تحقیق لغوی
العُبُودة و العُبوديّة و العَبْديّة از مادۀ (ع ب د) [۳۶]، در فرهنگ لغت به معنای خضوع و اظهار فروتنی آمده است و عبارت از حالتی است که انسان آنچنان تسلیم و فرمانبردار شخص دیگری شود که بدون هیچ مقاومتی و امتناعی برای اجرای دستوراتش آماده باشد و در برابر وی کوچکترین عصیانی از خود نشان ندهد تا معبودش او را هرگونه که دوست میدارد و میپسندد، به کار گیرد؛ بر همین اساس عربان شتر رام و مطیع را «بعیرٌ مُعَبَّد» نامند و راه همواره و با پا کوبیده شده را «طریقٌ مُعَبَّد» گویند و به دلیل همین معنای لغوی است که در مادهی (ع ب د) معانی بندگی، اطاعت، پرستش، خدمتکردن، بازداشتن و منعکردن شکل میگیرد.
اکنون در اینجا خلاصهی آنچه را که در لسان العرب ذیل مادهی (ع ب د) آمده است، بیان میکنیم [۳۷]:
(۱)
[العَبْدُ]: بنده، برده، غلام (برخلاف شخصی که آزاده باشد).
[تَعَبَّدَ الرَّجُلَ]، [عَبَّدَ الرَّجُلَ، أَعْبَدَهُ، إِعْتَبَدَهُ]: آن مرد را بنده و غلام خود ساخت و مثل یک برده با او رفتار کرد.
در حدیث شریف از رسول اکرم ج نقل است که:
«ثلاثةٌ أنا خَصْمُهم: رَجُلٌ اعتَبَدَ محرَّراً - وفي روايةٍ أعْبَدَ محرَّراً - ...» [۳۸].
«من با سه نفر دشمن هستم: مردی که آزادهای را بنده و بردهی خود سازد...».
و در قرآن کریم آمده است که حضرت موسی÷ به فرعون گفت:
﴿وَتِلۡكَ نِعۡمَةٞ تَمُنُّهَا عَلَيَّ أَنۡ عَبَّدتَّ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ ٢٢﴾ [الشعراء: ۲۲].
«و آیا این نعمتی است که تو بر من منّت میگذاری که بنی اسرائیل را بردهی خود ساختهای؟!»».
(۲)
[العِبادةُ]: طاعت خاضعانه.
[عَبَدَ الطاغوت]: از طاغوت اطاعت کرد.
[إيّاك نَعْبُدُ]: از تو اطاعتی میکنیم که همراه با خضوع باشد.
[أُعبُدوا رَبَّكم]: از پروردگارتان اطاعت کنید.
﴿وَقَوۡمُهُمَا لَنَا عَٰبِدُونَ ٤٧﴾ [المؤمنون: ۴۷]: و حال اینکه قوم آن دو (موسی و هارون) از دستورات ما اطاعت میکنند.
لذا (با توجه به معانی فوق) هرکس مطیع اوامر پادشاهی باشد، در واقع او را عبادت کرده است.
ابن الأنباری میگوید: (فلانٌ عابدٌ) یعنی فلانی در برابر پروردگارش خضوع میکند و همچنین تسلیم و فرمانبردار اوامر اوست.
(۳)
[عَبَدَه عبادةً ومَعْبَداً ومَعْبَدَةً]: او را پرستید.
[التَّعَبُّد]: زاهد شدن، پارسا شدن.
[المُعَبَّد]: چیزی را گویند که آنقدر گرامی و عزیز است که گویی پرستش میشود.
شاعر میگوید:
أَرى المالَ عند الباخلين مُعَبَّداً
«مال و اموال را نزد انسانهای خسیس بسیار گرامی و عزیز میبینم تا جایی که آن را پرستش میکنند».
(۴)
[عَبَدَ به]: (برای خدمتکردن) او را همراهی کرد و از وی جدا نشد.
