؟! آیا نمی‌بینید؟!».

و بر همین اساس بود که نمرود نیز ادعای ربوبیت می‌کرد:

﴿حَآجَّ إِبۡرَٰهِ‍ۧمَ فِي رَبِّهِۦٓ أَنۡ ءَاتَىٰهُ ٱللَّهُ ٱلۡمُلۡكَ [البقرة: ۲۵۸].

«آیا ندیدی و (آگاهی نداری از) کسی (= نمرود پادشاه بابل) که با ابراهیم درباره‌ی پروردگارش به مجادله و گفتگو پرداخت؟ بدان خاطر که الله به او پادشاهی داده بود».

عزیز مصر نیز به خاطر همین تلقی خاص از حاکمیت بود که یوسف÷ را بعد از خود به عنوان پادشاه منصوب کرد.

۴- دعوت موسی که موجب نزاع عقیدتی بین او و فرعونیان شد، در حقیقت این بود (که وی به مردم می‌گفت: (ای مردم!) هیچ اله و ربی (با تمامی معنایی که واژه رب مشتمل بر آن است) جز پروردگار جهانیان وجود ندارد و هم چنان‌که او یگانه اله و رب در ماوراء عالم طبیعت است، به همان شکل یگانه اله و رب در معنای سیاسی و اجتماعی آن نیز می‌باشد. لذا همگی باید عبادت خود را خالصانه، فقط برای او انجام دهیم و در ابعاد مختلف زندگی فقط قانون و شریعت او را اجرا کنیم.

(ای مردم!) خداوند مرا با آیاتی روشن به سوی شما فرستاده است و امر و نهی خود را از طریق وحی به من ابلاغ می‌کند. در نتیجه، زمام امور باید در دست من باشد نه فرعون.

به خاطر ایراد چنین سخنانی بود که فرعون و رؤسای حکومتش، بارها و بارها در بوق و کرنا کردند که موسی و هارون آمده‌اند تا سرزمین مصر را از چنگ ما بیرون بیاورند و می‌خواهند که قوانین دینی و مدنی را از بین ببرند و در عوض قاعده و قانون دلخواه خود را جایگزین کنند.

﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مُوسَىٰ بِ‍َٔايَٰتِنَا وَسُلۡطَٰنٖ مُّبِينٍ ٩٦ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِيْهِۦ فَٱتَّبَعُوٓاْ أَمۡرَ فِرۡعَوۡنَۖ وَمَآ أَمۡرُ فِرۡعَوۡنَ بِرَشِيدٖ ٩٧ [هود: ۹۶-۹۷].

«و به راستی موسی را با آیات خود و دلیلی آشکار فرستادیم. به سوی فرعون و اطراف‌یانش؛ پس (آن‌ها) از فرمان فرعون پیروی کردند، و فرمان فرعون درست (و بخردانه) نبود».

﴿۞وَلَقَدۡ فَتَنَّا قَبۡلَهُمۡ قَوۡمَ فِرۡعَوۡنَ وَجَآءَهُمۡ رَسُولٞ كَرِيمٌ ١٧ أَنۡ أَدُّوٓاْ إِلَيَّ عِبَادَ ٱللَّهِۖ إِنِّي لَكُمۡ رَسُولٌ أَمِينٞ ١٨ وَأَن لَّا تَعۡلُواْ عَلَى ٱللَّهِۖ إِنِّيٓ ءَاتِيكُم بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِينٖ ١٩ [الدخان:۱۷-۱۹].

«و به راستی ما پیش از آن‌ها قوم فرعون را آزمودیم، و پیامبری بزرگوار به سوی‌شان آمد. (و به آن‌ها گفت) که بندگان الله (= بنی اسرائیل) را به من وا گذارید، بی‌گمان من برای شما فرستادۀ امینی هستم. و (نیز) بر الله برتری مجویید، بی‌تردید من برای شما دلیل روشنی آورده ام».

﴿إِنَّآ أَرۡسَلۡنَآ إِلَيۡكُمۡ رَسُولٗا شَٰهِدًا عَلَيۡكُمۡ كَمَآ أَرۡسَلۡنَآ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ رَسُولٗا ١٥ فَعَصَىٰ فِرۡعَوۡنُ ٱلرَّسُولَ فَأَخَذۡنَٰهُ أَخۡذٗا وَبِيلٗا ١٦ [المزمل: ۱۵-۱۶].

