بخش هفتم: گمراه و مجنون نمیتوانند «ولی الله» باشند
دانسته شد که انسان وقتی ولی الله میتواند بشود که مؤمن پرهیزگار باشد، الله تعالی فرموده است: ﴿أَلَآ إِنَّ أَوۡلِيَآءَ ٱللَّهِ لَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ٦٢ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ٦٣﴾[يونس: ٦٢-٦٣].
ترجمه: «آگاه باشید! همانا دوستان خدا، نه ترسی بر آنهاست، و نه آنها غمگین میشوند. (همان) کسانی که ایمان آوردند، و پرهیزگاری میکردند».
در حدیث قدسی که در صحیح بخاری آمده است و قبلاً در این کتاب ذکر یافته است، الله تعالی میفرماید: «وَمَا يَزَالُ عَبْدِي يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّوَافِلِ حَتَّى أُحِبَّهُ»[٢٤].
ترجمه: «همیشه بندهام با ادای نوافل به من نزدیکی میجوید، تا اینکه دوستش دارم».
انسان مؤمن، نمیتواند متقی شود مگر با ادای فرایض به الله تعالی نزدیکی جُوید و مرتبهی اهل سعادت را کمایی(کسب) نماید، سپس با ادای نوافل به الله تعالی نزدیک شود تا اینکه به مرتبهی پیشقدمان مقرّب آن ذات ذوالجلال برسد، بناء هیچ فردی از کافران و منافقان ولی الله نمیتواند بشود، اگرچه گناهی نداشته باشد، مانند اطفال کافران و آنکه دعوت توحید برایش نرسیده است، چنین اشخاصی با آنکه عذاب نمیشوند، اولیاء الله نیز نمیتوانند بشوند، تا هنگامی که ایمان و تقوا پیشه نمایند، پس هر کس با عملی نمودن کارهای نیک و اجتناب از بدیها به الله تعالی نزدیکی نجوید، از اولیاء الله نمیباشد.
همچنان دیوانگان و اطفال، اولیاء الله نمیتوانند بشوند، چون پیامبر ج فرمودهاند: «رُفِعَ الْقَلَمُ عَنْ ثَلَاثَةٍ: عَنِ المَجْنُونِ حَتَّى يُفِيقَ، وَعَنِ الصَّبِيِّ حَتَّى يَحْتَلِمَ، وَعَنِ النَّائِمِ حَتَّى يَسْتَيْقِظَ»[٢٥].
ترجمه: «قلم کتابت اعمال از سه قسم مردم برداشته شده است، عملکرد آنها نوشته نمیشود: از مجنون تا به هوش بیاید و از طفل تا به بلوغ برسد و از خواب برده تا بیدار شود».
این حدیث را محدّثان از طریق علی و عایشه ب روایت نمودهاند و همهی اهل علم آن را پذیرفتهاند، لیکن در نزد جمهور علماء عبادات طفل با درک صحیح و بر آن ثواب کمایی مینماید، اما دیوانه به اتفاق علماء ایمان و کفرش درست نبوده است، نماز و سایر عباداتش صحیح نمیشود، بلکه در نزد تمام عاقلان او شایستگی کار دنیا چون تجارت و صناعت را ندارد، او نمیتواند بزّاز، عطار، نجَار و آهنگر باشد، عقد و پیمان و فیصلههایش به نظر تمام علماء درست نیست، بناء خرید، فروش، نکاح، طلاق، اقرار، شهادت و دیگر سخنانش صحیح نمیباشد، بلکه گفتارش همه بیهوده بوده است، حکم شرعی، ثواب و عقاب بدان بستگی ندارد، برعکس طفل با درک و هوش، بعضی از گفتارهایش نظر به دلایل شرعی و اجماع مسلمانان در خور بوده است و در بعضی دیگر اختلاف وجود دارد.
