فرق بین انبیاء و اولیاء
یک فرق بین انبیاء † و دیگران اینست که به تمام آنچه انبیاء † از طرف اللهتعالی خبر میدهند ایمان داشتن فرض بوده است و پیروی دستورات ایشان بر مسلمانان لازم است، بر عکس اطاعت از اولیاء در تمام دستوراتشان فرض نبوده است و عقیده داشتن به تمام آنچه خبر میدهند، لازم نمیباشد، بلکه اقوال و اوامر ایشان با قرآن و سنّت مقایسه میشود، آنچه با آن دو مطابق باشد، پذیرفتنش لازم و آنچه مخالف باشد، رد نمودنش لازم است، اگرچه امر کننده از اولیاء الله بوده است و در آنچه فرموده است، مجتهد معذور و مستحق یک اجر باشد و لیکن به سبب مخالفتش با قرآن و سنّت به خطا رفته است، آن خطا برای او آمرزیده خواهد شد به شرطی که تمام توان و طاقت خود را در راه تقوای الله تعالی بکار برده باشد.
الله تعالی میفرماید: ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُمۡ﴾[التغابن: ١٦].
ترجمه: «پس آنقدر که توان دارید از الله بترسید و پرهیزگاری کنید».
این آیه تفسیر آیهی دیگر است، آیهای که در آن فرموده است: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِۦ﴾[آل عمران: ١٠٢].
ترجمه: «ای مؤمنان، آن چنان که باید از الله ترسید، از الله بترسید».
ابن مسعود س و برخی علمای دیگر فرمودهاند: معنی ﴿حَقَّ تُقَاتِهِۦ﴾: اطاعت اللهتعالی را کرده و از نافرمانیاش دوری به عمل آید و ذکر او را بجا آورده و فراموش نشود و شکر او را اداء نموده و از ناسپاسیاش دوری جسته شود، یعنی به اندازهی توان و قدرت، چون که الله تعالی هیچ کسی را جز به اندازهی توانش تکلیف نمیکند، چنانکه فرموده است: ﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ لَهَا مَا كَسَبَتۡ وَعَلَيۡهَا مَا ٱكۡتَسَبَتۡۗ﴾[البقرة: ٢٨٦].
ترجمه: «الله به هیچ کس جز به اندازهی توانانیاش تکلیف نمیکند، انسان هر کار نیکی که انجام دهد، برای خود انجام داده است و هر کار بدی که بکند به زیان خود کرده است».
الله تعالی فرموده است: ﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَا نُكَلِّفُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَآ أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ٤٢﴾[الأعراف: ٤٢].
ترجمه: «کسانی که ایمان آورند و کارهای شایسته انجام دهند، به هیچ کس جز به اندازهی توانش تکلیف نمیکنیم، ایشان بهشتیانند و جاودانه در آن میمانند».
الله تعالی فرموده است: ﴿وَأَوۡفُواْ ٱلۡكَيۡلَ وَٱلۡمِيزَانَ بِٱلۡقِسۡطِۖ لَا نُكَلِّفُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۖ﴾[الأنعام: ١٥٢].
ترجمه: «و پیمانه و ترازو را به تمام و کمال و دادگرانه مراعات دارید، ما هیچ کسی را به انجام چیزی جز به اندازهی تاب و توانش موظف نمیسازیم».
الله تعالی تصدیق داشتن رسالات پیامبران را در چند جای قرآن کریم یاد نموده است. چنانکه فرموده است: ﴿قُولُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيۡنَا وَمَآ أُنزِلَ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِۧمَ وَإِسۡمَٰعِيلَ وَإِسۡحَٰقَ وَيَعۡقُوبَ وَٱلۡأَسۡبَاطِ وَمَآ أُوتِيَ مُوسَىٰ وَعِيسَىٰ وَمَآ أُوتِيَ ٱلنَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمۡ لَا نُفَرِّقُ بَيۡنَ أَحَدٖ مِّنۡهُمۡ وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ١٣٦﴾[البقرة: ١٣٦].
