فرق بین اولیای رحمان و اولیای شیطان

فهرست کتاب

کاربرد (صوفیه و فقراء)

کاربرد (صوفیه و فقراء)

پیشینیان، اهل دین و علم را به نام (قراء) می‌خواندند و این نام همه‌ی علماء و عابدان را دربر می‌گرفت. سپس نام (صوفیه و فقراء) پیدا شد. در سبب نام (صوفیه) آراء زیادی آمده است، رأی صحیح اینست که این نام نسبت به سوی لباس صوف (پشم) است، آرای دیگران چون: نسبت به سوی صفوة الفقهاء (بهترین فقهاء) و یا نسبت به سوی صوفه بن مر قبیله‌ای است در عرب که به عبادت شهرت یافته‌اند و یا نسبت به سوی اهل صفه و یا نسبت به سوی اهل صفا و پاکی و یا نسبت به سوی صفوه و یا نسبت به سوی صف مقدم نزد الله تعالی، وجود دارند، لیکن این آراء ضعیف می‌باشند، زیرا اگر چیزی از این آرا صحت می‌داشت در نسبت باید: صُفی، یا صفایی، یا صفوی، یا صَفی گفته می‌شد نه صوفی.

کاربرد نام (فقراء) بر اهل سلوک اصطلاح و روش نو است، مردم در بهترین از این دو نام (صوفی) و (فقیر) برای استعمال اختلاف دارند، چنانچه در ثروتمند شاکر و فقیر صابر که کدام یک بهتر است، مختلف شده‌اند، این اختلاف در سابق بین جنید و ابوالعباس بن عطاء وجود داشت و از امام احمد بن حنبل در مسأله هردو رأی روایت شده است، صحیح آنست که الله تعالی به آن اشاره فرموده است: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقۡنَٰكُم مِّن ذَكَرٖ وَأُنثَىٰ وَجَعَلۡنَٰكُمۡ شُعُوبٗا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓاْۚ إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡۚ[الحجرات: ١٣].

ترجمه: «ای مردمان! ما شما را از مرد و زنی آفریده‌ایم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله نموده‌ایم تا همدیگر را بشناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما در نزد الله متقی‌ترین شماست».

در حدیث صحیح از ابوهریره  س روایت است که از پیامبر  ج پرسیده شد: «أَيُّ النَّاسِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: أَتْقَاهُمْ، قِيلَ لَهُ: لَيْسَ عَنْ هَذَا نَسْأَلُكَ، فَقَالَ: يُوسُفُ نَبِيُّ اللَّهِ ابْنِ يَعْقُوبَ نَبِيِّ اللَّهِ ابْنِ إِسْحَاقَ نَبِيِّ اللَّهِ ابْنِ خَلِيلِ الله، فَقَيْلَ لَهُ: لَيْسَ عَنْ هَذَا نَسْأَلُكَ، فَقَالَ: عَنْ مَعَادِنِ الْعَرَبِ تَسْأَلُونِي؟ النَّاسُ مَعَادِنُ كَمَعَادِنِ الْفِضَّةِ وَالذَّهَبِ، خِيَارُهُمْ فِي الْجَاهِلِيَّةِ خِيَارُهُمْ فِي الْإِسْلَامِ إِذَا فَقُهُوا»[٢٧].

ترجمه: «بهترین مردم کیست؟ آن‌جناب فرمودند: متقی‌ترین‌شان، گفته شد: در این باره از شما سوال نمی‌کنیم، آن‌جناب فرمودند: یوسف پیامبر الله، پسر یعقوب پیامبر الله، پسر اسحاق پیامبر الله پسر ابراهیم خلیل الله، برایش گفته شد: در ابن باره از شما سوال نمی‌کنیم، آن‌جناب فرمودند: آیا از خاندان‌های عرب می‌پرسید؟ مردمان در اصالت و فضیلت مختلف‌اند، طوری که معدن‌های طلا و نقره مختلف‌اند. بهترین‌شان در جاهلیت بهترین‌شان در اسلام است؛ وقتی که دانش بیندوزند».