(۵)
[ما عَبَدَكَ عنّي]: چه چیزی تو را از آمدن به نزد من بازداشت؟
پس از این شرح مفصّل در مورد معانی گوناگون مادهی (ع ب د)، روشن میشود که مفهوم اساسی این ماده این است که انسان به بزرگی و چیرگی شخص دیگری اذعان داشته باشد؛ در برابر وی از آزادی و استقلال خویش صرف نظر کند؛ از هر نوع مقاومت و عصیان در اجرای فرامینش بپرهیزد و کاملاً تسلیم او باشد و این همان حقیقت عبدبودن و عبودیت است.
بر همین اساس، هنگامی که یک فرد عرب زبان دو واژهی «العَبد» و «العبادة» را میشنود، نخستین تصوری که در ذهنش شکل میگیرد، بردگی و بندگی (به معنای واقعی آن) است و از آنجا که وظیفهی حقیقی یک برده اطاعت از ارباب خود و امتثال اوامر اوست؛ در نتیجه علاوه بر تصور بردگی و بندگی، تصور اطاعت نیز به تبع آن شکل خواهد گرفت. اکنون اگر فرض کنیم آن برده تا به این حد اکتفا نکند و علاوه بر اینکه تسلیم آقای خود است و با نهایت فروتنی از او اطاعت میکند، به بزرگی و بلندمرتبگی او نیز معتقد، معترف و قلبش آکنده از احساس شکر و سپاسگزاری نسبت به لطف و احسان اربابش باشد؛ در این صورت چنین بردهای در تمجید و تعظیم سرورش بسیار مبالغه خواهد کرد؛ به انحاء مختلف از مساعدتهای وی تشکر میکند و صادقانه در تلاش است تا وظایف بندگی خود را کاملاً انجام دهد. تمامی آنچه را که این برده انجام میدهد، در زبان عربی تألّه (پرستش) و تَنَسُّک (زاهدشدن) نام دارد. لذا تصوری که از فعل این برده در ذهن انسان ایجاد میشود، زمانی عبادت نام میگیرد که نه تنها سرش را برای آقایش خم کند، بلکه از ته قلب نیز در برابر وی خضوع داشته باشد [۳۹].
[۳۶] ابن فارس در مقاییس اللغة ۵/۲۰۵ در مورد مادۀ (ع ب د) میگوید: «عین و باء هردو، اصل مادۀ (ع ب د) و دو حرف صحیح هستند (یعنی جزو حروف عِلّه نیستند) و انگار باهم در تضادند زیرا حرف عین بر نرمی و رقّت و حرف باء بر شدّت و غلظت دلالت میکند». همچنین ابن سیدة در المخصص (۱۳/۹۶) میگوید: «عبادت در اصل به معنای تحقیرکردن است... و کلماتی همچون العبادة، الخضوع، التَّذلُّل (فروتنی) و الإستکانة (تسلیمشدن)، همه تقریباً دارای معانی مشابهی هستند، به این ترتیب که عبادت، خضوعی است که بالاتر از آن خضوع دیگری قابل تصور نباشد؛ فرقی هم نمیکند چه همراه با اطاعت از معبود باشد یا خیر. هر اطاعتی نیز که براساس خضوع و تذلل باشد، عبادت نام دارد. لذا عبادت، نوعی خضوع است که فقط شایستۀ کسی است که بیشترین و مهمترین نعمات را به انسان داده باشد؛ نعمتهایی از قبیل حیات، فهم، شنیدن، دیدن و... شکرگزاری و عبادت نیز هنگامی معنا دارد که نعمتی از سوی منعم بخشیده شده باشد (بدیهی است) کوچکترینِ عبادتها هم فقط سزاوار منعمی است که بزرگترین نعمتها را عطا کرده باشد (و چون کسی غیر از خداوند وجود ندارد که نعمتی را بخشیده باشد) در نتیجه فقط خدای متعال شایستۀ عبادت است». [۳۷] نگاه کنید به لسان العرب ۴/۲۵۹-۲۶۹. [۳۸] شیخ آلبانی: حدیث فوق را تاکنون با این لفظ ندیدهام، بلکه حدیث فوق مرکب از دو حدیث است که یکی صحیح و دیگری ضعیف است: حدیث اول: ابوهریرةس از رسول خدا ج نقل