ترجمه: «بگو ایمان داریم به الله و آنچه به ما نازل شده است و آنچه بر ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب و نوادگان یعقوب نازل شده است و به آنچه برای موسی و عیسی داده شده است و به آنچه برای پیغمبران از طرف پروردگارشان داده شده است، میان هیچ یک از آنان جدایی نمیاندازیم، یعنی همه را میپذیریم، ما به الله تعالی منقادیم».
الله تعالی فرموده است: ﴿الٓمٓ١ ذَٰلِكَ ٱلۡكِتَٰبُ لَا رَيۡبَۛ فِيهِۛ هُدٗى لِّلۡمُتَّقِينَ٢ ٱلَّذِينَ يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡغَيۡبِ وَيُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ يُنفِقُونَ٣ وَٱلَّذِينَ يُؤۡمِنُونَ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلِكَ وَبِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ يُوقِنُونَ٤ أُوْلَٰٓئِكَ عَلَىٰ هُدٗى مِّن رَّبِّهِمۡۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ٥﴾[البقرة: ١-٥].
ترجمه: «الف، لام، میم، این کتابی است هیچ گمانی در آن نیست و راهنمای پرهیزگاران است، آن کسانی که به دنیای نادیده باور میدارند و نماز را به گونهی شایسته میخوانند و از آنچه آنان را روزی دادهایم، انفاق میکنند و آن کسانی که باور میدارند به آنچه بر تو نازل گشته است و به آنچه پیش از تو فرود آمده است و به روز رستاخیز اطمینان دارند. اینچنین کسانی هدایت و رهنمود الله خویش را دریافت کردند و حتما رستگارند».
همچنان فرموده است: ﴿۞لَّيۡسَ ٱلۡبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمۡ قِبَلَ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ وَلَٰكِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ وَٱلۡكِتَٰبِ وَٱلنَّبِيِّۧنَ وَءَاتَى ٱلۡمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ ذَوِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡيَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰكِينَ وَٱبۡنَ ٱلسَّبِيلِ وَٱلسَّآئِلِينَ وَفِي ٱلرِّقَابِ وَأَقَامَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَى ٱلزَّكَوٰةَ وَٱلۡمُوفُونَ بِعَهۡدِهِمۡ إِذَا عَٰهَدُواْۖ وَٱلصَّٰبِرِينَ فِي ٱلۡبَأۡسَآءِ وَٱلضَّرَّآءِ وَحِينَ ٱلۡبَأۡسِۗ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ صَدَقُواْۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُتَّقُونَ١٧٧﴾[البقرة: ١٧٧].
ترجمه: «اینکه به نماز چهرههایتان را به جانب مشرق و مغرب کنید، نیکی نیست بلکه نیکی کردار کسی است که به الله و روز واپسین و فرشتگان و کتاب آسمانی و پیغمبران ایمان آورده باشد و مال خود را با وجود علاقه که بدان دارد به خویشاوندان و یتیمان و درماندگان و واماندگان در راه و گدایان دهد و در راه آزادسازی بردگان صرف کند و نماز را برپا دارد و زکات را بپردازد و نیکی کردار کسانی است که وفاکنندگان به پیمان خود بودهاند هنگامی که پیمان بندند و به ویژه کسانی نیکند که در برابر فقر و بیماری و به هنگام نبرد شکیبایند، اینان کسانی هستند که راست میگویند و به راستی آنها پرهیزگارانند».
آنچه بیان نمودم از لزوم چنگ زدن اولیاء به قرآن و سنّت و از اینکه معصومیت در ایشان وجود ندارد که پیروی آنچه در دل او واقع میشود، بدون سنجش با قرآن و سنّت لازم باشد، رأی همه اولیاء الله میباشد و هر کس با این رأی مخالفت کند از اولیاء الله نبوده است، بلکه یا کافر و یا غرق جهالت و نادانی است.