نظر به آیه و حدیث گذشته بهترین مردم در نزد الله تعالی متقی و پرهیزگارترین شان است.

در کتاب‌های سنن از پیامبر  ج روایت است که فرمودند: «وَلَا فَضْلَ لِعَرَبِيٍّ عَلَى عَجَمِيٍّ، وَلَا لِعَجَمِيٍّ عَلَى عَرَبِيٍّ، وَلَا لِأَسْوَدَ عَلَى أَبْيَضٍ وَلَا لِأَبْيَضَ عَلَى أَسْوَدَ إِلَّا بِالتَّقْوَى، كُلُّکمْ لِآدَمَ، وَآدَمُ مِنْ تُرَابٍ»[٢٨].

ترجمه: «شخص عربی بر عجمی و عجمی بر عربی و سیاه بر سفید و سفید بر سیاه فضیلت و برتری ندارد، مگر به سبب تقوی و پرهیزگاری، همگی‌تان اولاد آدم هستید و آدم از خاک پیدا شده است».

از پیامبر  ج روایت است که فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَذْهَبَ عَنْكُمْ عُبِّيَّةَ الجَاهِلِيَّةِ وَفَخْرَهَا بِالآبَاءِ، النَّاسُ رَجُلَانِ: مُؤْمِنٌ تَقِيٌّ وَفَاجِرٌ شَقِيٌّ»[٢٩].

ترجمه: «یقیناً الله تعالی تکبر جاهلیت و افتخار به پدران را از شما دور کرده است، مردمان دو قسم اند: مؤمن پرهیزگار و فاجر بدبخت».

پس کسی که از این مردم پرهیزکارتر باشد، او در نزد الله تعالی گرامی‌تر خواهد بود و برابری در تقوی مساوات در درجه را می‌رساند.

مصطلح (فقر) در شریعت به معنی ناداری مال و معنی احتیاج بنده به سوی خالقش بکار رفته است، چنانکه الله تعالی فرموده است: ﴿۞إِنَّمَا ٱلصَّدَقَٰتُ لِلۡفُقَرَآءِ وَٱلۡمَسَٰكِينِ[التوبة: ٦٠].

ترجمه: «جز این نیست که صدقه‌ها برای فقیران و بینوایان است».

الله تعالی فرموده است: ﴿۞يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ أَنتُمُ ٱلۡفُقَرَآءُ إِلَى ٱللَّهِۖ[فاطر: ١٥].

ترجمه: «ای مردم شما محتاج و نیازمند الله هستید».

الله تعالی در قرآن کریم دو گروه از فقیران را ستوده است و آن دو گروه: اهل صدقه و اهل غنیمت می‌باشند.

الله تعالی در ارتباط به گروه اول فرموده است: ﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلَّذِينَ أُحۡصِرُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ لَا يَسۡتَطِيعُونَ ضَرۡبٗا فِي ٱلۡأَرۡضِ يَحۡسَبُهُمُ ٱلۡجَاهِلُ أَغۡنِيَآءَ مِنَ ٱلتَّعَفُّفِ تَعۡرِفُهُم بِسِيمَٰهُمۡ لَا يَسۡ‍َٔلُونَ ٱلنَّاسَ إِلۡحَافٗاۗ[البقرة: ٢٧٣].

ترجمه: «(بخشش) برای نیازمندانی باشد که در راه الله درمانده‌اند و به تنگناه افتاده‌اند و نمی‌توانند در زمین به مسافرت پردازند و به خاطر آبرومندی و خویشتنداری شخص نادان می‌پندارد که اینان دارا و بی‌نیازند، تو ایشان را از روی رخساره و سیمایشان می‌شناسی و با الحاح و اصرار (چیزی) از مردم نمی‌خواهند».

در ارتباط به گروه دوم که بهتر از گروه اول می‌باشد فرموده است:

﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا وَيَنصُرُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ٨[الحشر: ٨].

