فصل یکم: احادیثی از رسول اکرمصدر مورد فتنههای آخرالزمان
امام بخاری/از ابیادریس خولانی روایت میکند که حذیفهابن الیمانسفرمود: مردم در مورد خیر از پیامبر اکرمصمیپرسیدند و من در مورد شر از ایشان سؤال میکردم از ترس اینکه مبادا دچارش شوم، پرسیدم: یا رسولاللهص! ما در جاهلیت و شر بودیم که خداوند این خیر را «اسلام» به ما هدیه کرد. آیا بعد از این خیر، شری نیز وجود خواهد داشت؟ فرمود: آری. گفتم: آیا بعد از شر، خیری نیز خواهد آمد؟ فرمود: آری. ولیکن در آن ناخالصی و کدورتی وجود دارد. پرسیدم: ناخالصی چیست؟ فرمود: مردمانی که از روش من دور بوده و اعمال ناشایستی از آنها سر میزند. گفتم: آیا بعد از آن خیر، شری نیز وجود دارد؟ فرمود: آری. انسانهایی که مردم را به سوی جهنم فراخوانده و کسانی که از آنها پیروی کنند را وارد جهنم میکنند. گفتم: یا رسولاللهص! آنها را برایمان توصیف کن. فرمود: آنها همانند ما بوده و با زبان ما سخن میگویند. گفتم: یا رسولاللهص! اگر در آن زمان در قید حیات بودم، چه کنم؟ فرمود: جماعت مسلمین و رهبرشان را رها نکن. گفتم: اگر امام و جماعتی وجود نداشت. فرمود: از تمامی فرقهها و گروهها کنارهگیری کن ولو به تنه درختی بچسبی تا اینکه در آن حالت وفات نمایی [۲]. و در صحیح ثابت است که عبدالله بن مسعودساز رسول خداصروایت میکند که فرمود: اسلام با غربت آغاز شده و در آینده دیگر بار غریب خواهد شد، خوشا به حال غریبان. پرسیدند: غریبان چه کسانی هستند؟ فرمود: تکتازانی از قبایل مختلف [۳]؛ یعنی کسانی که به خاطر خداوندﻷو اسلام، اهل و دیار و خاندان خود را رها کردهاند.
همچنین امام بخاری و مسلم از امالمؤمنین زینب بنت جحش روایت میکنند که فرمود:
روزی رسول خداصبا چهرهای قرمز شده و پریشان از خواب بیدار شد و فرمود: وای به حال عرب از شری که نزدیک شده است. امروزی به این اندازه از سد یأجوج و مأجوج باز شده است. «سفیان دستش را به اندازه ٩۰ یا ۱۰۰ نشان داد». گفته شد: آیا با وجود نیکوکاران نیز هلاک میشویم؟ فرمود: آری اگر پلیدی اوج گیرد.
امام بخاری از حدیث زهری به روایت هند دختر حارث از امالمؤمنین امسلمه روایت میکند که فرمود:
شبی رسول خداصبا پریشانی از خواب پرسید و فرمود: سبحانالله [۴]خداوندﻷچه گنجینههایی فرستاده است و چه فتنههایی نازل گشته است؟ چه کسی صاحبان این حجرهها را بیدار کرده تا نماز به پا دارند، چه بسا آنکه در دنیا لباس به تن دارد و در آخرت عریان است [۵].
امام بخاری از ابوهریرهسروایت میکند که رسول خداصفرمود: زمان سریع میگذرد و اعمال نیک کم میشود، بخل فراگیر شده، فتنهها ظاهر گشته، و هرج و مرج به اوج خود
میرسد. پرسیدند: یا رسولاللهص! هرج و مرج چیست؟ فرمود: کشت و کشتار [۶].
در صحیحین از اسامه بن زید روایت شده که فرمود:
روزی رسول خداصبر فراز دژی از دژهای مدینه ایستاد و فرمود: آیا آنچه را که من میبینم، شما نیز میبینید؟ گفتند: خیر. فرمود: من فتنههایی را میبینم که همچون قطرههای باران درمیان منازل شما فرود میآید.
امام بخاری/از زبیر بن عدی روایت میکند که فرمود:
نزد انسبن مالکسرفته و از بدرفتاری حجاج بن یوسف ثقفی نسبت به خودمان گله مند شدیم. فرمود: صبر پیشه کنید؛ زیرا از پیامبرتانصشنیدم که فرمود:
هر زمان که فرارسد زمان بعد از آن، از آن زمان بدتر خواهد بود و تا زمانی که با خدایتان ملاقات نمایید [٧].