در سخنان شیخها دلیلهای زیادی بر آنچه گفته شد، آمده است، مثل فرمودهی شیخ ابوسلیمان دارانی /: یقیناً در دل من حرفی از حرفهای اولیاء پیدا میشود و من آن را جز به شهادت قرآن و سنّت نمیپذیرم.
ابوالقاسم جنید / فرموده است: علم ما وابسته به قرآن و سنّت میباشد، پس هر کس قرآن نخواند و حدیث ننویسد، بحث نمودن برای او در علم ما روا نیست و یا گفت: پیروی او نارواست.
ابوعثمان نیشابوری / فرموده است: کسی که سنّت را بر گفتار و کردار خویش امیر گرداند، مطابق حق سخن میگوید و کسی که هوا و هوس را بر گفتار و کردار خویش امیر گرداند، به بدعت حرف میزند، زیرا که الله تعالی در کلام خویش میفرماید: ﴿وَإِن تُطِيعُوهُ تَهۡتَدُواْۚ﴾[النور: ٥٤].
ترجمه: «اگر از پیامبر اطاعت کنید، هدایت خواهید یافت».
ابوعمر بن نجید / میفرماید: هر شور و هیجانی که قرآن و سنّت به صحت آن گواهی ندهد، باطل است.
بسا مردم در اینجا اشتباه میکنند، چون شخصی را ولی الله بپندارند، گمان میکنند هر آنچه او میگوید، پذیرفته میشود و همهی گفتهها و عملکردهای او باید پذیرفته شود ولو که در آن گفتهها و کردهها مخالفت قرآن و سنّت باشد.
چنین اشخاصی موافقت آن شخص و مخالفت رسالت پیامبر ج را نمودند، مخالفت جنابی که الله تعالی باور کردن سخن او را فرض گردانده است و اطاعت از دستور او را لازم ساخته است و او را تمییز دهندهی اولیاء از دشمنان، و اهل بهشت از اهل دوزخ و سعیدان از بدبختان گردانده است، پس کسی که از آنجناب پیروی کند از اولیای پرهیزگار الله و از لشکر رستگار و از بندههای صالح وی خواهد بود و کسی که پیروی پیامبر ج را نکند، از دشمنان زیانمند و گنهکار الله تعالی میباشد و چنین شخص را مخالفت پیامبر ج، و موافقت پیرش اول به بدعت و گمراهی و آخر به کفر و نفاق میکشاند و به سرنوشت کسانی که الله تعالی خبر داده است، خواهد رسید: ﴿وَيَوۡمَ يَعَضُّ ٱلظَّالِمُ عَلَىٰ يَدَيۡهِ يَقُولُ يَٰلَيۡتَنِي ٱتَّخَذۡتُ مَعَ ٱلرَّسُولِ سَبِيلٗا٢٧ يَٰوَيۡلَتَىٰ لَيۡتَنِي لَمۡ أَتَّخِذۡ فُلَانًا خَلِيلٗا٢٨ لَّقَدۡ أَضَلَّنِي عَنِ ٱلذِّكۡرِ بَعۡدَ إِذۡ جَآءَنِيۗ وَكَانَ ٱلشَّيۡطَٰنُ لِلۡإِنسَٰنِ خَذُولٗا٢٩﴾[الفرقان: ٢٧-٢٩].
ترجمه: «در آن روز ستمکار هردو دست خویش را به دندان میگزد و میگوید: ایکاش با رسول الله راه بهشت را برمیگزیدم! ایکاش، من فلانی را به دوستی نمیگرفتم! بعد از آنکه قرآن برایم رسیده بود، مرا گمراه کرد و شیطان انسان را بسیار خوار کننده است».