ترجمه: «چنین غنایم از آن فقرای مهاجرینی است که از خانه و کاشانه و اموال خود بیرون رانده شده‌اند، آن کسانی که فضل الله و خوشنودی او را می‌خواهند و الله و پیغمبرش را یاری می‌دهند، اینان راستانند».

این خاصیت مهاجرینی هست که بدی‌ها را ترک گفته‌اند و با دشمنان الله تعالی در ظاهر و باطن جهاد نمودند، چنانکه پیامبر  ج فرموده‌اند: «الْمُؤْمِنُ مَنْ أَمِنَهُ النَّاسُ عَلَى دِمَائِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ»[٣٠]؛ «مؤمن آنست که مردم او را بر خون و مالشان امین بدانند».

و: «المُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ المُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَيَدِهِ، وَالمُهَاجِرُ مَنْ هَجَرَ مَا نَهَى اللَّهُ عَنْهُ»[٣١]؛ «مسلمان کسی است که مسلمان‌ها از زبان و دست او در امان بمانند و مهاجر آنست که آنچه را الله تعالی ممنوع قرار داده است، ترک کند».

و: «وَالْمُجَاهِدُ مَنْ جَاهَدَ نَفْسَهُ فِي طَاعَةِ اللَّهِ»[٣٢]؛ «و مجاهد کسی است که مقابل نفس خود در راه الله جهاد کند».

اما حدیثی که بعضی روایت می‌نمایند که پیامبر  ج در جنگ تبوک فرمودند: «رَجَعْنَا مِنَ الجِهادِ الأَصغَرِ إِلى الجِهادِ الأكبرِ»[٣٣]؛ «از جهاد اکبر به جهاد اصغر برگشتیم»، این حدیث بنیادی نداشته و کسی از اهل علم و دانش آن را روایت ننموده است، جهاد با کافران بزرگترین عمل و بهترین پیشقدمی برای انسان می‌باشد، الله تعالی فرموده است: ﴿لَّا يَسۡتَوِي ٱلۡقَٰعِدُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ غَيۡرُ أُوْلِي ٱلضَّرَرِ وَٱلۡمُجَٰهِدُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡۚ فَضَّلَ ٱللَّهُ ٱلۡمُجَٰهِدِينَ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ عَلَى ٱلۡقَٰعِدِينَ دَرَجَةٗۚ وَكُلّٗا وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ وَفَضَّلَ ٱللَّهُ ٱلۡمُجَٰهِدِينَ عَلَى ٱلۡقَٰعِدِينَ أَجۡرًا عَظِيمٗا٩٥[النساء: ٩٥].

ترجمه: «مسلمانانی که در منازل خویش می‌نشینند با مسلمانانی که با مال و جان در راه الله جهاد می‌کنند، برابر نیستند، الله مرتبه والایی را نصیب مجاهدان با مال و جان، کرده است که بالاتر از درجه‌ی خانه‌نشینان است، مگر چنین خانه‌نشینانی دارای عذری باشند، الله به هریک از گروه مجاهدان و نشستگان بهشت را وعده داده است و الله مجاهدان را به وانشستگان بی‌عذر با دادن اجر فراوان و بزرگ برتری بخشیده است».

الله تعالی فرموده است: ﴿۞أَجَعَلۡتُمۡ سِقَايَةَ ٱلۡحَآجِّ وَعِمَارَةَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ كَمَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَجَٰهَدَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِۚ لَا يَسۡتَوُۥنَ عِندَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ١٩ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ أَعۡظَمُ دَرَجَةً عِندَ ٱللَّهِۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَآئِزُونَ٢٠ يُبَشِّرُهُمۡ رَبُّهُم بِرَحۡمَةٖ مِّنۡهُ وَرِضۡوَٰنٖ وَجَنَّٰتٖ لَّهُمۡ فِيهَا نَعِيمٞ مُّقِيمٌ٢١ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدًاۚ إِنَّ ٱللَّهَ عِندَهُۥٓ أَجۡرٌ عَظِيمٞ٢٢[التوبة: ١٩-٢٢].