در صحیحین از ابوهریره روایت شده که رسول خداصفرمودند:
فتنههایی خواهد رسید که در آن فرد نشسته از فرد ایستاده بهتر است و ایستاده از کسی که پیاده میرود بهتر و فرد پیاده از کسی که میدود بهتر است. هر کسی به استقبالش برود، واردش میگردد. اگر توانستید پناهگاهی امن بیابید به آن پناه ببرید [۸].
در صحیحین از حذیفه بن الیمانسروایت شده که فرمود:
رسول خداصدو مطلب را برایمان بیان نمودند که من یکی از آنها را دیده و منتظر دیگری هستم فرمودند:
امانت [٩]در ریشه دلها جای گرفت و سپس قرآن نازل شده و مردم از قرآن و سنت آموختند و در مورد رفع و از بین رفتن امانت نیز چنین فرمودند: فرد میخوابد و امانت از دلش برداشته میشود و فقط اثری سیاهرنگ از آن باقی میماند. سپس دوباره در حالت خواب از دلش برداشته میشود و این بار اثرش همچون پینهای باقی میماند. مثل اینکه اخگری را از روی پایت حرکت دهی که بر اثر آن پای تو تاول زده و کمی باد کند و احساس کنی که آب کرده، در صورتی که چیزی نیست [۱۰].
و کار به جایی میرسد که مردم در معاملاتشان امانتداری را کنار میگذارند تا جایی که گفته میشود: در فلان قوم مردی امانتدار وجود دارد و به مرد گویند: چه مرد قوی خوب و اندیشمندی است! در حالی که در قلبش به اندازه دانه خردلی هم ایمان وجود ندارد (زمانی بود که اصلاً برایم مهم نبود با چه کسی معامله میکنم. اگر مسلمان بود، اسلامش او را به من باز میگرداند، اگر نصرانی بود، مسئول مسلمانش او را به نزدم میآورد، ولی امروز فقط با فلان و فلان معامله میکنم) [۱۱].
امام بخاری نیز از عبدالله بن عمربروایت میکند که روزی رسولاللهصکنار منبر ایستاده و رو به مشرق کرده فرمود: «آگاه باشید که فتنه از آنجا به پا میخیزد؛ از همان جایی که شاخهای شیطان طلوع میکند» [۱۲].
بخاری از ابوهریرهسروایت میکند که: رسولاللهصفرمودند:
«قیامت به پا نمیشود تا زمانی که وقتی مردی از کنار قبری میگذرد آرزو کند که ای کاش من جای او در قبر خفته بودم».
بخاری و مسلم همچنین از ابوهریره نقل میکنند که رسولاللهصفرمودند:
«نزدیک است که رود فرات را گنجینهای از طلا فراگیرد. اگر در آنجا بودید، چیزی از آن را برندارید».
بخاری از ابوهریره روایت کرده که رسولاللهصفرمودند:
«قیامت برپا نمیشود تا اینکه جنگ شدید و سختی بین دو گروه بزرگ (از مسلمانان) رخ داده درحالیکه هر دو گروه ادعای واحدی دارند و تا اینکه نزدیک به ۳۰ دجال دروغین پیدا شده که همگی ادعای نبوت میکنند و تا اینکه علم و دانش رخت بربندد و تا اینکه زلزلهها و زمینلرزهها فراوان گردند و تا اینکه زمانها به یکدیگر نزدیک شوند [۱۳]و تا اینکه فتنهها پدیدار شده و هرج و مرج فراگیر شود (هرج و مرج: قتل و کشتار است) و تا اینکه آنقدر مادیات فراوان شود که شخص به دنبال کسی میگردد تا به او صدقه بدهد و کسی از او نمیپذیرد و تا اینکه مردم در ساختمانسازی افراط و زیادهروی نمایند و تا اینکه وقتی انسان از کنار قبری میگذرد، آرزو میکند که ای کاش من جای او خفته بودم و تا اینکه خورشید از طرف مغرب طلوع کند. در این زمان مردم همگی ایمان میآورند، ولی پذیرفته نخواهد شد چون زمانی است که:
﴿لَا يَنفَعُ نَفۡسًا إِيمَٰنُهَا لَمۡ تَكُنۡ ءَامَنَتۡ مِن قَبۡلُ أَوۡ كَسَبَتۡ فِيٓ إِيمَٰنِهَا خَيۡرٗ﴾[الأنعام: ۱۵۸].
«اما ایمان آوردن افرادی که قبل از آن ایمان نیاوردهاند یا اینکه با وجود داشتن ایمان خیری نیاندوختهاند سودی به حالشان نخواهد داشت».
