بخش نهم: اولیاء الله معصوم نیستند
برای ولی الله بودن عصمت و پاکی از غلط و خطا شدن شرط نیست، بلکه جایز است که بخشی از علم شریعت برای ولی معلوم نیست و در بعضی مسایل دین به اشتباه برود، تا اینکه بعضی احکام ممنوعه را مامور به گمان کند و بعضی از کارهای فوقالعاده را کرامات اولیاء بپندارد، در حالی که آن از فریبکاریهای شیطان باشد و او نمیداند که آنهمه از طرف شیطان است، با آنهم از ولایت و دوستی الله تعالی نمیافتد، زیرا خداوند متعال برای این امّت خطا، فراموشی و ناچاریها را واگذارده است، الله تعالی میفرماید: ﴿ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِ مِن رَّبِّهِۦ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ كُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَكُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ لَا نُفَرِّقُ بَيۡنَ أَحَدٖ مِّن رُّسُلِهِۦۚ وَقَالُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ غُفۡرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيۡكَ ٱلۡمَصِيرُ٢٨٥ لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ لَهَا مَا كَسَبَتۡ وَعَلَيۡهَا مَا ٱكۡتَسَبَتۡۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِينَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تَحۡمِلۡ عَلَيۡنَآ إِصۡرٗا كَمَا حَمَلۡتَهُۥ عَلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلۡنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِۦۖ وَٱعۡفُ عَنَّا وَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَآۚ أَنتَ مَوۡلَىٰنَا فَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡكَٰفِرِينَ٢٨٦﴾[البقرة: ٢٨٥-٢٨٦].
ترجمه: «پیامبر ایمان دارد بر آنچه از سوی پروردگارش بر او نازل شده است و مؤمنان نیز بدان باور دارند، همگی به الله و فرشتگان او و کتابهای وی و پیغمبرانش ایمان داشتهاند و (میگویند) میان هیچ یک از پیغمبران او فرق نمیگذاریم و میگویند شنیدیم و اطاعت کردیم، پروردگارا! آمرزش تو را خواهانیم و بازگشت به سوی تو است. الله به هیچ کس جز به اندازهی تواناییاش تکلیف نمیکند، هر نیکی که انسان انجام دهد برای خود انجام داده است و هر بدی که بکند به زیان خود کرده است، پروردگارا! اگر ما فراموش کردیم یا به خطا رفتیم، بدان ما را مگیر، پروردگارا! بار سنگین را بر ما مگذار آنچنان که بر کسانی که پیش از ما بودند، گذاشتی، پروردگارا! آنچه را که یارای آن را نداریم بر ما بار مکن و از ما درگذر و ما را ببخشای و به ما رحم فرمای تو یاور و سرور مایی، پس ما را بر جمعیت کافران پیروز گردان».
در حدیث صحیح ثابت شده است که الله تعالی این دعا را اجابت نموده است، در صحیح مسلم از ابن عباس ب روایت است که وقتی این آیه نازل شد: ﴿وَإِن تُبۡدُواْ مَا فِيٓ أَنفُسِكُمۡ أَوۡ تُخۡفُوهُ يُحَاسِبۡكُم بِهِ ٱللَّهُۖ فَيَغۡفِرُ لِمَن يَشَآءُ وَيُعَذِّبُ مَن يَشَآءُۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌ٢٨٤﴾[البقرة: ٢٨٤].
ترجمه: «و اگر آنچه را در دل دارید آشکار سازید یا پنهان دارید، الله شما را طبق آن محاسبه میکند، سپس هر کس را بخواهد میبخشد و هر کس را بخواهد عذاب میکند و الله بر هر چیزی تواناست».
در دل صحابه ش تشویشی سخت و بیسابقه پیدا شد، پیامبر ج فرمودند: بگویید: شنیدیم و اطاعت کردیم و تسلیم شدیم. ابن عباس فرمود: پس الله ایمان را در دلهایشان انداخت و این آیه را نازل نمود: ﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ لَهَا مَا كَسَبَتۡ وَعَلَيۡهَا مَا ٱكۡتَسَبَتۡۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِينَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَاۚ﴾، الله گفت: یقیناً پذیرفتیم ﴿رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلۡنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِۦۖ وَٱعۡفُ عَنَّا وَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَآۚ أَنتَ مَوۡلَىٰنَا فَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡكَٰفِرِينَ٢٨٦﴾، الله گفت: یقیناً پذیرفتیم».
الله تعالی فرموده است: ﴿وَلَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ جُنَاحٞ فِيمَآ أَخۡطَأۡتُم بِهِۦ وَلَٰكِن مَّا تَعَمَّدَتۡ قُلُوبُكُمۡ﴾[الأحزاب: ٥].
ترجمه: «و در آنچه اشتباه کردید، گناهی بر شما نیست، ولی آنچه را که دلهایشان بدان قصد دارند گناه است».