ترجمه: «آیا آب دادن حاجیان و تعمیر کردن مسجد الحرام را همسان کسی می‌شمارید که به الله و روز رستاخیز ایمان آورده است و در راه الله جهاد کرده است، آنان در نزد الله برابر نیستند و الله مردمان ستمکار را به راه خیر رهنمود نمی‌سازد. کسانی که ایمان آورده‌اند و به مهاجرت پرداخته‌اند و در راه الله با جان و مال جهاد نموده‌اند، دارای منزل والاتر و بزرگتری در نزد الله هستند و آنان رستگاران و به مقصود رسندگان می‌باشند، پروردگارشان آنان را به رحمت خود و خوشنودی و بهشتی مژده می‌دهد که در آن نعمت‌های جاودانه دارند، همواره در بهشت می‌مانند بی‌گمان در پیشگاه الله پاداش بزرگی موجود است».

در صحیح مسلم و دیگر کتاب‌های حدیث از نعمان بن بشیر روایت است که او فرموده است: «كُنْتُ عِنْدَ مِنْبَرِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ رَجُلٌ: مَا أُبَالِي أَنْ لَا أَعْمَلَ عَمَلًا بَعْدَ الْإِسْلَامِ إِلَّا أَنْ أُسْقِيَ الْحَاجَّ، وَقَالَ آخَرُ: مَا أُبَالِي أَنْ لَا أَعْمَلَ عَمَلًا بَعْدَ الْإِسْلَامِ إِلَّا أَنْ أَعْمُرَ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ، وَقَالَ علي ابن أبي طالب: الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللهِ أَفْضَلُ مِمَّا ذکرتما، فَقَالَ عُمَرُ: لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ عِنْدَ مِنْبَرِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَهُوَ يَوْمُ الْجُمُعَةِ، وَلَكِنْ إِذَا صَلَّيْتُ الصلاة سألته، فسأله فَأَنْزَلَ اللهُ تَعَالَى هَذِهِ الآیَة».

ترجمه: «نزد منبر پیامبر  ج نشسته بودم، شخصی گفت: باک ندارم که بعد از اسلام آوردن عملی را بجز از آب نوشاندن حجاج انجام ندهم و دیگری فرمود: باک ندارم که بعد از اسلام آوردن عملی را بجز از تعمیر مسجدالحرام انجام ندهم و علی بی ابوطالب گفت: جهاد در راه الله از آنچه شما یاد نمودید، بهتر است، سپس عمر فرمود: آواز خویش را نزد منبر رسول الله  ج بلند مکنید، هرگاه از نماز فارغ شدم از آن‌جناب می‌پرسم، وقتی او در آن مورد از پیامبر پرسید، الله تعالی این آیه را نازل فرمود».

در صحیح بخاری و صحیح مسلم از عبدالله بن مسعود  س روایت است که گفت: «قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! أَيُّ الأَعْمَالِ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ؟ قَالَ: الصَّلاَةُ عَلَى وَقْتِهَا، قُلْتُ: ثُمَّ أَيٌّ؟ قَالَ: بِرُّ الوَالِدَيْنِ، ثُمَّ أَيٌّ؟ قَالَ: الجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ، قَالَ: حَدَّثَنِي بِهِنَّ رسول الله  ج، وَلَوِ اسْتَزَدْتُهُ لَزَادَنِي».

ترجمه: «گفتم ای رسول الله! کدام عمل در پیشگاه الله بهتر است؟ فرمودند: نماز خواندن در وقتش، گفتم: سپس کدام؟ فرمودند: نیکی نمودن به پدر و مادر، گفتم: سپس کدام؟ فرمودند: جهاد کردن در راه الله. عبدالله گفت: این‌ها را رسول الله  ج به من خبر دادند، اگر من جویای زیادت می‌شدم آن‌جناب زیاد می‌نمودند».

