فصل سوم: روایاتی در مورد مدت روز قیامت
خداوندﻷمیفرماید:
﴿وَيَسۡتَعۡجِلُونَكَ بِٱلۡعَذَابِ وَلَن يُخۡلِفَ ٱللَّهُ وَعۡدَهُۥۚ وَإِنَّ يَوۡمًا عِندَ رَبِّكَ كَأَلۡفِ سَنَةٖ مِّمَّا تَعُدُّونَ ٤٧﴾[الحج: ۴٧].
«کافران از روی تمسخر از تو میخواهند که هر چه زودتر عذابی را بر سر ایشان بیاوری و خداوند به هیچ وجه خلاف وعده نمیکند، یک روز خدا بسان هزار سالی است که شما میشمارید و به حساب میآورید».
بعضی از مفسرین این روز را به قیامت تفسیر کردهاند.
خداوند میفرماید:
﴿سَأَلَ سَآئِلُۢ بِعَذَابٖ وَاقِعٖ ١ لِّلۡكَٰفِرِينَ لَيۡسَ لَهُۥ دَافِعٞ ٢ مِّنَ ٱللَّهِ ذِي ٱلۡمَعَارِجِ ٣ تَعۡرُجُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ وَٱلرُّوحُ إِلَيۡهِ فِي يَوۡمٖ كَانَ مِقۡدَارُهُۥ خَمۡسِينَ أَلۡفَ سَنَةٖ ٤ فَٱصۡبِرۡ صَبۡرٗا جَمِيلًا ٥ إِنَّهُمۡ يَرَوۡنَهُۥ بَعِيدٗا ٦ وَنَرَىٰهُ قَرِيبٗا ٧﴾[المعارج: ۱-٧].
«خواستاری از روی تمسخر درخواست عذابی کرد که به وقوع میپیوندد * این عذاب گریبانگیر کافران شده و هیچ کس نمیتواند آن را از ایشان باز دارد * از طرف خدایی که دارای درجات عالیه میباشد * فرشتگان و جبرئیل به سوی او پر میکشند و بالا میروند در مدتی که پنجاه هزار سال معمولی طول میکشد * صبر جمیل داشته باشد * آنان آن روز را بعید و دور میدانند * و ما آن را ممکن و نزدیک میدانیم».
علما در تفسیر این پنجاه هزار سال آرای متعددی دارند که ما در تفسیر خود آن را مفصلاً شرح دادهایم. از ابن عباس نقل شده است که مسافت بین عرش خدا و زمین هفتم، پنجاه هزار سال است و نزول امر خدا از آسمان به زمین و عروج آن از زمین به آسمان، هزار سال طول میکشد [۱۳۱]. بنابراین مسافت بین زمین و آسمان پانصد سال است [۱۳۲].
ابوعبدالله حلیمی میگوید: فرشته این مسافت را در قسمتی از یک روز طی میکند. در حالی که اگر قرار باشد کس دیگری این کار را بکند، در کمتر از پنجاه هزار سال ممکن نخواهد بود [۱۳۳].
به عبارت دیگر آیات سوره معارج ربطی به مقدار روز قیامت ندارد و ایشان «من الله ذی المعارج» را همچون آیه «رفیع الدرجات ذوالعرش» به بلند مرتبگی و عظمت، تفسیر کرده است. پس بر اساس این قول، منظور از عدد در این آیه، بیان مسافت مکانی است لاغیر.
قول دوم این است که آیه بیانکننده مدت عمر دنیا است [۱۳۴]. ابن ابیحاتم از مجاهد نقل کرده که فرموده است: پنجاه هزار سال در این آیه مدت زمان عمر دنیا است؛ زیرا کل دنیا نزد خداوند تعالی یک روز به حساب میآید [۱۳۵].
از عکرمه نقل شده است که فرمود:
«عمر دنیا پنجاه هزار سال است که جز خداوند کسی نمیداند که چقدر از آن سپری شده و چه مقدارش مانده است» [۱۳۶].