الله تعالی فرموده است: ﴿يَوۡمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمۡ فِي ٱلنَّارِ يَقُولُونَ يَٰلَيۡتَنَآ أَطَعۡنَا ٱللَّهَ وَأَطَعۡنَا ٱلرَّسُولَا۠٦٦ وَقَالُواْ رَبَّنَآ إِنَّآ أَطَعۡنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَآءَنَا فَأَضَلُّونَا ٱلسَّبِيلَا۠٦٧ رَبَّنَآ ءَاتِهِمۡ ضِعۡفَيۡنِ مِنَ ٱلۡعَذَابِ وَٱلۡعَنۡهُمۡ لَعۡنٗا كَبِيرٗا٦٨﴾[الأحزاب: ٦٦-٦٨].
ترجمه: «روزی که چهرههای ایشان در آتش زیر و رو و دگرگون میگردد، میگویند: ای کاش! ما از الله و پیامبر فرمان میبردیم و میگویند: پروردگارا! ما از سران و بزرگان خود پیروی کردهایم و آنان ما را از راه بدر بردهاند و گمراه کردهاند. پروردگارا! آنان را دو چند عذاب کن و ایشان را کاملاً از رحمت خود دور دار».
الله تعالی فرموده است: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَندَادٗا يُحِبُّونَهُمۡ كَحُبِّ ٱللَّهِۖ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَشَدُّ حُبّٗا لِّلَّهِۗ وَلَوۡ يَرَى ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓاْ إِذۡ يَرَوۡنَ ٱلۡعَذَابَ أَنَّ ٱلۡقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعٗا وَأَنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلۡعَذَابِ١٦٥ إِذۡ تَبَرَّأَ ٱلَّذِينَ ٱتُّبِعُواْ مِنَ ٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُواْ وَرَأَوُاْ ٱلۡعَذَابَ وَتَقَطَّعَتۡ بِهِمُ ٱلۡأَسۡبَابُ١٦٦ وَقَالَ ٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُواْ لَوۡ أَنَّ لَنَا كَرَّةٗ فَنَتَبَرَّأَ مِنۡهُمۡ كَمَا تَبَرَّءُواْ مِنَّاۗ كَذَٰلِكَ يُرِيهِمُ ٱللَّهُ أَعۡمَٰلَهُمۡ حَسَرَٰتٍ عَلَيۡهِمۡۖ وَمَا هُم بِخَٰرِجِينَ مِنَ ٱلنَّارِ١٦٧﴾[البقرة: ١٦٥-١٦٧].
ترجمه: «برخی از مردم هستند که غیر از الله همتایانی برمیگزینند، آنان را همچون الله دوست میدارند و کسانی که ایمان آوردهاند، الله را سخت دوست میدارند، آنان که ستم میکنند اگر میشد عذاب را مشاهده نمایند که هنگام رستاخیز میبینند، میفهمند که قدرت و عظمت همه از آن الله است و الله دارای عذابی سختی است. در آن هنگام که رهبران از پیروان خود بیزاری میجویند و عذاب را مشاهده مینمایند و روابط میانشان گسیخته میگردد و در این موقع پیروان میگویند: کاش بازگشتی به دنیا میداشتیم تا از آنان بیزاری جوییم همانگونه که آنان از ما بیزاری جستند، اینچنین الله کردارهایشان را بگونهی حسرتزا و اندوهباری بدیشان نشان میدهد و آنان هرگز از آتش دوزخ بیرون نخواهند آمد».
آن مردم همانند نصاری میباشند، همانند کسانی که الله تعالی در شأن ایشان فرموده است: ﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَٱلۡمَسِيحَ ٱبۡنَ مَرۡيَمَ وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُوٓاْ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗاۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ سُبۡحَٰنَهُۥ عَمَّا يُشۡرِكُونَ٣١﴾[التوبة: ٣١].
ترجمه: «(آنها) دانشمندان و رهبان خویش و (همچنین) مسیح پسر مریم را معبودانی بجای الله گرفتند؛ در حالی که دستور نداشتند جز خداوند یکتایی را که هیچ معبودی (به حق) جز او نیست، بپرستند. او پاک ومنزه است از آنچه شریک او قرار میدهند».