در صحیح بخاری و صحیح مسلم از ابوهریره و عمرو بن العاص ب روایت است که پیامبر ج فرمودند: «إِذَا اجْتَهَدَ الْحَاكِمُ فَأَصَابَ، فَلَهُ أَجْرَانِ، وَإِذَا اجْتَهَدَ فَأَخْطَأَ، فَلَهُ أَجْر».
ترجمه: «هرگاه حاکم اجتهاد نماید و به حق برسد، او را دو اجر بوده است و اگر به حق نرسد او را یک اجر است».
پیامبر ج مجتهد خطا شده را گنهکار قلمداد ننموده است و او را صاحب یک اجر خواندند و خطایش را مغفرت شده قرار دادند و برای مجتهدی که حق را درک نموده است، دو اجر اعلام نموده است و او را نسبت به مجتهد خطا شده بهتر خواندند.
هرگاه خطا شدن ولی الله جواز داشته باشد، باور نمودن همهی گفتارش بر مردم لازم نمیگردد، مگر اینکه آن ولی پیامبر باشد، ولی الله باید بر آنچه در دلش میگذرد، اعتماد ننماید، مگر در صورتی که اندیشهاش موافق شریعت باشد و همچنان او باید بر تصادفی که برایش رخ میدهد به گمان اینکه الهامی و گفتگویی و سخنی از جانب حق است، اعتبار قایل نشود، بلکه همهی آن را با شریعت محمد ج موازنه کند، اگر موافق بود، بپذیرد و اگر مخالف باشد، رد کند و اگر موافقت و یا مخالفت برایش معلوم نشد تا آشکار شدن یک طرف درنگ نماید.
مردم در موضوع ولایت به سه گروه تقسیم شدهاند: افراطگران، مقصّران و میانهروان.
بعضی چون در شخصی اعتقاد ولی الله بودن کند، با او در تمام آنچه گمان میبرد که الله تعالی به دل او انداخته است، موافقت مینماید و همهی کردارهای او را میپذیرد، بعضی چون سخنی یا عملی مخالف شریعت در کسی ببیند، او را از ولایت و دوستی الله تعالی بکلی بدر میکند، اگرچه آن شخص مجتهدی در اشتباه افتاده باشد و بهترین کار اعتدال و میانه رویست، اعتدال اینست: آن شخص را معصوم قرار ندهیم، اگر مجتهد خطا شده باشد گنهکار فکر نشود، پس در همهی سخنانش از وی پیروی نشود و بر او که اجتهاد نموده است، حکم کفر و فسق صادر نگردد.
پیروی دین محمد ج بر مردم فرض است نه رأی شخصی دیگر، هرگاه ولی الله کاری را طبق نظر بعضی فقهاء و مخالف نظر دیگران انجام دهد، کسی حق ندارد که او را به نظر مخالفین مجبور نماید و بگوید: این خلاف شریعت است.
در صحیح بخاری و صحیح مسلم از پیامبر ج روایت است که فرمودند: «قَدْ كَانَ فِي الْأُمَمِ قَبْلَكُمْ قَوْمٌ مُحَدَّثُونَ فَإِنْ يَكُنْ فِي أُمَّتِي أَحَدٌ مِنْهُمْ فَهُوَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ»[٣٨].
ترجمه: «هر آینه در امتهای پیش از شما الهام شدگان وجود داشتند، اگر در امّت من کسی باشد، عمر از آن جمله است».
در حدیث دیگر آمده است: «إِنَّ اللَّهَ ضَرَبَ الْحَقَّ عَلَى لِسَانِ عُمَرَ وَقَلْبِهِ»[٣٩].
ترجمه: «هر آینه الله حق را به زبان عمر و قلب او گردانده است».
در حدیث آمده است: «لَوْ كَانَ نَبِيٌّ بَعْدِي لَكَانَ عُمَرَ بْنَ الخَطَّابِ»[٤٠].
ترجمه: «اگر پیامبری بعد از من میآمد عمر میبود».
شعبی از علی بن ابیطالب س روایت میکند که او میگفت: ما ناآشنا نمیپنداشتیم که سکون و آرامش به زبان عمر حرف بزند و ابن عمر فرموده است: عمر در چیزی نمیگفت: من گمان میکنم که چنین است مگر اینکه آن چیز مثل فرموده او میبود.
قیس بن طارق گفته است: ما در بین خود میگفتیم: فرشته به زبان عمر صحبت میکند. عمر س هر وقت توصیه مینمود: به صحبت اطاعت پیشگان نزدیک شوید و از ایشان آنچه میگویند، بشنوید، زیرا که بدیشان کارهای راست هویدا میگردد.
کارهای راستی که عمر س از آن آگاه نموده است، کارهایی است که الله تعالی به اطاعت پیشگان الهام میکند، زیرا که اولیاء الله را الهامات میباشد.
[٣٨]- روایت بخاری و مسلم از ابوهریره س.
[٣٩]- روایت ترمذی از ابن عمر ب به لفظ «إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ الْحَقَّ عَلَى لِسَانِ عُمَرَ وَقَلْبِهِ».
[٤٠]- روایت ترمذی از عقبه بن عامر س.