این قول در کمتر کتابی از کتابهای مشهور وجود دارد و مرجوح است.
قول سوم این است که آیه بیان کننده مدت زمان بیان دنیا و آخرت است [۱۳٧]که باز هم قولی غیر مشهور و غریب است.
قول چهارم این است که مراد، مقدار روز قیامت است. ابن ابیحاتم از ابن عباس نقل کرده که گفته است:
«مراد روز قیامت است» [۱۳۸].
امام احمد از ابوهریره نقل میکند که رسول خداصفرمودند:
«اگر ثروتمندی زکات و حقوق گنجها و ثروات خود را ندهد، آن سکهها در آتش دوزخ تافته شده و پیشانی و پهلو و پشتش با آن داغ خواهد شد تا اینکه خداوند در روزی که طولش به اندازه پنجاه هزار سال شماست، بین بندگان قضاوت نموده و او را به جایگاهش در بهشت یا جهنم بفرستد».
در مورد کسی نیز که زکات گوسفندان و شتران خود را نمیدهد آمده است:
«او را با آن حیوانات در صحرایی وسیع با تمامی پستی و بلندیهایش رها نموده تا او را با شاخهایشان آزار دهند و هر بار که از آنها بگذرد، دوباره به طرف آنها برده میشود، تا اینکه خداوند در روزی که طولش پنجاه هزار سال به حساب شماست، بین بندگان قضاوت نموده و او را روانه بهشت یا جهنم کند» [۱۳٩].
امام بیهقی میگوید: به دلالت این حدیث، مقدار روز قیامت پنجاه هزار سال است. البته این مدت فقط برای کسانی است که مورد عفو و بخشش خداوند قرار نگرفتهاند. در مورد مؤمنان راستین از ابوهریره نقل شده است:
«زمان روز قیامت برای مؤمنان راستین، همچون بین ظهر و عصری بیش نیست» [۱۴۰].
[۱۳۱] با استناد به: ﴿يُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ ثُمَّ يَعۡرُجُ إِلَيۡهِ فِي يَوۡمٖ كَانَ مِقۡدَارُهُۥٓ أَلۡفَ سَنَةٖ مِّمَّا تَعُدُّونَ ٥﴾[السجده: ۵]. [۱۳۲] ابن ابیحاتم و ابن جریر نیز همین روایت را از مجاهد نمودهاند و مذهب فراء نیز همین است. [۱۳۳] این قول را امام ابوبکر بیهقی در کتاب البعث و النشور از ابوعبدالله حلیمی نقل نموده است. [۱۳۴] قول راجح در عمر دنیا این است که علمش مختص خداوندﻷمیباشد. [۱۳۵] ابن ابیحاتم در تفسیرش از ابوزرعه از ابراهیم بن موسی از ابوزائده از ابن جریح از مجاهد این قول را نقل کرده است. [۱۳۶] عبدالرزاق از معمر از ابن ابینجیح از مجاهد از حکمبن ابان از عکرمه این قول را نقل نموده است. [۱۳٧] ابنابیحاتم این قول را از محمدبن کعب قرظی نقل کرده است. [۱۳۸] اسناد این روایت صحیح بوده و از ضحاک، حسن بصری، ابن زید، قرظی، و عکرمه نیز نقل شده است. [۱۳٩] ابوداود در سنن خود و طیالسی در مسند خود نیز همین حدیث را روایت کردهاند و مسلم نیز به صورت مرفوع از ابوهریره در طلا و نقره و شتر و گاه و گوسفند روایت نموده است. [۱۴۰] ابوعبدالله از حسنبن محمدبن حکیم از ابوالموجه از عبدان از عبدالله بن مبارک از معمر از قتاده از زرارهبن اوفی از ابوهریره این اثر را نقل نموده است و آن را ترجیح داده است. این اثر به صورت مرفوع نیز از ابوعبدالله حافظ، از عبدالله بن عمر بن علی جوهری در مرو، ای یحیی بن شاسویهبن عبدالکریم از سویدبن نصر از ابن مبارک روایت گردیده است.