هرگاه ایمان دیوانه، تقوا و عبادات فرضی و نفلیاش صحیح نشود، ولی الله بودنش امکان نیابد، بناء به فردی جایز نیست که به ولی الله بودن دیوانهایی اعتقاد کند و به خصوص وقتی دلیل ادعایش افشای رازی باشد که از او شنیده شود و یا به کسی اشاره کند و آن کس بمیرد یا بیهوش افتد، زیرا کافران و منافقان مشرک و کتابی مانند کاهنان، جادوگران و عابدان مشرک و اهل کتاب راز افشایی و تصرفات شیطانی دارند، بناء صرف به وقوع پیوستن چنین اعمال دلیل بر ولی بودن صاحب آن نمیتواند شود، اگرچه در او چیزی منتاقض ولی الله بودن دیده نشود، پس چگونه ولی الله خواهد شد، آنکه در او چیزی متناقض ولی الله بودن ملاحظه گردد؟! مثلاً: به وجوب پیروی پیامبر ج در ظاهر و باطن عقیده نداشته باشد، بلکه تنها در شریعت ظاهری به پیروی آنجناب معتقد باشد نه در حقیقتها و اسرار پنهانی و بدین اعتقاد باشد که اولیاء الله را جز راه پیامبران علیهم الصلاة والسلام راهی دیگری به سوی الله است و یا بگوید: پیامبران راه دین را تنگ نمودهاند و یا آنان پیشوایان عموم مردم اند، نه خواص و امثال آن سخنانی که برخی ادعاگران ولایت میگویند، در چنین اشخاصی صفتهای کفری وجود دارد که گذشته از ولایت با ایمان در تضاد است، پس آن که عمل فوق العادهی آنان را دلیل بر ولایت ایشان بگرداند، او گمراهتر از یهود و نصاری خواهد بود.
همچنان دیوانه ولی الله نمیتواند بشود، زیرا دیوانگی با صحت ایمان و عبادات که همه شرط دوستی الله است، تضاد دارد، لیکن آنکه گاهی دیوانه و گاهی بهوش باشد، اگر در وقت صحتش ایمان به الله و رسولش داشته باشد و فرضها را ادا نموده است و از منکرات دوری ورزد، دیوانگیاش مانع ثواب الله تعالی بر آنچه در وقت صحتش انجام داده نمیشود و به اندازهی ایمان و تقوایش در آن حالت مستحق ولایت و دوستی الله تعالی میگردد.
همچنان کسی که بعد از ایمان و تقوا دیوانگی برایش عارض گردد، الله تعالی برای او اجر و ثواب آنچه قبلاً انجام داده است، عطاء مینماید و اجرش را به سبب تکلیفی که به آن مبتلا شده است، برباد نمیسازد و در حالت دیوانگی اعمال او ثبت نگردیده است و بر آن مجازات نمیشود.
نتیجهی آنچه گذشت: هر کس ادعای ولایت کند و فرایض را ترک نماید و از محرمات دوری نجوید، بلکه گاهگاه مرتکب نقیض ادعایش شود، او را به نام (ولی الله) خواندن بالکل نارواست، چه او اگر دیوانه نباشد یا مست و شیدا و یا گهی دیوانه و گهی به هوش خواهد بود و به سبب اینکه وی فرایض را ترک نموده است و به لزوم پیروی پیامبر ج معتقد نمیباشد، کافر است.
اگر او در حقیقت دیوانه باشد، اعمالش ثبت نمیشود، اگرچه به سر نوشت و عذاب کافران دچار نمیگردد، لیکن مستحق کرامت الله ﻷ که شایستهی اهل ایمان و تقوا هست، نمیباشد، به هر صورت، به ولی الله بودن او عقیده کردن جواز ندارد و لیکن دیوانهای که هنگام هوش و فهمش مؤمن باشد به اندازهی ایمان و تقوایش از ولایت و دوستی الله تعالی بهرهور میگردد و اگر در وقت هوش و فهمش کفر یا نفاق را مرتکب شود، یا قبل از دیوانه شدن کافر یا منافق باشد، پس او به اندازهی کفر و نفاقش مجازات میشود، دیوانگی کفر یا نفاق او را خنثی نمیسازد.
[٢٤]- روایت بخاری از ابوهریره س.
[٢٥]- روایت احمد در مسند، و احمد شاکر به صحت آن حکم نموده است.