ب) آیات دالّ بر گمراهی نوع دوم مشرکان عرب
﴿وَكَذَٰلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٖ مِّنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ قَتۡلَ أَوۡلَٰدِهِمۡ شُرَكَآؤُهُمۡ لِيُرۡدُوهُمۡ وَلِيَلۡبِسُواْ عَلَيۡهِمۡ دِينَهُمۡۖ﴾ [الأنعام: ۱۳۷].
«و اين چنين شريکانشان برای بسياری از مشرکان؛ کشتن فرزندانشان را آراسته جلوه دادند. تا هلاکشان کنند، و آيين شان را بر آنان مشتبه سازند».
بسیار واضح و روشن است که منظور خداوند از واژهی (شرکاء)، معبودها و بتهای ساختهی دست بشر نیست، بلکه مراد از آن، رهبرانی هستند که کشتن فرزندان را در نزد عربها، زیبا و قابل تقدیر جلوه داده بودند و به این ترتیب چنین بدعت زشت و شنیعی را در دین ابراهیم و اسماعیل (علیهما السلام) وارد کرده بودند.
مشرکان در حقیقت زعما و رهبران خود را هرگز با این اعتقاد که آنان در نظام اسباب و مسبّبات این کاینات عظیم، قدرت دخل و تصرف دارند؛ شریک خداوند قرار نمیدادند؛ زیرا مشرکان هیچ وقت رهبران خود را دعا یا عبادت نمیکردند؛ بلکه در واقع شرک آنان از این جهت بود که تسلیم محض قواعد و قوانینی بودند که رهبران به میل خود در امور مدنی، اجتماعی، اخلاقی و دینی برای پیروانشان وضع میکردند.
﴿أَمۡ لَهُمۡ شُرَكَٰٓؤُاْ شَرَعُواْ لَهُم مِّنَ ٱلدِّينِ مَا لَمۡ يَأۡذَنۢ بِهِ ٱللَّهُۚ﴾ [الشوری: ۲۱].
«آیا (مشرکان) معبودانی دارند که بدون اجازۀ الله آیینی برای آنها مقرر داشتهاند؟!».
معانی واژهی دین و همچنین میزان گستردگی مفهوم آن را در جای خود در این کتاب ذکر خواهیم کرد و در آنجا آیهی فوق را شرح خواهیم داد.
اما نکتهای که از این آیه به وضوح استنباط میشود این است که آنچه را زعما و رؤسا به عنوان حدود و قوانین برای پیروان خود وضع میکردند (و در حقیقت نیز به مثابهی دینی بود که خداوند هرگز اجازهی اطاعت از آن را نداده بود) و همچنین اعتقادی که عربها در مورد وجوب پیروی و اطاعت از آن دستورات و قوانین داشتند، دقیقاً عین شریک قائل شدن برای خداوند در باب الوهیت و ربوبیت مختص به او و نشانهی ایمان کامل مشرکان به درستی چنین اعتقادی بود.