«یقیناً ما پیامبری به سوی شما فرستادیم که بر شما شاهد (و گواه) است، همان‌گونه که به سوی فرعون پیامبری فرستادیم. آنگاه فرعون آن پیامبر را نافرمانی (و مخالفت) کرد، پس ما او را به سختی مجازات کردیم».

﴿قَالَ فَمَن رَّبُّكُمَا يَٰمُوسَىٰ ٤٩ قَالَ رَبُّنَا ٱلَّذِيٓ أَعۡطَىٰ كُلَّ شَيۡءٍ خَلۡقَهُۥ ثُمَّ هَدَىٰ٥٠ [طه: ۴۹-۵۰].

«(فرعون) گفت: ای موسی! پروردگار شما کیست؟ (موسی) گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیزی را به او ارزانی داشته، سپس (آن‌ها را) هدایت کرده است».

﴿قَالَ فِرۡعَوۡنُ وَمَا رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٢٣ قَالَ رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَيۡنَهُمَآۖ إِن كُنتُم مُّوقِنِينَ ٢٤ قَالَ لِمَنۡ حَوۡلَهُۥٓ أَلَا تَسۡتَمِعُونَ ٢٥ قَالَ رَبُّكُمۡ وَرَبُّ ءَابَآئِكُمُ ٱلۡأَوَّلِينَ ٢٦ قَالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ ٱلَّذِيٓ أُرۡسِلَ إِلَيۡكُمۡ لَمَجۡنُونٞ ٢٧ قَالَ رَبُّ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ وَمَا بَيۡنَهُمَآۖ إِن كُنتُمۡ تَعۡقِلُونَ ٢٨ قَالَ لَئِنِ ٱتَّخَذۡتَ إِلَٰهًا غَيۡرِي لَأَجۡعَلَنَّكَ مِنَ ٱلۡمَسۡجُونِينَ٢٩ [الشعراء: ۲۳-۲۹].

«فرعون گفت: پروردگار جهانیان چیست؟! (موسی) گفت: پروردگار آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آن دو است، اگر اهل یقین هستید. (فرعون) به آن‌های که در اطرافش بودند؛ گفت: آیا نمی‌شنوید؟ (موسی) گفت: (او) پروردگار شما و پروردگار نیاکان پیشین شماست. (فرعون) گفت: بی‌تردید پیامبرتان که به سوی شما فرستاده شده دیوانه است. (موسی) گفت: (او) پروردگار مشرق و مغرب و آنچه میان آن دو است، اگر بیندیشید. (فرعون) گفت: اگر معبودی جز من برگزینی، البته تو را از زندانیان قرار خواهم داد».

﴿قَالَ أَجِئۡتَنَا لِتُخۡرِجَنَا مِنۡ أَرۡضِنَا بِسِحۡرِكَ يَٰمُوسَىٰ ٥٧ [طه: ۵۷].

«گفت: ای موسی! آیا به نزد ما آمده‌ای که با سحر خود، ما را از سرزمین مان بیرون کنی؟!».

﴿وَقَالَ فِرۡعَوۡنُ ذَرُونِيٓ أَقۡتُلۡ مُوسَىٰ وَلۡيَدۡعُ رَبَّهُۥٓۖ إِنِّيٓ أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمۡ أَوۡ أَن يُظۡهِرَ فِي ٱلۡأَرۡضِ ٱلۡفَسَادَ ٢٦ [غافر: ۲۶].

«و فرعون گفت: بگذارید موسی را بکشم، و او پروردگارش را (برای نجات) بخواند، بی‌گمان من می‌ترسم که دین شما را دگرگون کند یا در (این) سرزمین فساد انگیزد».

﴿قَالُوٓاْ إِنۡ هَٰذَٰنِ لَسَٰحِرَٰنِ يُرِيدَانِ أَن يُخۡرِجَاكُم مِّنۡ أَرۡضِكُم بِسِحۡرِهِمَا وَيَذۡهَبَا بِطَرِيقَتِكُمُ ٱلۡمُثۡلَىٰ ٦٣ [طه: ۶۳].

«گفتند: مسلماً این دو (نفر) جادوگرند، می‌خواهند شما را با جادو‌شان از سرزمین تان بیرون کنند، و آیین (و راه و رسم) برتر شما را از بین ببرند».