«قیامت در حالی برپا میشود که دو نفر که جهت خرید و فروش، بساط پهن کردهاند به آنها فرصت معامله و حتی فرصت جمع کردن بساطشان نیز داده نمیشود و قیامت در حالی برپا میشود که انسانی که شیر شترش را دوشیده است، فرصت نوشیدنش را پیدا نمیکند، و در حالی که برپا میشود که مردی مشغول پلاستر حوضچهاش میباشد، ولی فرصت نوشیدن از آن به او داده نمیشود و درحالیکه مردی لقمهای را به دهان نزدیک کرده ولی موفق به خوردنش نمیگردد».
امام مسلم/از طریق ابن شهاب زهری، از ابوادریس خولانی روایت کرده که حذیفهابن الیمانسفرمود:
هیچ کس نسبت به فتنههایی که از حالا تا روز محشر رخ خواهد داد از من آگاهتر نیست. چون رسول خداصاسراری را به من آموخته که به کس دیگری نیاموخته است. روزی رسول خداصدر مجلسی که من نیز در آن بودم در مورد فتنهها سخن راند و فرمودند:
«سه فتنه از این فتنهها آنقدر بزرگ هستند که شاید چیزی را بعد از خود باقی نگذارند و از آن جمله فتنههایی است که همچون بادهای گرم تابستانی به صورت کوچک و بزرگ سرازیر میشوند».
حذیفه فرمود: امروز به جز من هیچ کدام از افراد آن مجلس زنده نیستند.
امام احمد/از عبدالله بن رافع، مولای [۱۴]امسلمه، روایت میکند که ابوهریرهساز رسولاللهصنقل میکند که فرمودند:
«اگر مدتی دیگر زنده بمانید، گروهی را خواهید دید که شلاقهایی همچون دُم گاو در دست داشته [۱۵]آنها روز مورد خشم خدا و شب ملعون خدا هستند».
در صحیح مسلم ابوهریرهساز رسولاللهصروایت میکند که فرمودند:
من دو گروه از جهنمیان را هنوز ندیدهام، گروهی که تازیانههایی همچون دُم گاو در دست داشته و به مردم میزنند، و زنانی لباس پوشیده لخت [۱۶]که با حالتی مایل راه رفته و مردان را به طرف خود میکشاند و سرهایشان همچون کوهان کج شتران بالا آمده است [۱٧]. آنها وارد بهشت نمیشوند و حتی بوی آن نیز به مشامشان نمیرسد. در حالی که بوی بهشت از مسافتهای دور نیز استشمام میگردد».
ابوداود/از مسلم بن ابیبکره از پدرش ابیبکره نفیع بن حارث روایت میکند که رسولاللهصفرمودند:
«فتنههایی خواهد رسید که در آن خوابیدن بهتر از نشستن، نشستن بهتر از ایستادن، ایستادن بهتر از راه رفتن، و راه رفتن بهتر از دویدن است» [۱۸].
گفت: ای رسولخداص! مرا به چه چیزی دستور میدهی؟
فرمود: هر کسی شترانی دارد برای دوری از فتنه به آنها بپیوندند و هر کس گوسفندانی دارد نزد آنها برود و هر کس زمینی دارد و به زمینداری بپردازد.
گفت: یا رسولاللهص، کسی که هیچ کدام از اینها را نداشته باشد؟
فرمودند: «شمشیرش را با زدن بر سنگی بشکند. سپس تا جایی که میتواند خود را دور سازد» [۱٩].
امام احمدبن حنبل از بسربن سعید روایت میکند که سعدبن ابیوقاص در مشکلات زمان خلیفه سوم حضرت عثمانسفرمود: گواهی میدهم که رسولاللهصفرمودند:
«فتنههایی به وجود خواهد آمد که در آن نشستن شخص از ایستادن بهتر و ایستادنش از راه رفتنش بهتر و راه رفتنش از دویدنش بهتر است».
گفته شد: اگر کسی بر من وارد شد و خواست مرا بکشد؟
فرمود: «مانند فرزند حضرت آدم باش» [۲۰].