در صحیح بخاری و صحیح مسلم روایت است که از پیامبر  ج پرسیده شد: «أَيُّ الأَعْمَالِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: إِيمَانٌ بِاللَّهِ، وَجِهَادٌ فِي سَبِيلِه، قِيلَ: ثُمَّ مَاذَا؟ قَالَ: حَجٌّ مَبْرُورٌ».

ترجمه: «کدام عمل بهتر است؟ آن‌ جناب گفتند: ایمان آوردن به الله و جهاد نمودن در راه الله، گفته شد: سپس کدام؟ فرمودند: حج خالی از گناه».

و در صحیح بخاری و صحیح مسلم آمده است که مردی به رسول الله  ج گفت: «أَخْبرني بِعَمَلٍ يَعْدِلُ الْجِهَادَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ، قَالَ: لَا تَسْتَطِيعُهُ، أَوْ لَا تُطِيقُهُ، قَالَ: فأخبرني به، قَالَ: هَلْ تَسْتَطِيعُ إِذَا خَرَجَ المُجَاهِدُ أَنْ تَصُومَ وَلاَ تُفْطِرَ، وتَقُومَ وَلاَ تَفْتُرَ؟».

ترجمه: «ای رسول الله! از کاری خبرم کن که با جهاد در راه الله مساوی باشد، آن‌ جناب فرمودند: توان و طاقت آن را نداری، مرد گفت: بدان خبرم ده، آن ‌جناب فرمودند: آیا می‌توانی وقتی که مجاهد به جهاد برآید، تو روزه بگیری و افطار نکنی و نماز گذاری و آرام ننشینی»؟

و در کتاب‌های سنن از معاذ  س روایت است، پیامبر  ج وقتی او را به یمن می‌فرستادند، برایش وصیت کردند و فرمودند: «يَا مُعَاذُ! اتَّقِ اللَّهِ حَيْثُمَا كُنْتَ، وَأَتْبِعِ السَّيِّئَةَ الحَسَنَةَ تَمْحُهَا، وَخَالِقِ النَّاسَ بِخُلُقٍ حَسَنٍ»[٣٤].

ترجمه: «ای معاذ! هر جایی که بودی از الله بترس، و در مقابل بدی نیکی کن تا آن را محو نماید و با مردم به اخلاق نیک رفتار کن».

برایش گفتند: «يَا مُعَاذُ إِنِّي لَأُحِبُّكَ، فَلَا تَدَعْ أَنْ تَقُولَ فِي كُلِّ صَلَاةٍ: اللَّهُمَّ أَعِنِّي عَلَى ذِكْرِكَ وَشُكْرِكَ وَحُسْنِ عِبَادَتِكَ»[٣٥].

ترجمه: «ای معاذ! من تو را دوست می‌دارم، پس در عقب هر نماز این دعا را ترک مکن: ای الله! مرا بر یاد و شکر و عبادتت به شکل پسندیده یاری فرما».

به معاذ در حالی که عقب آن ‌جناب بر مرکب سوار بود فرمودند: «يَا مُعَاذُ أَتَدْرِي مَا حَقُّ اللهِ عَلَى العِبَادِ؟ قُلْتُ: اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ: فَإِنَّ حَقَّهُ عَلَيْهِمْ أَنْ يَعْبُدُوهُ وَلاَ يُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا، قَالَ: أَتَدْرِي مَا حَقُّهُمْ عَلَيْهِ إِذَا فَعَلَوْا ذَلِكَ قُلْتُ: اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ، قَالَ: أَنْ لاَ يُعَذِّبَهُمْ»[٣٦].

ترجمه: «ای معاذ! آیا می‌دانی که الله چه حق دارد بر بنده‌هایش؟ گفتم: الله و رسولش می‌دانند، آن‌جناب فرمودند: حق الله بر بنده‌هایش اینست که عبادت او را به‌جا آورند، چیزی را به وی شریک مقرر نکنند، آیا می‌دانی که حق بنده‌ها بر الله چیست وقتی حق الله را به‌جا آورند؟ گفتم: الله و رسولش می‌دانند، فرمودند: حق آن‌ها بر الله اینست که ایشان را عذاب نکند».

