شفاعت در بالا بردن درجات بهشتی
معتزله این نوع شفاعت را قبول کردهاند. هر چند تمامی انواع دیگر شفاعت را علیرغم روایات متعدده رد نموده و قبول ندارند.
در صحیحین و دیگر کتب حدیث به روایت ابوموسی اشعری ثابت است که:
وقتی عمویش ابوعامر در غزوه اوطاس [۲۱۳]به شهادت رسید و او این خبر را به رسول خداصداد، آن حضرت وضو گرفته و دو دست خود را بالا برده فرمود:
«خداوندا! ابوعامر را مورد بخشش قرار بده و در قیامت او را بالاتر از بسیاری از مخلوقات محشور بگردان» [۲۱۴].
و همین مطالب از امسلمه نقل شده است که وقتی ابوسلمه نقل شده است که وقتی ابوسلمه وفات نمود رسول خداصفرمودند:
«خداوندا! ابوسلمه را مورد مغفرت قرار بده و درجاتش را در هدایتشدگان بالا ببر و نسل او در آیندگان حفظ نما، و ما و او را شامل مغفرت خود بگردان و قبرش را وسعت داده و آن را نورانی گردان» [۲۱۵].
بعضی از دانشمندان، از جمله قاضی عیاض، نوع دیگری از شفاعت را ذکر نمودهاند و آن شفاعت در حق گروهی است که بدون حساب وارد بهشت میگردند.
در بدایت امر مستندی برای این نوع شفاعت نیافتم و قاضی نیز دلیلی ذکر نکرده است. سپس حدیث عکاشه بن محصن که در آن از رسول خداصمیخواهد که از خدا بخواهد او را از جمله هفتاد هزار نفری قرار دهد که بدون حساب وارد بهشت میگردند را به یاد آوردم و آن را با این مطلب مناسب یافتم چه بسا که این حدیث در صحیحین به ثبت رسیده است والله اعلم.
ابوعبدالله قرطبی در کتاب «التذکره» نوعی دیگر از شفاعت را ذکر نموده است و آن شفاعت آن حضرت در مورد عمویش ابوطالب است که خداوند عذابش را تخفیف دهد و به حدیث ابوسعید خدری در صحیح مسلم استناد نموده که وقتی عمویش را نزدش یاد نمودند، فرمود:
«شاید شفاعتم در قیامت به کارش آید و در اندکی از آتش که به قوزکش رسیده و مغزش را به جوش میآورد قرار گیرد».
قرطبی میگوید: اگر گفته شود که خداوند فرمود است:
﴿فَمَا تَنفَعُهُمۡ شَفَٰعَةُ ٱلشَّٰفِعِينَ ٤٨﴾[المدثر: ۴۸].
«دیگر شفاعت میانجیگران (اعم از فرشتگان، پیامبران و صالحان) به ایشان سودی نمیبخشد».
باید گفت: آیه در مورد خروج از جهنم است و این شفاعت در تخفیف عذاب است نه خروج از جهنم. پس منافاقی ندارد.
[۲۱۳] دشتی در سرزمین هوازن که مسلمانان در آن جنگی داشتهاند. [۲۱۴] در این حدیث رسول خداصبرای ابوموسی اشعری نیز این چنین دعا کرده است. خداوندا! عبدالله بن قیس را ببخش و به او در قیامت جایگاه خوبی عطا فرما. [۲۱۵] حدیث در صحیح مسلم روایت شده است.