امام احمد از ثوبان، مولای رسول خداص، روایت میکند که رسولاللهصفرمودند:
«خداوندﻷزمین را برایم گرد کرد تا جایی که مشارق و مغاربش را مشاهده نمودم. امت اسلام به همان اندازه از زمین را فتح خواهند نمود و خدا دو گنجینۀ سفید و قرمز [۲۱]را به من عطا کرده است و از خداوند خواستهام که امتم یکباره با قحطی هلاک نگردد و از خداوند خواستهام که دشمنی غیر از خودشان که ناموسشان را یکسره مورد تعرض قرار دهد، بر آنها مسلط نکند حتی اگر تمام مردم جهان علیه آنها یکدست شوند تا اینکه گروهی از آنها گروهی دیگر را به بردگی بکشند ـ و ترس من از رهبران گمراهکننده در میان مسلمانان است ـ و اگر شمشیر در امتم بالا رفت، دیگر تا قیامت فرونخواهد نشست [۲۲]، و قیامت به پا نخواهد شد تا اینکه گروهی از امتم به مشرکین پیوسته و گروهی دیگر بتها را پرستش کنند و در میان امتم ۳۰ دجال دروغین خواهند آمد که همگی ادعای پیامبری میکنند. در حالی که من خاتم پیامبران بوده و هیچ پیامبری بعد از من نخواهد آمد و در طول تاریخ به استمرار گروهی از امتم بر حق باقی میمانند و مخالفینشان به آنها ضرری نمیرسانند تا اینکه امر خدا (قیامت) فرارسد [۲۳].
امام احمد از عبدالرحمن بن عبد رب الکعبه روایت میکند که روزی عبدالله بن عمرو در سایه کعبه نشسته بود و موعظه میفرمود. ایشان فرمودند: در یکی از سفرهای رسول خداصبا وی همسفر بودم. در بین راه جایی توقف کردیم. گروهی بستر خود را مرتب مینمودند و بعضی دیگر شتر خود را به چرا برده و بعضی هم به تمرین تیراندازی پرداختند. ناگهان منادی رسولاللهصندا داد: «الصلاة جامعة» [۲۴]، همگی به سوی او شتافتیم، ایشان فرمودند:
«ای مردم، بر همه پیامبران پیشین واجب بود که تمامی مصالح امتشان را به آنها آموخته و آنها را از تمامی بدیها برحذر دارند. آگاه باشید که ابتدای این امت بهترین مجموعه آن است و در آینده این امت دچار بلایا و مصیبتهایی خواهد شد که هر کدام از دیگری بزرگتر است. وقتی فتنهای میرسد، مؤمن به خودش میگوید که در این فتنه هلاک خواهم شد. سپس آن تمام شده و دوباره فتنه دیگری شروع میشود. مؤمن میگوید این بار دیگر حتماً هلاک خواهم شد. سپس فتنه تمام شده دوباره فتنه دیگری شروع میشود (و همین طور ادامه دارد). هر کس میخواهد از جهنم خلاص شود و به بهشت وارد شود، باید در حالت ایمان به خدا و روز قیامت وفات نماید و با مردم به همان صورت رفتار کند که دوست دارد با او رفتار شود، و اگر با امامی بیعت کردید و به او دست دادید و به وی قانع شدید، تا حد توان از وی پیروی نمایید».
عبدالرحمن میگوید: وقتی این سخنان را شنیدم، سرم را بین دو نفر داخل نموده و گفتم پسر عمویت معاویه امر به حرام خواری و قتل و کشتار میدهد. در حالی که خداوندﻷفرموده است:
﴿ٰٓيَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَأۡكُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَكُم بَيۡنَكُم بِٱلۡبَٰطِلِ إِلَّآ أَن تَكُونَ تِجَٰرَةً عَن تَرَاضٖ مِّنكُمۡۚ وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ بِكُمۡ رَحِيمٗا ٢٩﴾[النساء: ۲٩].
«ای مؤمنان، اموال همدیگر را به ناحق نخورید مگر اینکه داد و ستدی که از رضایت سرچشمه بگیرد و خودکشی نکنید و خون همدیگر را نریزید. خداوند به شما مهربان بوده و هست».
عبدالله بن عمروسدستان خود را بر پیشانی گذاشت، نگاهی به پایین انداخته، سپس سرش را بالا آورد و فرمود: در اطاعت خدا از او اطاعت کن و در معصیت خدا از او پیروی نکن. گفتم: این را از رسول خداصشنیدهای؟ گفت آری با گوشهایم شنیده و قلبم آن را حفظ کرده است [۲۵].