همچنان به معاذ گفتند: «رَأْسُ الأَمْرِ الإِسْلاَمُ، وَعَمُودُهُ الصَّلاَةُ، وَذِرْوَةُ سَنَامِهِ الجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ» و گفتند: «يَا مُعَاذُ! أَلَا أُخْبِرُكَ بِأَبْوَابِ البر؟ الصَّوْمُ جُنَّةٌ، وَالصَّدَقَةُ تُطْفِئُ الخَطِيئَةَ كَمَا يُطْفِئُ المَاءُ النَّارَ، وَقِيَامُ الرَّجُلِ فِي جَوْفِ اللَّيْلِ» ثُمَّ قَرَأَ هَذِهِ الْآيَةَ: ﴿تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِ يَدۡعُونَ رَبَّهُمۡ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ يُنفِقُونَ١٦ فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِيَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡيُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ١٧[السجدة: ١٦-١٧].

ثُمَّ قَالَ: يَا مُعَاذُ! أَلَا أُخْبِرُكِ بِمَا هُوَ أَمْلِكُ لَكَ مِنْ ذَلِكَ؟ فَقَالَ: أَمْسِكْ عَلَيْكَ لسانك هَذَا، فَأَخَذَ بِلِسَانِهِ، قَالَ: يَا رَسُولَ اللهِ، وَإِنَّا لَمُؤَاخَذُونَ بِمَا نَتَكَلَّمُ بِهِ؟ فَقَالَ: ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ يَا مُعَاذُ، وَهَلْ يَكُبُّ النَّاسَ فِي النَّارِ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ إِلَّا حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِمْ»[٣٧].

ترجمه: «اساس دین اسلام است و ستونش نماز و بلندی قله‌اش جهاد در راه الله می‌باشد و فرمودند: ای معاذ! آیا تو را به دروازه‌های نیکی راهنمایی نکنم؟ روزه سپر است و صدقه گناه را خاموش می‌سازد، چنانکه آب آتش را خاموش می‌سازد و نماز شخص در نیمه شب نیز گناه را خاموش می‌سازد، سپس تلاوت نمود: ﴿تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِ يَدۡعُونَ رَبَّهُمۡ... یعنی: پهلوهایشان از بسترها بدور می‌شود و پروردگار خود را با بیم و امید به فریاد می‌خوانند و از چیزهایی که بدیشان داده‌ایم می‌بخشند، هیچ کس نمی‌داند در برابر کارهایی که مؤمنان انجام می‌دهند، چه چیزهای شادی‌آفرین و مسرت‌بخشی برای ایشان پنهان شده است.

سپس فرمودند: ای معاذ! آیا تو را به اساسی‌ترین این چیزها خبر ندهم؟ زبان خود را گرفتند و گفتند: این زبان را نگهدار، معاذ گفت: ای رسول الله، آیا آنچه می‌گوییم به آن مؤاخذه می‌شویم؟ فرمودند: مادرت به غم تو بنشیند، آیا مردم را به جز محصول زبان‌های شان چیز دیگری در دوزخ سرنگون می‌سازد؟».

معنی حدیث معاذ در صحیح بخاری و صحیح مسلم از پیامبر  ج آمده است که فرموده‌اند: «مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَاليَوْمِ الآخِرِ، فَلْيَقُلْ خَيْرًا أَوْ لِيَصْمُتْ».

ترجمه: «کسی که به الله و روز آخرت ایمان دارد باید سخن خیر بگوید و یا خاموش باشد». بناء سخن خیر گفتن بهتر از خاموشی بوده است و خاموشی از سخن بد گفتن بهتر است، لیکن همیشه خاموش بودن بدعتی است که اسلام از آن منع کرده است، چنانکه دوری جستن از خوردن نان و گوشت و از نوشیدن آب را بدعت قبیح و ممنوع قرار داده است، طوری که در صحیح بخاری از ابن عباس  ب روایت است که پیامبر  ج مردی را ایستاده در آفتاب دیدند و فرمودند: «مَا هَذَا؟ فَقَالُوا: أَبُو إِسْرَائِيلَ، نَذَرَ أَنْ يَقُومَ فِي الشَّمْسِ، وَلَا يَسْتَظِلُّ، وَلَا يَتَكَلَّمَ، وَيَصُومَ، فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: مُرُوهُ فَلْيَتَكَلَّمْ، وَلْيَسْتَظِلَّ، وَلْيَقْعُدْ، وَلْيُتِمَّ صَوْمَهُ».

