بهترین اولیاء الله
بهترین اولیاء الله، انبیاء بودهاند و بهترین انبیاء رسولاناند و بهترین رسولان، اولوالعزم – یعنی پیامبرانی که دارای ارادهی محکم و استوار بودهاند – میباشند، و آنها: نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمد ج هستند. الله تعالی فرموده است: ﴿۞شَرَعَ لَكُم مِّنَ ٱلدِّينِ مَا وَصَّىٰ بِهِۦ نُوحٗا وَٱلَّذِيٓ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ وَمَا وَصَّيۡنَا بِهِۦٓ إِبۡرَٰهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَىٰٓۖ أَنۡ أَقِيمُواْ ٱلدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُواْ فِيهِۚ﴾[الشورى: ١٣].
ترجمه: «الله تعالی آیینی را برای شما مشروع گردانده است که آن را به نوح توصیه کرده است و آنچه را که به سوی تو وحی کردیم و آنچه که به ابراهیم و موسی و عیسی توصیه نموده بودیم، (و توصیهی همه این بود): دین را پا برجا دارید و در آن تفرقه نکنید».
همچنان الله تعالی میفرماید: ﴿وَإِذۡ أَخَذۡنَا مِنَ ٱلنَّبِيِّۧنَ مِيثَٰقَهُمۡ وَمِنكَ وَمِن نُّوحٖ وَإِبۡرَٰهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَى ٱبۡنِ مَرۡيَمَۖ وَأَخَذۡنَا مِنۡهُم مِّيثَٰقًا غَلِيظٗا٧ لِّيَسَۡٔلَ ٱلصَّٰدِقِينَ عَن صِدۡقِهِمۡۚ وَأَعَدَّ لِلۡكَٰفِرِينَ عَذَابًا أَلِيمٗا٨﴾[الأحزاب: ٧-٨].
ترجمه: «و (ای پیامبر گرامی! به یاد آور) هنگامی را که از پیامبران پیمانشان را گرفتیم و (همچنین) از تو و از نوح و ابراهیم و موسی و عیسی بن مریم، و از همهی آنان پیمان محکمی گرفتیم. تا (خداوند) راستگویان را از صدقشان بپرسد، و برای کافران عذابی دردناک آماده کرده است».
بهترین اولوالعزم محمد ج خاتم الانبیاء، امام المتقین، سردار فرزندان آدم، پیشوای انبیاء و خطیب ایشان در روز قیامت، صاحب مقام قرب و شفاعت، علم بردار پرچم حمد، صاحب حوض کوثر، شفاعت کنندهی مردم در روز آخرت و صاحب مرتبهی بلند در جنت میباشد، آن کسی که الله تعالی او را با بهترین کتاب خود مبعوث گرداند و بهترین شریعت خویش بر او نازل فرمود و امّت او را بهترین امّت در بین امتها گرداند و در سرشت او و امتش همهی خوبیها و فضیلتهای امتهای سابقه را قرار بخشید، امّت او در آفرینش آخرین امتها و در فضیلت اولین امتها میباشد، طوری که پیامبر ج در حدیث صحیح ارشاد فرمودهاند: «نَحْنُ الآخِرُونَ السَّابِقُونَ، يَوْمَ القِيَامَةِ بَيْدَ أَنَّهُمْ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِنَا، وَأُوتِينَاهُ مِنْ بَعْدِهِمْ، فَهَذَا يَوْمُهُمُ الَّذِي خْتَلَفُوا فِيهِ، -يَعْنِي يَوْمَ الْجُمُعَةِ- فَهَدَانَا اللهُ لَهُ، النَّاسُ لَنَا تَبَعٌ فِيهِ، الْيَهُودُ غَدًا، وَالنَّصَارَى بَعْدَ غَدٍ»[٩].
ترجمه: «ما آخرین امتها در دنیا و در روز قیامت اولین ایشان در فضیلت هستیم، لیکن به آنها پیش از ما کتاب داده شد و به ما بعد از ایشان، آنها در بزرگداشت روز جمعه اختلاف نمودند و الله تعالی ما را به تعظیم آن هدایت نصیب کرد، آنها از عقب ما هستند، فردا روز تعظیم یهودیها و پسفردا از نصرانیها میباشد».
و پیامبر ج فرمودهاند: «أَنَا أَوَّلُ مَنْ تَنْشَقُّ عَنْهُ الأَرْضُ»[١٠].
ترجمه: «من اولین کسی هستم که از قبر برانگیخته میشوم».
و همچنان فرمودهاند: «آتِي بَابَ الْجَنَّةِ فَأَسْتفْتِحُ، فَيَقُولُ الْخَازِنُ: مَنْ أَنْتَ؟ فَأَقُولُ: مُحَمَّدٌ، فَيَقُولُ: بِكَ أُمِرْتُ لَا أَفْتَحُ لِأَحَدٍ قَبْلَكَ»[١١].