با توجه دقیق به آیات فوق با همان ترتیبی که ذکر شد به دو نتیجه‌ی کاملاً مهم می‌رسیم:

۱- همان گمراهی و انحرافی که امّت‌ها از زمان‌های بسیار دور یکی پس از دیگری گرفتارش می‌شدند، تاریکی آن سرانجام سرزمین مصر را نیز دربرگرفت (و مصریان را به ورطه‌ی عذاب افکند).

۲- دعوت تمام انبیاء دقیقاً همان چیزی بوده و خواهد بود که موسی و هارون (علیهما السلام) (مردمان) را بِدان دعوت می‌کردند.

[۲۲] اگر به گفته‌های تورات در مورد حوادث تاریخی اعتماد کنیم، می‌توانیم بگوییم که در زمان بعثت موسی÷ تقریباً پنج تن از اهالی مصر (جدای از بنی اسرائیل) به آنحضرت ایمان آورده بودند. همچنین با توجه به آماری که تورات دربارۀ جمعیت بنی اسرائیل بیان می‌کند، تعداد افرادی از آنان که با حضرت موسی÷ از سرزمین مصر (به سوی صحرای سینا) خارج شدند، دو میلیون نفر و همگی از بنی اسرائیل بوده‌اند. اما با این وصف گمان نمی‌رود که جمعیت مصر در آن دوره بیشتر از ده میلیون نفر بوده باشد؛ بنابراین، هراندازه که در به‌دست‌آوردن آمار جمعیتی بنی اسرائیل دقت کنیم، بازهم امکان‌پذیر نیست که جمعیت نوادگان یعقوب÷ در طی مدت پانصد سال چنان افزایش یافته باشد که به دو میلیون نفر رسیده باشد. در نتیجۀ طبق محاسبات فوق ناگزیر باید عده‌ای نه چندان کم از مصریان نیز به حضرت موسی÷ ایمان آورده و همراه با بنی اسرائیل از سرزمین مصر خارج شده (و جزو دو میلیون نفر بوده باشند و همچنین تعدادشان بسیار بیشتر از آن پنج نفری باشد که تورات به آن اشاره می‌کند)؛ پس با یک جمع‌بندی کلی می‌توان میزان تأثیرات دعوت یوسف÷ و جانشینان او را در سرزمین مصر، تصور کرد. [۲۳] ﴿إِنَّا رَسُولُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ١٦ [الشعراء: ۱۶]. [۲۴] ﴿وَمَا رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٢٣ [الشعراء: ۲۳]. [۲۵] ﴿يَٰهَٰمَٰنُ ٱبۡنِ لِي صَرۡحٗا لَّعَلِّيٓ أَبۡلُغُ ٱلۡأَسۡبَٰبَ ٣٦ أَسۡبَٰبَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ فَأَطَّلِعَ إِلَىٰٓ إِلَٰهِ مُوسَىٰ [غافر: ۳۶-۳۷]. [۲۶] ﴿لَئِنِ ٱتَّخَذۡتَ إِلَٰهًا غَيۡرِي لَأَجۡعَلَنَّكَ مِنَ ٱلۡمَسۡجُونِينَ ٢٩ [الشعراء: ۲۹]. [۲۷] ﴿أَنَا۠ رَبُّكُمُ ٱلۡأَعۡلَىٰ ٢٤ [النازعات: ۲۴]. [۲۸] ﴿مَا عَلِمۡتُ لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرِي [القصص: ۳۸]. [۲۹] بعضی از مفسرین در این آیه قرائت إلاهَتَكَ را بر قرائت )آلِهَتَكَ) ترجیح داده‌اند و معتقدند که فرعون ادعای خلقت آسمان‌ها و زمین را می‌کرد و خود را پروردگار جهانیان می‌دانست و براساس این قرائت، آیه را اینگونه معنا می‌کنند که آیا موسی و قوم او را رها می‌کنی تا تو را و عبادت تو را ترک گویند؟ در اینجا چند نکته‌ی قابل توجه وجود دارد: ۱) قرائت این دسته از مفسرین، شاذ و نادر است که موافق با هیچیک از قرائت‌های معروف و رایج قرآن نیست. ۲) ترجیح این قرائت شاذ با چنین معنایی بر هیچ پایه‌ای استوار نیست. ۳) یکی از معانی (إلاهة) علاوه بر معنای عبادت، الهۀ مؤنث یا بتی است که به شکل زن ساخته می‌شود و هم چنان‌که (از اکتشافات باستان‌شناسی) معلوم است، الهۀ بزرگ مصریان، خورشید بود و در زبان خود آن را (رع) می‌گفتند؛ بر همین اساس فرعون به معنای جانشین رع یا مظهر رع می‌باشد. لذا تمام ادعای فرعون این بود که او مظهر مادی الهۀ بزرگ (یعنی خورشید) بر روی کرۀ زمین است. - حاشیه‌ای بر مطلب فوق (تذکر استاد کاظم سباق): قرائت (إلاهتک) با کسر همزه را ابن جریر طبری در تفسیر خود ۱/۴۱-۴۲ و ۹/۱۷ از ابن عباس و مجاهد روایت کرده و آن را ضعیف می‌شمارد. طبری می‌گوید: «قرائتی که غیر از آن قرائت دیگری وجود ندارد (آلهتک) است و قاریان سرزمین‌های مختلف بر سر آن اجماع نظر دارند و اجماع آنان نیز حجت است». طبری همچنین تفسیر این قرائت شاذ را به چند طریق از ابن عباس روایت کرده است (۹/۱۸)؛ از جمله: «.. وَيَذَرَك وإلاهِتِك يعنى ويَذَرَكَ وعِبادَتَكَ به این معنا که فرعون مورد عبادت دیگران قرار می‌گرفت، ولی خود چیزی را عبادت نمی‌کرد». این معنا را اینگونه نیز می‌توان تفسیر نمود که ترک عبادت فرعون از طرف موسی÷ به منزلۀ عدم فرمانبرداری و همچنین سرپیچی از اوامر وی بود. معنای سومی را که استاد مودودی با فرض صحت قرائت (إلاهتک) بیان کرده و احتمال می‌دهد که (الإلاهة) مؤنث (الإله) باشد، طبری در تفسیر خود آن را روایت کرده است اما ضعیف می‌داند. طبری می‌گوید: «عده‌ای تصور کرده‌اند که در قرائت إلاهتک به نوعی معنای آلهتک نیز ملحوظ و مد نظر است؛ غیر از اینکه الإلاهة، مؤنث و فقط مقصود یک معبود است (اما آلهة جمع إله و مذکر است)». اما عاملی که این فرضیه (یعنی صحّت قرائت إلاهتک) را تقویت می‌کند هرچند که طبری آن را ضعیف می‌داند – همانگونه که خود استاد مودودی بیان داشت – این است که مصریان، خورشید‌پرست بودند. طبری نیز در تفسیر خود (۹/۱۸) این موضوع را تأیید کرده است که (الإلاهة) در زبان عربی به معنای خورشید است و شاهد آن را این بیت از دختر عتیبة بن الحارث یربوعی می‌داند:

تَرَوَّحْنا من اللعباء عصـراً
وأعجلنا الإلاهة أَنْ تؤوبا

«عصر از لعباء (شوره‌زار معروفی در یمن) حرکت کردیم و از خوشید پیشی جستیم قبل از اینکه غروب کند». همچنین سایر فرهنگ لغت‌ها برای کلمه (الإلاهة) معانی بت، هلال و خورشید را یادآور شده‌اند. برای تأیید این مطلب به القاموس المحیط و اللسان العرب مادۀ إله و المخصص ۹/۱۹ نگاه کنید. طبرسی نیز در مجمع البیان ۴/۴۶، از قول ابن جنی نقل نموده است که «خورشید از این جهت الألاهة والإلاهة نام گرفته است که مردمان آن را می‌پرستیدند». به این ترتیب مطالب فوق نظر استاد مودودی/ را تأیید می‌کند: که براساس آیات قرآن، شواهد تاریخی و معنای لغات، قرائت إلاهتک نیز می‌تواند صحیح باشد. بنابراین، نظر آن دسته از مفسرین که می‌گویند براساس این آیه و قرائت إلاهتک فرعون ادعای ربوبیت و الوهیت آسمان‌ها و زمین را می‌کرد، درست نیست؛ بلکه فرعون خود خورشیدپرست بود و هرگز ادعای خلقت آسمان‌ها و زمین را نداشت. در نتیجه یکی از معانی صحیح آیه اینگونه خواهد بود: آیا موسی و پیروان او را آزاد و رها می‌سازی تا در سرزمین (مصر آزدانه) به فساد بپردازند و تو و معبودت (خورشید) را ترک گویند؟ مصحح