ترجمه: «این چه کار است؟ دیگران فرمودند: او ابو اسراییل است، نذر کرده است که در آفتاب ایستاده شود و به سایه نرود و سخن نگوید و روزه گیرد؛ پیامبر  ج فرمودند: به او بگویید که بنشینید و به سایه برود و سخن گوید و روزه‌ی خود را تمام کند».

در صحیح بخاری و صحیح مسلم از انس  س آمده است که مردمانی از عبادت پیامبر  ج پرسیدند و آن را کم پنداشتند، و گفتند: هیچ کسی از ما مانند رسول الله  ج نمی‌تواند بشود، سپس یکی از ایشان گفت: من روزانه روزه می‌گیرم و افطار نمی‌کنم و دیگری فرمود: من شب هنگام به نماز می‌ایستم و نمی‌خوابم و سومی گفت: من هرگز گوشت نمی‌خورم و چهارمی فرمود: من ابدا ازدواج نمی‌کنم، پس رسول الله  ج گفتند: «مَا بَالُ رِجَالٍ يَقُولُ أَحَدُهُمْ كَذَا وَكَذَا لَكِنِّي أَصُومُ وَأُفْطِرُ وَأَقُومُ وَأَنَامُ وَأَتَزَوَّجُ النِّسَاءَ وَآكُلُ اللَّحْمَ فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِي فَلَيْسَ مِنِّي».

ترجمه: «چیست حال اشخاصی که هر یکی از ایشان چنین و چنان می‌گوید و لیکن من روزه می‌گیرم و افطار می‌کنم و قیام شب می‌نمایم و می‌خوابم و گوشت می‌خورم و ازدواج می‌نمایم، هر آنکه از سنّت من روی گرداند، از من نیست».

یعنی آن که سنّت را گذاشته است و به راهی دیگری برود و آن راه را بهتر از راه پیامبر  ج بپندارد او از الله و رسولش بیزار است.

الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَمَن يَرۡغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبۡرَٰهِ‍ۧمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفۡسَهُۥۚ[البقرة: ١٣٠].

ترجمه: «چه کسی از آیین ابراهیم روی گردان خواهد شد، مگر آن که خود را خوار و کوچک داشته است؟»

بناء بر هر مسلمان، عقیده داشتن بدین که بهترین سخن، سخن الله و بهترین راهنمایی، راهنمایی محمد  ج می‌باشد، فرض است، چنانکه در صحیح مسلم آمده است: پیامبر  ج آن الفاظ را در خطبه‌ی هر جمعه می‌گفتند.

[٢٧]- روایت بخاری و مسلم.

[٢٨]- روایت احمد در مسند از ابو نضره  س.

[٢٩]- روایت ابو داود از ابوهریره  س.

[٣٠]- روایت احمد و ترمذی از ابوهریره  س.

[٣١]- روایت بخاری از عبدالله بن عمرو  ب.

[٣٢]- روایت ترمذی و احمد از فضالة بن عبید  س.

[٣٣]- حافظ ابن حجر فرموده است: این سخن ابراهیم بن عیله  / می‌باشد.

[٣٤]- روایت ترمذی از معاذ و ابوهریره و ابوذر  ش، و ترمذی فرموده است: این حدیث حسن صحیح است.

[٣٥]- روایت ابوداود و نسایی به سند صحیح.

[٣٦]- روایت بخاری و مسلم.

[٣٧]- روایت ترمذی، و فرموده: این حدیث حسن صحیح است.