در مسند امام احمد و سنن امام ترمذی از عدی بن حاتم س در تفسیر این آیه روایت است که او از پیامبر ج پرسید و گفت: یهودیان و نصاری علماء دینی و پارسایان خویش را عبادت نکردهاند، پیامبر ج در جوابش فرمودند: «أَحَلُّوا لَهُمْ الْحَرَامَ وَحَرَّمُوا عَلَيْهِمْ الْحَلَالَ فَأَطَاعُوهُمْ وَكَانَتْ هَذِهِ عِبَادَتَهُمْ إيَّاهُمْ».
ترجمه: «آنان برای پیروان خویش حرام را حلال و حلال را حرام گرداندند، پیروان اطاعت آنان را نمودند و این کار عبادت ایشان است».
از همین جهت دربارهی آن پیر پرستان گفته شده است: آنان از رسیدن به هدف به سبب از دست دادن اصول محروماند، زیرا که اساسیترین بنیاد باور داشتن به رسالت پیامبر ج است، بر هر فردی ایمان آوردن به اینکه محمد ج پیامبر الله تعالی میباشد، لازم است. الله تعالی او را برای تمام مخلوقات، انسانها و جنیان، عرب و عجم، علماء و عابدان و پادشاهان و عوام مبعوث گردانده است و به جز از پیروی پیامبر در ظاهر و باطن راه دیگری که فردی را به الله برساند، وجود ندارد تا جایی که اگر موسی، عیسی، و سایر پیامبران زمان بعثت آنجناب را درمییافتند، پیروی او بر آنها فرض میشد، چنانکه الله تعالی میفرماید: ﴿وَإِذۡ أَخَذَ ٱللَّهُ مِيثَٰقَ ٱلنَّبِيِّۧنَ لَمَآ ءَاتَيۡتُكُم مِّن كِتَٰبٖ وَحِكۡمَةٖ ثُمَّ جَآءَكُمۡ رَسُولٞ مُّصَدِّقٞ لِّمَا مَعَكُمۡ لَتُؤۡمِنُنَّ بِهِۦ وَلَتَنصُرُنَّهُۥۚ قَالَ ءَأَقۡرَرۡتُمۡ وَأَخَذۡتُمۡ عَلَىٰ ذَٰلِكُمۡ إِصۡرِيۖ قَالُوٓاْ أَقۡرَرۡنَاۚ قَالَ فَٱشۡهَدُواْ وَأَنَا۠ مَعَكُم مِّنَ ٱلشَّٰهِدِينَ٨١ فَمَن تَوَلَّىٰ بَعۡدَ ذَٰلِكَ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ٨٢﴾[آل عمران: ٨١-٨٢].
ترجمه: «به خاطر بیاورید هنگامی را که الله پیمان مؤکد از یکایک پیغمبران گرفت که چون کتاب و علم به شما دهم و پس از آن پیغمبری آید و آنچه را که با خود دارید، تصدیق نماید. باید بدو ایمان بیاورید و وی را یاری دهید، گفت: آیا بدین موضوع اقرار دارید و پیمان مرا بر این کارتان پذیرفتید؟ گفتند: اقرار داریم، الله گفت: پس گواه باشید و من هم با شما از زمرهی گواهانم، پس هر کس بعد از این پیمان روی گرداند، از زمرهی فاسقان است».
ابن عباس ب فرموده است: الله پیامبری را نفرستاده است مگر از او عهد و پیمان گرفته باشد که هرگاه محمد ج در حال حیات وی فرستاده شود، او به آنجناب ایمان آورد و او را یاری دهد و الله به هر پیغمبری دستور داده است تا از امّت خود عهد و پیمان بگیرد بر اینکه اگر محمد ج در وقت حیات آنها فرستاده شود آنها به او ایمان آوردند، در راه دین کمکش نمایند.
