دین اصطلاحی جامع و فراگیر
تا به اینجای سخن قرآن کریم کلمهی دین را بیشتر با چهار معنای رایجی که عربها آن را میفهمیدند، به کار میبُرد؛ اما از اینجا به بعد این واژه را به عنوان اصطلاحی جامع و فراگیر برای تعبیر از نظامی به کار میگیرد که در آن، شخص یک سلطهی خاص را بر تو از تمامی سلطهها تلقی میکند؛ اطاعت و پیروی از دستوراتش را بر خود لازم میداند؛ در زندگی مقید به حدود، قوانین و قواعد آن سلطهی برتر میباشد؛ با اطاعت از او امید دست یافتن به عزّت، پیشرفت و پاداش نیک را در سر میپروراند و با عصیان در برابرش از ذلت، خواری و بدفرجامی خویش هراس دارد.
شاید بتوان گفت که در هیچیک از زبانهای دنیا اصطلاحی اینچنین جامع و فراگیر که تمام این مفاهیم را فقط با یک واژه بیان کند، وجود ندارد. اگرچه کلمهی«state» در زبان انگلیسی تقریباً چنین مفهومی میرساند، اما هرگز معنای آن به گستردگی اصطلاح دین نمیرسد. در آیات زیر اصطلاح دین با همان مفهوم گستردهی خود به کار رفته است.
معنای اول و دوم معنای چهارم معنای سوم
﴿قَٰتِلُواْ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَلَا بِٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ ٱلۡحَقِّ مِنَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ حَتَّىٰ يُعۡطُواْ ٱلۡجِزۡيَةَ عَن يَدٖ وَهُمۡ صَٰغِرُونَ ٢٩﴾ [التوبة: ۲۹].
«با کسانی از اهل کتاب که نه به الله و نه به روز قیامت ایمان دارند، و نه آنچه را الله و رسولش حرام کرده، حرام میدانند، و نه دین حق را میپذیرند، بجنگید، تا زمانی که با ذلت و خواری به دست خویش جزیه بدهند».
﴿دِينَ ٱلۡحَقِّ﴾ اصطلاحی است که خداوندأ در آیهی فوق تعریف میکند و در سه جملهی نخست (که با خط تیره مشخص کردهایم) معنای آن را به خوبی شرح میدهد. به این ترتیب، خداوند هر چهار معنای واژهی دین را یکجا به کار میبرد و از آن با نام «الدین الحق» تعبیر میکند.
﴿وَقَالَ فِرۡعَوۡنُ ذَرُونِيٓ أَقۡتُلۡ مُوسَىٰ وَلۡيَدۡعُ رَبَّهُۥٓۖ إِنِّيٓ أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمۡ أَوۡ أَن يُظۡهِرَ فِي ٱلۡأَرۡضِ ٱلۡفَسَادَ ٢٦﴾ [غافر: ۲۶].
«و فرعون گفت: بگذارید موسی را بکشم، و او پروردگارش را (برای نجات) بخواند، بیگمان من میترسم که دین شما را دگرگون کند یا در (این) سرزمین فساد انگیزد».
با ملاحظهی تمامی آیاتی که در قرآن کریم بخصوص در داستان موسی÷ و فرعون آمده است، شک و تردیدی باقی نمیماند در اینکه واژهی دین، در این دسته از آیات نه تنها به معنای مذهب و مجموعهی اعمال و مناسک دینی بلکه به معنای حکومت و نظام مدنی نیز به کار رفته است؛ همان چیزی که فرعون از وقوع آن هراس داشت و آن را به صراحت اعلام میکرد و میترسید که اگر موسی÷ در دعوت خویش پیروز شود، استبدادیشان به پایان رسد و نظام سیاسی مصر که متکی بر حاکمیت فراعنه و همچنین قوانین و آداب و رسوم آنان بود، کاملاً ریشهکن شود و نظام دیگری با پایه و اساسی مختلف جای آن را بگیرد. یا اینکه اصلاً هیچ نظامی نتواند در این کشور پهناور استقرار یابد و تمام مملکت را آشوب و بلوا فرا گیرد.
﴿إِنَّ ٱلدِّينَ عِندَ ٱللَّهِ ٱلۡإِسۡلَٰمُۗ﴾ [آل عمران: ۱۹].
«همانا آئین برحق و نظام راستین در نزد خداوند، اسلام است».
﴿وَمَن يَبۡتَغِ غَيۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِينٗا فَلَن يُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٨٥﴾ [آل عمران: ۸۵].
«و هر کس که دینی غیر از اسلام برگزیند، هرگز از او پذیرفته نخواهد شد».
﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِينِ ٱلۡحَقِّ لِيُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّينِ كُلِّهِۦ وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡمُشۡرِكُونَ ٣٣﴾ [التوبة: ۳۳].
«او کسی است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد، تا آن را بر همۀ دینها غالب گرداند، اگر چه مشرکان کراهت داشته باشند».
﴿وَقَٰتِلُوهُمۡ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتۡنَةٞ وَيَكُونَ ٱلدِّينُ كُلُّهُۥ لِلَّهِۚ﴾ [الأنفال: ۳۹].
«و با آنها پیکار کنید، تا فتنۀ (شرک) ریشه کن شود، و (پرستش و) دین، همه از آن الله باشد».
﴿إِذَا جَآءَ نَصۡرُ ٱللَّهِ وَٱلۡفَتۡحُ ١ وَرَأَيۡتَ ٱلنَّاسَ يَدۡخُلُونَ فِي دِينِ ٱللَّهِ أَفۡوَاجٗا ٢ فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ وَٱسۡتَغۡفِرۡهُۚ إِنَّهُۥ كَانَ تَوَّابَۢا ٣﴾ [سورة النصر].
«(ای پیامبر) هنگامیکه یاری الله و پیروزی فرا رسد. و مردم را ببینی که گروه گروه در دین الله داخل میشوند. پس به ستایش پروردگارت تسبیح گوی و از او آمرزش بخواه، همانا او بسیار توبهپذیر است».
مراد از واژهی دین در آیات فوق، همان نظام کاملی است که شامل تمام جنبهها و ابعاد مختلف زندگی انسان همچون امور اعتقادی، فکری، اخلاقی عملی و... باشد.
خدای متعال در دو آیهی نخست میفرماید که از دید او، یک نظام سالم و پسندیده برای زندگی دنیوی انسانها، نظامی است که مبتنی بر اطاعت از خداوند و بندگی او باشد و به این ترتیب سایر نظامهایی که مبتنی بر اطاعت از سلطهی غیر خداست، مردود و باطل است و طبیعتاً مورد رضایت او نیست؛ زیرا خداوند برای انسانی که مخلوق، مملوک، بنده و تربیتشدهی (دستان مبارک) اوست و در ملکوت او مثل سایر مردمان زندگی میکند، هرگز راضی نیست که این حق را به خود بدهد در زیر سایهی اطاعت از سلطهی غیر خدا و بندگی جز او زندگی کند و پیرو دستورات غیر او باشد.
همچنین خدای عزوجل در آیهی سوم میفرماید که او پیامبرش را با همان نظام حقّی (اسلام) فرستاده است که صحیحترین نظامها برای زندگی انسان است و هدف رسالتش نیز این است که اسلام را بر سایر نظامهای (مردود و باطل) برتری دهد و پیروز گرداند.
در آیهی چهارم به مؤمنان دستور میدهد که برای برپایی دین اسلام تا آن جایی بجنگند که هیچ فتنهای در زمین باقی نماند؛ به عبارتی دیگر، تا زمانی بجنگند که تمام نظامهای مبتنی بر بغی و تمردِ در برابرِ دستورات خداوند از زمین برچیده شود و همهی مردمان خالصانه، مطیع و بندهی خدای متعال شوند.
در آیهی پایانی دقیقاً زمانی پیامبرش را مورد خطاب قرار میدهد که آنحضرت پس از بیست و سه سال تلاش و مبارزات مستمر، انقلاب اسلامی را به پیروزی رسانید و اسلام را عملاً به عنوان نظامی عقیدتی، فکری، اخلاقی، تربیتی، مدنی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی با تمامی اجزاء و تفاصیل آن مستقر ساخت و (پس از آن بود که) هیأتهای سیاسی قبایل عرب پیاپی از نواحی مختلف شبه جزیرهی عربستان به سوی پیامبر اکرم ج آمده و در آغوش اسلام قرار میگرفتند و مسلمان میشدند؛ اینگونه بود که پیغمبر اکرم ج رسالتی را که برای اجرای آن مبعوث شده بود، کاملاً ادا کرد. خدای سبحان به همین مناسب به آنحضرت فرمود:
مبادا تصور کنی که چنین کار ارزشمندی را با تلاشها و کوششهای خود به نتیجه رساندهای و این باعث شگفتی تو شود؛ زیرا تنها کسی که منزه از عیب و نقص است و صفات کمال مختص به اوست، همانا یگانه پروردگار توست؛ پس او را تسبیح کن و در ازای توفیقی که برای انجام چنین وظیفهی خطیری به تو عطا کرده است، شکر کن و از او بخواه.
بار الها! تقصیرات و کمکاریهایی را که در طول مدت این بیست و سه سال در راستای انجام وظیفهای مرتکب شدهام، بر من ببخشای!
وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين