فصل دوم: اوصاف جهنم به روایت احادیث نبوی
در احادیث نبوی و آثار وارده از صحابه، تابعین و علمای سلف روایات بسیاری در وصف جهنم و کیفیت عذاب آن در حق تبهکاران وارد شده که بسیاری از آن صحیح و مقبول و بسیاری دیگر ضعیف و غیر قابل قبول میباشد و ما به ذکر روایات صحیح و ثابت بسنده نمودهایم. هر چند معتقدیم جهنم حق است و تمام عذاب و درد و رنجهای آن حقیقت دارد؛ چه ما آن را بدانیم و چه از حیطه علم ما خارج باشد[ ].
امام مالک در موطأ از ابوهریرهسروایت میکند که رسول خداصفرمودند:
«آتش دنیا که شما آن را روشن میسازید، یک هفتادم آتش جهنم است». گفتند: یا رسولاللهص! هر چند این آتش نیز کافی است! فرمودند: «آن آتش شصت و نه برابر مضاف بر این آتش است»[ ].
در روایتی دیگر فرموده است: «همه آنها همچون این یکی گرما و حرارت دارند»[ ].
امام بخاری از ابوسعید خدریسروایت کرده که فرمود: در حضور رسولاللهصیادی از عمویش ابوطالب شد، ایشان فرمودند:
«شاید شفاعتم در قیامت به دردش بخورد. او در آتش کمی که به قوزکهایش رسیده قرار میگیرد و بر اثر آن وسط مغزش به جوش میآید»[ ].
امام مسلم از ابوسعید خدریسروایت میکند که رسول خداصفرمودند:
«خوشبختترین معذب در جهنم کسی است که دو کفش آتشین را بر او بپوشانند، که بر اثر آن مغزش به جوش آید»[ ].
بخاری از نعمانبن بشیرسروایت میکند که از رسول خداصشنیده که میفرمودند:
«کمترین عذاب اهل آتش در قیامت، عذاب فردی است که یک پاره آتش را در گودی پایش گذارند و مغزش به جوش آید»[ ].
بخاری از نعمانبن بشیرسروایت میکند که رسول خداصفرمودند:
«سبکترین عذاب جهنم در قیامت عذاب فردی است که دو پاره آتش را در گودی پایش قرار میدهند و مغزش همچون دیگی بزرگ و ظرفهایی که در آن آب جوشانده میشود به جوش میآید».
مسلم از ابن عباس روایت میکند که رسول خداصفرمودند:
«سبکترین عذاب جهنم به ابوطالب میرسد او دو کفش [آتشین] پوشیده که بر اثر آن مغزش به جوش میآید».
امام احمد از ابوهریره نقل میکند که رسول خداصفرمودند:
«اگر آنچه را که من میدانم شما نیز میدانستید، مسلماً کمتر میخندیدید و بیشتر گریه میکردید».
در روایتی از انسبن مالکسچنین میفرماید:
«سوگند به کسی که جان محمد در دست اوست، اگر آنچه را که من دیدم شما نیز میدیدید، یقیناً کمتر میخندیدید و بیشتر گریه میکردید». گفتند: یا رسولاللهص! شما چه دیدید؟ فرمودند: «من بهشت و جهنم را دیدم».
امام احمد از حدیث زهری از ابوهریرهسروایت میکند که رسول خداصفرمودند:
«آتش به خدا شکوه نمود که خداوندا! خودم خودم را خوردهام اجازه فرما نفسی بکشم. خداوند اجازه داد که در هر سال دو بار تنفس نماید. شدیدترین سرمایی که به شما میرسد، از زمهریر جهنم است و شدیدترین گرمای شما از گرمای جهنم است»[ ].
احمد از انسبن مالکسروایت میکند که رسول خداصفرمودند:
«در قیامت از میان اهل جهنم، خوشگذرانترین و خرمترین فرد دنیا را احضار میکنند و او را یک بار در جهنم فروبرده[ ] از او میپرسند: ای فرزند آدم، آیا تا به حال به تو خیری رسیده است؟ آیا تا به حال در نعمت و خوشی بودهای؟ گوید: به خدا سوگند هرگز! سپس بینواترین و بیچارهترین فرد دنیا را از اهل بهشت احضار میکنند و او را یک بار در بهشت فروبرده، از او میپرسند: آیا تا به حال بینوا و بیچاره بودهای؟ آیا سختی و مشکلی داشتهای؟ گوید: به خدا سوگند نه بینوا بودهام و نه هرگز سختی کشیدهام».
همچنین امام احمد از انسبن مالک روایت میکند که رسول خداصفرمودند:
«در قیامت کافری احضار میگردد و به او گفته میشود: اگر فرضاً به پُری زمین طلا داشتی آن را جهت نجات خود فدا مینمودی؟ جواب میدهد: آری خداوندا! به او گفته میشود: ما چیز کمتری از تو خواسته بودیم و این مضمون آیهای است که میگوید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَمَاتُواْ وَهُمۡ كُفَّارٞ فَلَن يُقۡبَلَ مِنۡ أَحَدِهِم مِّلۡءُ ٱلۡأَرۡضِ ذَهَبٗا وَلَوِ ٱفۡتَدَىٰ بِهِۦٓ﴾[آلعمران: ٩۱].
در صحیحین از طرق مختلفی از رسول خداصروایت شده که فرمودند: «پیوسته انسانها به جهنم انداخته میشود و جهنم فریاد میزند: ﴿هَلۡ مِن مَّزِيدٖ ﴾[ق: ۳۰]. (آیا بیش از این هم هست؟)تا اینکه رب العزه قدم در آن گذاشته که درهم میپیچد و فریاد میزند: سوگند به عزتت کافی است، کافی است».
مسلم از ابوهریرهسروایت میکند که رسول خداصفرمودند: «انسان گاهی سخنی را به زبان میآورد که به آن بیاهمیت است، ولی به سببش به عمقی دورتر از مابین مشرق و مغرب در جهنم فرومیرود و در روایت بخاری: «در جهنم به مسافتی دورتر از مشرق پرت میشود»[ ].
در صحیحین از ابوهریرهسروایت شده است که رسول خداصفرمودند: «در جهنم مابین دو کتف کافر به مسافت سه روز سریع رفتن است»[ ].
امام احمد از طریق عبدالله بن عمروبن العاص حدیث را از رسول خداصروایت میکند که فرمودند: «متکبران در روز قیامت همچون مورچگانی به شکل انسان محشور میشوند. هر چیز کوچکی بر آنها چیره میباشد تا اینکه به زندانی در جهنم وارد میشوند که نامش (بولیس) است که در آنجا بزرگترین آتشها بر آنها چیره شده و از چرک جسد دوزخیان نوشانده میشوند»[ ].
ظاهراً این حدیث با حدیث قبلی تعارض دارد، ولی چنین نیست. چون کافران و متبکران در روز قیامت و وقت حشر این چنین خوار و زبون خواهند بود و هنگام ورود به جهنم جهت چشیدن عذاب بیشتر، اجسادشان بزرگتر میشود تا بهتر به جزای اعمالشان برسند «لیذوقوا العذاب».
﴿وَلَا يَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِينَ يَبۡخَلُونَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ هُوَ خَيۡرٗا لَّهُمۖ بَلۡ هُوَ شَرّٞ لَّهُمۡۖ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُواْ بِهِۦ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ ﴾[آلعمران: ۱۰۸].
«آنان که نسبت به آنچه خداوند از فضل و نعمت خود بدیشان عطا کرده، بخل میورزند گمان نکنند که این کار برایشان خوب بوده و به سودشان است، بلکه این کار برایشان بد است و به زیان ایشان خواهد بود، در قیامت همان چیزی که بدان بخل ورزیدهاند طوق گردنشان میگردد».
در صحیح بخاری از ابوهریرهسثابت گشته که رسول خداصفرمودند: «هر سرمایهداری که زکات اموالش را پرداخت نکند، در قیامت اموالش به شکل مار و یا اژدهایی نر و بیمود که دهانش کف کرده است، درآمده و دو طرف فکش را گرفته به او میگوید: من اموال تو هستم، من گنجینههای تو هستم».
در روایتی آمده است: او از آن ترسیده و فرار میکند، ولی به دنبالش رفته و او را با دستانش گیر انداخته و در گردنش آویخته میشود. سپس آیه فوق راتلاوت نمود[ ].
امام در مورد این گفتۀ قرآن میفرماید:
﴿تَلۡفَحُ وُجُوهَهُمُ ٱلنَّارُ وَهُمۡ فِيهَا كَٰلِحُونَ ١٠٤﴾[المؤمنون: ۱۰۴].
«شعلههای آتش دوزخ، چهره ایشان را فراگرفته و به صورت چهره درهم کشیده در آن به سر میبرند».
امام احمد از ابوسعید خدری روایت میکند که رسول خداصفرمودند: «وَ هُمْ فيها كالِحُون»،یعنی: تشویه چهره با آتش، لب بالاییش تا وسط سرش بالا آمده و لب پایینیاش کشیده شده تا به نافش برسد»[ ].
در مورد این آیۀ قرآن که میفرماید:
﴿وَأَمَّا مَنۡ خَفَّتۡ مَوَٰزِينُهُۥ ٨ فَأُمُّهُۥ هَاوِيَةٞ ٩﴾[القارعة: ۸-٩].
«و اما کسی که ترازوی حسنات او سبک باشد * پس مادر او پرتگاه است».
گفته شده است: پناهگاه کافر و ملجأ و مأوای وی، پرت شدن در قعر جهنم است.
چنانکه در حدیث وارد شده گاهی انسان سخنی را به زبان میآورد که فکر میکند بیاهمیت است، ولی به خاطر آن هفتاد سال در جهنم پرت میشود.
گفته شده: درک اسفل را هاویه گویند (والله اعلم).
از ابوسعید خدریسروایت شده که رسول خداصدر مورد:
﴿سَأُرۡهِقُهُۥ صَعُودًا ١٧﴾[المدثر: ۱٧].