میکند که «قَالَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ: ثَلَاثَةٌ أَنَا خَصْمُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ: رَجُلٌ أَعْطَى بِي ثُمَّ غَدَرَ، وَرَجُلٌ بَاعَ حُرًّا فَأَكَلَ ثَمَنَهُ، وَرَجُلٌ اسْتَأْجَرَ أَجِيرًا فَاسْتَوْفَى مِنْهُ وَلَمْ یُعطِهِ أَجْرَهُ». «خدای متعال فرمود: سه نفر هستند که در روز قیامت من دشمن آنها هستم: مردی که با من عهد و پیمانی ببندد سپس در آن خیانت کند و مردی که آزادهای (را به عنوان برده) بفروشد و پول آن را بخورد و مردی که یک نفر را اجیر خویش گرداند و از او کار بکشد و (در مقابل) چیزی به او ندهد». حدیث فوق را بخاری (۴/۳۳۱، ۳۵۳، ۳۵۶)، ابن ماجه، و طحاوی در مشکل الآثار نقل کرده است. حدیث دوم: عبدالله بن عمرب به صورت مرفوع از پیامبر خدا ج روایت میکند که «ثَلَاثَةٌ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْهُمْ صَلَاةً: مَنْ تَقَدَّمَ قَوْمًا وَهُمْ لَهُ كَارِهُونَ، وَرَجُلٌ أَتَى الصَّلَاةَ دِبَارًا وَرَجُلٌ اعْتَبَدَ مُحَرَّرَهُ. وفي روايةٍ: مُحَررَّاً». «سه نفر هستند که خداوند از آنها حتی یک نماز را هم قبول نمیکند: مردی که امامتِ (جماعت) قومی را بکند درحالی که آنان از وی بیزارند و مردی که نمازها را بعد از فوت وقت ادای آنها بخواند و مردی که آزادهای را بنده و بردهی خویش سازد». این حدیث را ابوداود (۱/۹۷)، ابن ماجه (۱/۳۰۷) و بیهقی (۳۰/۱۲۸) روایت کردهاند؛ اما سند آن ضعیف است؛ زیرا در سلسلهی حدیث، عبدالرحمن بن زیاد الأفریقی وجود دارد که از شیخ خود عمران بن عبدالمعارفی آن را نقل کرده است و (از نظر علم رجال حدیث) هردوی آنها ضعیف هستند؛ به همین دلیل امام نووی/ معتقد است که این حدیث ضعیف است و پیشتر از او نیز بیهقی به آن اشاره کرده بود. قسمت اول حدیث «مَنْ تَقَدَّمَ قَوْمًا وَهُمْ لَهُ كَارِهُونَ» در احادیث دیگری با درجهی صحیح و سلسله سندهای صحیح در سنن ابوداود آمده است؛ ولی قسمت دیگر حدیث یعنی «اعْتَبَدَ مُحَرَّرَهُ» را تا به حال ندیدهام. (آلبانی). مترجم: استاد مودوی این حدیث و امثال آن را که در باب (تحقیق لغوی) ذکر کرده – و دستهای از آن ضعیف است – اصلاً برای بیان حکمی از احکام اسلام یا ارائه نظریات خود نقل نکرده است، بلکه آنها را صرفاً به این دلیل آورده است که معنای کلمات را بیان کند؛ هم چنانکه لغتشناسان در این زمینه چنین کاری کردهاند و استنادی هم که به این شکل باشد به رغم اینکه احادیث صحیح نباشد، درست است؛ اما احادیث دیگری که استاد مودودی برای بیان دیدگاه اسلام در زمینۀ موضوعاتی که خود آنها را مطرح کرده، بدان استناد میکند، همگی صحیح هستند؛ هم چنانکه این مطلب را به روشنی در تخریج شیخ آلبانی ملاحظه میفرمایید. [۳۹] استاد مودودی در اینجا با طرح چنین مثالی، رابطهای را که هرسه معنای واژۀ عبادت باهم دارند، به خوبی نشان میدهد؛ به این ترتیب که بندگی و اطاعت، لازم و ملزوم یکدیگر هستند و تصور هریک بدون دیگری امکانپذیر نیست؛ اما عبادت زمانی تحقق مییابد که این اطاعت و بندگی همراه با پرستش باشد. (مترجم)