[۲] این حدیث به طرق مختلفی از حذیف روایت شده است. از بخاری روایت شده که حذیفه میفرماید : (ح) یارانم خیر را فرامیگرفتند و من شر را میآموختم. «احمد، ابوداود و نسائی» نیز این حدیث را روایت نمودهاند. [۳] به روایت بخاری و مسلم، و نزد ابن ماجه از حدیث انس و ابوهریرهب. [۴] سبحانالله یعنی : منزه است خداوند از هر عیب و نقصی. [۵] لفظ حدیث: «رب کاسیة في الدنیا عاریة یوم القیامة». یعنی:«چه بسا زنی که در دنیا لباسهای گرانقیمت و زیبا به تن دارد»، ولی چون در کارنامه اعمالش حسناتی وجود ندارد، در روز قیامت بیلباس مانده و از لباسهای زنان بهشتی محروم میماند یا به معنای این است که چه بسا زنانی که با لباسهای شفاف و تنگی که عورت آنها را ستر نمیکند، خود را در دنیا پوشانده و در آخرت عریان میمانند. منظور از صاحبان حجرهها، همسران پاک آن حضرت هستند. [۶] بخاری این حدیث را از عبدالله بن مسعودسو ابوموسی اشعری نیز روایت کرده است که همه مصیبتها در زندگی امروز دامنگیر ما شده است (م). [٧] ترمذی نیز این حدیث را روایت کرده و گفته : حدیث حسن صحیح. [۸] این حدیث نبوی در مورد دور شدن از فتنههای جامعه مسلمانان و دوری از اختلافاتی است که بین آنها پیش میآید (مترجم) ـ این لفظ بخاری است و لفظ مسلم مقداری طولانیتر است. [٩] امانت در اینجا به معنای اطاعت از دستورات الهی و به عبارتی همان امانتی است که خداوند آن را به انسان سپرده است (م). [۱۰] اشارهای است به از بین رفتن تدریجی امانت در قلبها که در مرحله اول کمی رنگ عوض میکند. بعد از آن رنگ مقداری دوام آورده میرود و بعد از آن اثری از خود باقی میگذارد همچون اخگری که بر پا قرار گرفته و آن را میسوزاند والله اعلم (م). [۱۱] یعنی فقط با افرادی کم خرید و فروش میکنم. اشارهای است به ازدیاد فتنه و کم شدن امانتداری جمله اخیر (زمانی بود تا آخر) از سخنان حذیفه است (م). [۱۲] این زمانی بود که اهل مشرق هنوز ایمان نیاورده بودند. البته بیشتر فتنههای صدر اسلام از جمله واقعه جمل، صفین و خروج خوارج همگی در نجد و عراق و مشرق زمین رخ دادند. همچنین ظهور فرقههای مبتدع و گمراه و مدعیان نبوت و الوهیت، همچون بهائیت و قادیانیها و ... نیز در مشرق زمین اتفاق افتاد. [۱۳] کنایه از سریع گذشتن زمان است که به عیان مشهود است (م). [۱۴] مولا در عربی به معنای مختلفی وارد شده است که در اینجا به معنای خدمتکار میباشد (م). [۱۵] این حدیث در صحیح مسلم نیز تخریج شده است. کسانی که شلاق به دست مردم را به دستور حاکمان ظالم مورد تعرض و اذیت و آزار قرار میدهند (م). [۱۶] ر. ک. به پاورقی صفحه ۲۶. [۱٧] زنانی که در راه رفتن با کج کردن بدن خود انظار دیگران را متوجه خود کرده یا مایل به بدی و فساد هستند و دیگران نیز به طرف فساد میکشانند و زنانی که موهایشان را همچون کوهان شتر بر بالای سر خود جمع کرده تا جلب توجه بیشتری کنند. [۱۸] این عبارات فقط جهت تشویق به دوری و کنارهگیری از اختلافات داخلی مسلمانان به کار رفته است (م). [۱٩] همانند این حدیث در صحیح مسلم نیز وجود دارد. شکستن شمشیر به معنای دور شدن از فتنه و عدم استعمال آن در جنگ میباشد (م). [۲۰] مسلم، و ابوداود، و ترمذی نیز به این صورت روایت کردهاند. مانند فرزند حضرت آدم : یعنی هابیل. زمانی که برادرش او را تهدید کرد به قتل کرد. گفت : اگر بخواهش مرا بکشی؛ من دستم را برای کشتن تو دراز نخواهم کرد. چون از خداوندﻷمیترسم (مائده ۲۸). [۲۱] دو گنجینه سفید و قرمز نقره و طلا هستند (م). [۲۲] کنایه از بروز جنگ و درگیری میان مسلمانان است (م). [۲۳] مسلم، ابوداود، ترمذی و ابن ماجه نیز روایت کردهاند. ترمذی گوید : حدیث حسن صحیح. [۲۴] جملهای است که رسولاللهصهنگام جمع کردن اصحاب کرام از آن استفاده میکردند. [۲۵] مسلم، ابوداود، نسائی، و ابن ماجه نیز روایت کردهاند. جمله آخر عبداللهسمبنی بر این حدیث رسولاللهصاست که فرمود : لاطاعة لمخلوق فی معصیتة الخالق: اطاعت از مخلوق در نافرمانی خالقﻷجایز نمیباشد (م).