«به زودی او را مجبور به بالا رفتن میکنم».
فرمودند: «کوهی است از آتش در جهنم که تبهکاران مجبور به بالا رفتن از آن هستند، با گذاشتن دست بر آن، دستان ذوب میشود. چون آن را بردارد، به حالت اصلی برگردد و با گذاشتن پا بر آن پاها ذوب شده و چون بردارد برگردد»[ ].
قتاده از ابن عباس روایت میکند که میگوید: صعوداً: به معنی سنگ بزرگ یا پلهای است در جهنم که صورت کافر بر آن کشیده میشود.
سُدی میگوید: صخرهای لیز در جهنم است که مجبورند به بالایش بروند. مجاهد میگوید: مقصود عذابی طاقتفرسا است. قتاده میگوید: عذابی است که هیچ آسایشی در آن نیست[ ].
خداوند میفرماید:
﴿لَّيۡسَ لَهُمۡ طَعَامٌ إِلَّا مِن ضَرِيعٖ ٦ لَّا يُسۡمِنُ وَلَا يُغۡنِي مِن جُوعٖ ٧﴾[الغاشیة: ۶-٧].
«آنان خوراکی جز ضریع نخواهند داشت * که نه فربه کند و نه از گرسنگی رها سازد».
ضریع: خاری است معروف در سرزمین حجاز که به آن شبرق نیز گویند.
﴿وَٱسۡتَفۡتَحُواْ وَخَابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٖ ١٥ مِّن وَرَآئِهِۦ جَهَنَّمُ وَيُسۡقَىٰ مِن مَّآءٖ صَدِيدٖ ١٦ يَتَجَرَّعُهُۥ وَلَا يَكَادُ يُسِيغُهُۥ وَيَأۡتِيهِ ٱلۡمَوۡتُ مِن كُلِّ مَكَانٖ وَمَا هُوَ بِمَيِّتٖۖ وَمِن وَرَآئِهِۦ عَذَابٌ غَلِيظٞ ١٧﴾[ابراهیم: ۱۵-۱٧].
«و پیامبران طلب فتح و پیروزی کردند و هر گردنگش منحرفی زیانمند گردید * جلو او دوزخ قرار دارد و از خونابه نوشانده میشود * آن را جرعه جرعه مینوشد و به هیچوجه گوارایش نمییابد و مرگ از هر سوی به او روی میآورد در حالی که نمیمیرد و بر سر راهش عذابی سخت قرار دارد».
﴿ثُمَّ إِنَّكُمۡ أَيُّهَا ٱلضَّآلُّونَ ٱلۡمُكَذِّبُونَ ٥١ لَأٓكِلُونَ مِن شَجَرٖ مِّن زَقُّومٖ ٥٢ فَمَالُِٔونَ مِنۡهَا ٱلۡبُطُونَ ٥٣ فَشَٰرِبُونَ عَلَيۡهِ مِنَ ٱلۡحَمِيمِ ٥٤ فَشَٰرِبُونَ شُرۡبَ ٱلۡهِيمِ ٥٥ هَٰذَا نُزُلُهُمۡ يَوۡمَ ٱلدِّينِ ٥٦﴾[الواقعة: ۵۱-۵۶].
«سپس شما ای گمراهان تکذیبکننده * قطعاً از درخت زقوم خواهید خورد * و شکمها را از آن پر خواهید کرد * و روی آن آب جوشان و سوزان خواهید نوشید * شما همچون شتران مبتلا به بیماری تشنگی از آن خواهید نوشید * این وسیله پذیرایی از آنها در دوزخ است».
﴿أَذَٰلِكَ خَيۡرٞ نُّزُلًا أَمۡ شَجَرَةُ ٱلزَّقُّومِ ٦٢ إِنَّا جَعَلۡنَٰهَا فِتۡنَةٗ لِّلظَّٰلِمِينَ ٦٣ إِنَّهَا شَجَرَةٞ تَخۡرُجُ فِيٓ أَصۡلِ ٱلۡجَحِيمِ ٦٤ طَلۡعُهَا كَأَنَّهُۥ رُءُوسُ ٱلشَّيَٰطِينِ ٦٥ فَإِنَّهُمۡ لَأٓكِلُونَ مِنۡهَا فَمَالُِٔونَ مِنۡهَا ٱلۡبُطُونَ ٦٦ ثُمَّ إِنَّ لَهُمۡ عَلَيۡهَا لَشَوۡبٗا مِّنۡ حَمِيمٖ ٦٧﴾[الصافات: ۶۲-۶٧].
«آیا آنکه بهشتیان را با آن پذیرایی میکنند بهتر است یا درخت زقوم * ما آن را مایه رنج و محنت ستمگران کردهایم * زقوم درختى است که از قعر آتش سوزان مىروید * شکوفه و میوه آن انکار کلههای شیاطین است * دوزخیان از آن میخورند و شکمها را پر و آکنده میسازند * سپس آب داغ، کثیف و آلودهای را بر آن مینوشند».