الله تعالی میفرماید: ﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ يَزۡعُمُونَ أَنَّهُمۡ ءَامَنُواْ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلِكَ يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُوٓاْ إِلَى ٱلطَّٰغُوتِ وَقَدۡ أُمِرُوٓاْ أَن يَكۡفُرُواْ بِهِۦۖ وَيُرِيدُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَن يُضِلَّهُمۡ ضَلَٰلَۢا بَعِيدٗا٦٠ وَإِذَا قِيلَ لَهُمۡ تَعَالَوۡاْ إِلَىٰ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ وَإِلَى ٱلرَّسُولِ رَأَيۡتَ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ يَصُدُّونَ عَنكَ صُدُودٗا٦١ فَكَيۡفَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِيبَةُۢ بِمَا قَدَّمَتۡ أَيۡدِيهِمۡ ثُمَّ جَآءُوكَ يَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ إِنۡ أَرَدۡنَآ إِلَّآ إِحۡسَٰنٗا وَتَوۡفِيقًا٦٢ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ يَعۡلَمُ ٱللَّهُ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ فَأَعۡرِضۡ عَنۡهُمۡ وَعِظۡهُمۡ وَقُل لَّهُمۡ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ قَوۡلَۢا بَلِيغٗا٦٣ وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَلَوۡ أَنَّهُمۡ إِذ ظَّلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ جَآءُوكَ فَٱسۡتَغۡفَرُواْ ٱللَّهَ وَٱسۡتَغۡفَرَ لَهُمُ ٱلرَّسُولُ لَوَجَدُواْ ٱللَّهَ تَوَّابٗا رَّحِيمٗا٦٤ فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيۡنَهُمۡ ثُمَّ لَا يَجِدُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَيۡتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسۡلِيمٗا٦٥﴾[النساء: ٦٠-٦٥].
ترجمه: «آیا تعجب نمیکنی از کسانی که میگویند که آنان بدانچه بر تو نازل شده است و بدانچه پیش از تو نازل شده است، ایمان دارند، میخواهند قضاوت را به پیش طاغوت ببرند و حال آنکه بدیشان فرمان داده شده است که به طاغوت ایمان نداشته باشند و شیطان میخواهد که ایشان را سخت گمراه کند و زمانی که بدیشان گفته شود به سوی چیزی بیایید که الله آن را نازل کرده است و به سوی پیغمبر روی آورید منافقان را خواهی دید که سخت به تو پشت میکنند، اما چگونه است که چون به سبب اعمالشان بلایی بدانان رسد به پیش تو میآیند و به الله سوگند میخورند که ما مقصودی جز خیرخواهی و اتحاد نداشتهایم، آنان کسانیند که الله میداند در دلهایشان چیست، پس از ایشان کنارهگیری کن و اندرزشان بده و با گفتار رسایی که به دلهایشان رسوخ کند با آنان سخن بگوی و هیچ پیغمبری را نفرستادهایم مگر بدین منظور که به فرمان الله از او اطاعت شود و اگر آنان بدان هنگام که به خود ستم میکردند به نزد تو میآمدند و از الله طلب آمرزش مینمودند، پیغمبر هم برای آنان درخواست بخشش میکرد، بیگمان الله را بس توبه پذیر و مهربان مییافتند. اما نه، به پروردگارت سوگند که آنان مؤمن به شمار نمیآیند تا تو را در اختلافات و درگیریهای خود به داوری نطلبند و سپس ملالی در دل خود از داوری تو نداشتهاند و کاملاً تسلیم قضاوت تو باشند».
هر آنکه مخالفت حکمی از شریعت پیامبر ج را به سبب پیروی از شخصی که ولیالله پندارد نماید، آنکس اساس دین خویش را بر ولی بودن پیشوای خود نهاده است و مخالفت ولی الله را ناروا دانسته است، حال اینست که اگر آن پیشوا از جملهی بزرگترین اولیاء الله چون بزرگان صحابه و تابعین نیک سیرت بوده باشد مخالفت قرآن و سنّت بالکل از او پذیرفته نمیشود، پس چگونه پذیرفته شود از کسی که به مرتبهی آن بزرگان نباشد؟!