ترجمه: «به دروازهی جنت میروم و اجازه میخواهم، دربان میگوید: تو کی هستی؟ جواب میدهم: من محمد هستم، پس او میگوید: به خاطر تو مامور شدهام که قبل از تو به کسی دیگری در را نگشایم».
فضیلتهای محمد ج و امتش بس زیاد است، الله تعالی او را از ابتدای بعثت سبب جدایی بین دوستان و دشمنان خویش گردانده است، انسان وقتی دوست الله تعالی میگردد که به محمد ج و به رسالت وی ایمان آورد و در عقیده و عمل از وی پیروی نماید، کسی که محبت الله تعالی و دوستی با او را ادعا کند و پیروی پیامبر ج را ننماید، او از زمرهی اولیاء الله نبوده است، بلکه از دشمنان الله و اولیای شیطان میباشد، الله تعالی میفرماید: ﴿قُلۡ إِن كُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِي يُحۡبِبۡكُمُ ٱللَّهُ﴾[آلعمران: ٣١].
ترجمه: «بگو ای محمد! اگر الله را دوست میدارید از من پیروی کنید، تا الله شما را دوست بدارد».
حسن بصری / میفرماید: قومی ادعا نمودند که آنها الله را دوست میدارند، پس الله این آیه را برای آزمایش آنها فرود آورد و در آن بیان فرمود: کسی که پیروی پیامبر را نماید، الله او را دوست میدارد و کسی که ادعای محبت الله را داشته باشد و پیروی رسول الله ج را نکند، او از جملهی اولیاء الله نمیباشد، بسا مردم خود و یا دیگران را اولیاء الله میپندارند، در حالی که هرگز اولیاء الله نمیتوانند بشوند، به طور مثال یهودیها و نصرانیها ادعا میکنند که آنها اولیاء اللهاند و به جز از آنها کسی به جنت نمیرود، بلکه ادعا دارند که آنها پسران الله و عزیزان وی میباشند، الله تعالی به جواب ایشان میفرماید: ﴿قُلۡ فَلِمَ يُعَذِّبُكُم بِذُنُوبِكُمۖ بَلۡ أَنتُم بَشَرٞ مِّمَّنۡ خَلَقَۚ﴾[المائدة: ١٨].
ترجمه: «بگو ای محمد! پس چرا شما را الله در برابر گناهانتان عذاب میدهد؟ بلکه شما انسانهایی همچون سایر انسانهایی هستید که الله آنان را آفریده است».
همچنان میفرماید: ﴿وَقَالُواْ لَن يَدۡخُلَ ٱلۡجَنَّةَ إِلَّا مَن كَانَ هُودًا أَوۡ نَصَٰرَىٰۗ تِلۡكَ أَمَانِيُّهُمۡۗ قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ١١١﴾[البقرة: ١١١].
ترجمه: «گویند جز یهودی و مسیحی کسی دیگر به بهشت نمیرود، این آرزوهای نادرست ایشان است، بگو اگر راست میگویید، دلیل خویش را بیاورید».
مشرکان عرب جهت سکونتشان در مکه و مجاورت بیت الله، خود را اهل الله میخواندند و بر دیگران فخر و غرور مینمودند، چنانچه الله تعالی فرموده است: ﴿قَدۡ كَانَتۡ ءَايَٰتِي تُتۡلَىٰ عَلَيۡكُمۡ فَكُنتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡ تَنكِصُونَ٦٦ مُسۡتَكۡبِرِينَ بِهِۦ سَٰمِرٗا تَهۡجُرُونَ٦٧﴾[المؤمنون: ٦٦-٦٧].
ترجمه: «آیات من در دنیا بر شما خوانده میشد و شما بر پاشنههای خود به عقب برمیگشتید از این روی گردانی به خود میبالیدید و آیات را در گفتگوهای شبانهی خود به باد استهزاء میگرفتید و از پذیرش سرباز میزدید».
همچنان فرموده است: ﴿وَمَا لَهُمۡ أَلَّا يُعَذِّبَهُمُ ٱللَّهُ وَهُمۡ يَصُدُّونَ عَنِ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ وَمَا كَانُوٓاْ أَوۡلِيَآءَهُۥٓۚ إِنۡ أَوۡلِيَآؤُهُۥٓ إِلَّا ٱلۡمُتَّقُونَ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ٣٤﴾[الأنفال: ٣٤].
ترجمه: «چرا الله آنان را عذاب نکند، در حالی که ایشان مسلمانان را از مسجدالحرام بازمیدارند؟ آنان هرگز دوستان الله نمیباشند، بلکه تنها مسلمانان پرهیزگار دوستان الله میباشند، لیکن بیشتر آنان این واقعیت را نمیدانند».
در صحیح بخاری و صحیح مسلم از عمرو بن العاص س روایت است، او میفرماید: شنیدم که رسول الله ج علنا میگفتند: «إِنَّ آلَ فلان لَيْسُوا لِي بِأَوْلِيَاءَ، إِنَّمَا وَلِيِّيَ اللهُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ».
ترجمه: «آگاه باشید که آل ابو فلان، - طایفهای از نزدیکانش- دوستان من نیستند، همانا دوست من، الله و مؤمنان نیکوکار است».
مصداق (صَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ) مسلمانان پرهیزگار و دوستان الله تعالی میباشد، در پوشش این آیه ابوبکر، عمر، عثمان، علی و متباقی(باقیمانده) اهل بیعت رضوان، آن کسانی که در عهد و بیعتی که زیر درخت صورت گرفت، شرکت ورزیده بودند، همه داخلاند و تعدادشان به هزار و چهار صد تن میرسد، تمام آنها جنتیاند، طوری که در حدیث صحیح پیامبر ج فرموده است: «لَا يَدْخُلُ النَّارَ أَحَدٌ مِمَّنْ بَايَعَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ»[١٢].
ترجمه: «هیچ یکی از بیعت کنندگان زیر درخت به دوزخ نمیرود».
طوری که بعضی کافران دعوای ولایت و دوستی الله تعالی را مینمایند و در حقیقت اولیاء الله نبودند، بلکه دشمن او میباشند، همچنان بعضی منافقین اسلام را اظهار کردند و کلمهی توحید (لا إله إلا الله محمد رسول الله) را میخوانند و به بعثت پیامبر ج برای انسانها و جنیان اعتراف مینمایند، لیکن در دل عقیدهی کفری میپرورانند، رسالت آن جناب را به دل قبول ندارند و او را به حیث یک پادشاه فرمانبرده شده میخوانند، پادشاهی که به رأی خویش بر مردم حکومت میراند و یا مانند یهودیها و نصرانیها آن جناب را تنها پیامبر عربها میخوانند و یا آن جناب را پیامبر عموم مردم دانستهاند و میگویند: الله تعالی دوستان خاصی دارد که محمد ج پیامبر آنها نمیباشد، آنها به وی نیازی ندارند، چون راه ارتباط آنها با الله جدا است، چنانچه ارتباط خضر با الله تعالی از طریق موسی ÷ نبود، آنها همه چیز را از الله تعالی مستقیماً و بدون واسطه الهام میگیرند.
یا میگویند: پیامبر ج با شریعت ظاهری که ما با او موافق هستیم، فرستاده شده است، نه با حقیقت و اسرار پنهانی که آنجناب یا بالکل از آن بیخبر بود و یا نسبت به ما کمتر از آن آگاهی داشت و معرفت ما از آن حقیقتها مثل معرفت آن جناب از طریقهی خویش است.
گاهی بعضی از آنها میگویند: اهل صفه از پیامبر ج بینیاز بودند، او پیامبر آنها نبود و بعضی از آنها مبالغه نمودند و میگویند: الله تعالی در دل اهل صفه آنچه را الهام کرد که آن را به پیامبر ج در شب معراج وحی فرموده بود، بنابراین اهل صفه به مقام او رسیدهاند.
این بیچارگان (کسانیکه چنین سخنان باطل را میزنند) از شدت جهالت نمیدانند که سفر اسراء و معراج در مکه مکرمه وقوع یافته بود، چنانچه الله تعالی فرموده است: ﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِيٓ أَسۡرَىٰ بِعَبۡدِهِۦ لَيۡلٗا مِّنَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ إِلَى ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡأَقۡصَا ٱلَّذِي بَٰرَكۡنَا حَوۡلَهُۥ﴾[الإسراء: ١].
ترجمه: «پاک و منزه است الله که بندهی خود (محمد ج) را در شبی از مسجدالحرام به مسجد الأقصی برد، آنجایی که دوروبر آن را پربرکت ساختهایم».
نمیدانند که صفه در مدینهی منوره و در شمال مسجد پیامبر ج قرار داشت و در آن بیچارگانی بیاهل و عیال و بیقوم و خویش سکونت میگزیدند، چون مسلمانان به مدینه هجرت میکردند، کسی که منزلی پیدا مینمود، در آن سکونت اختیار میکرد و کسی که جایی نمییافت در مسجد فرود میآمدند و در صفه تا پیدا نمودن سرپناهی شب میگذراند.
[٩]- بخاری و مسلم از ابوهریره.
[١٠]- روایت ترمذی و ابوداود از ابوسعید.
[١١]- روایت مسلم از انس.
[١٢]- روایت ابوداود و ترمذی از جابر.