شفاعت عظمی
آن جایگاه ویژهای است که همه مخلوقات حتی ابراهیم خلیل و موسی کلیم نیز آن را آرزو میکنند. در روز قیامت مردم از حضرت آدم و پیامبران بعد از او تقاضای کمک میکنند تا از آن همه سختی رهایی یابند. هیچ کدام از پیامبران خدا خود را لایق آن نمیدانند، تا اینکه نوبت سرور آدمیان در دنیا و آخرت میرسد و او نیز خداوند رفته و شفاعت میکند تا مردم را از آن حالت بیرون آورده و مؤمنان را از کفار جدا سازد و هر کسی را به جزای عملش برساند.
بخاری از آدم به علی نقل میکند که عبدالله بن عمر فرموده است:
«وقتی مردم در قیامت به علت طولانی بودن موقف خسته شده و قدرت تحمل خود را از دست میدهند، هر ملتی به دنبال پیامبرش به راه افتاد و از او تقاضای شفاعت میکنند تا اینکه شفاعت به پیامبر اکرمصمیرسد و این همان منزلت قابل ستایشی است که خداوند برایش در نظر گرفته است».
امام احمد در ذکر حدیث شفاعت به روایت قتاده بن دعامه دوسی از ایشان نقل میکند که بعد از اکمال حدیث این آیه را تلاوت نمود:
﴿عَسَىٰٓ أَن يَبۡعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامٗا مَّحۡمُودٗا﴾[الإسراء: ٧٩].
«باشد که خداوند تو را به مقام ستودهای برساند».
و فرمود: «این همان منزلت قابل ستایشی است که خداوند به پیامبرش وعده دادهاست».
این همان شفاعتی است که مختص پیامبر اکرمصبوده و هیچ کس به جز ایشان در آن لحظات یارای سخن با الله را ندارد، هر چند همه پیامبران آرزو میکنند که چنین منزلتی به آنها عطا شود، ولی خداوندﻷاین منزلت والا را مختص پیامبر اکرمصنموده است و او اولین شفاعت را از خدا میکند و خداوند نیز شفاعتش را میپذیرد، هر چند دیگر انواع شفاعت از جمله شفاعت گناهکاران و غیره همانطوری که برای ثابت پیامبر است، برای دیگر پیامبران و فرشتگان و حتی بعضی از مؤمنین نیز به ثبت رسیده است.
امام احمد از انسبن مالک روایت میکند که رسول خداصفرمودند:
«روز قیامت بر مردم طولانی شده و خسته میشوند، به همدیگر میگویند: به نزد آدم پدر بشریت برویم تا برایمان شفاعت کند که خداوند قضاوت را شروع نماید. به نزدش رفته و میگویند: ای آدم، تو کسی هستی که خداوند تو را با دستانش خلق نموده و در بهشت برین جای داده است، نزد خداوند شفاعت کن تا میان ما داوری کند. جواب میدهد: این کار از عهده من خارج است ولیکن نزد نوح پدر برگزیدگان بروید. به نزدش رفته و میگویند: ای نوح، نزد خداوند برایمان شفاعت کن تا بینمان داوری کند. در جواب میگوید: این کار از عهده من برنمیآید ولیکن نزد ابراهیم خلیل بروید. نزد او رفته و میگویند: ای ابراهیم، نزد خداوند برایمان شفاعت کن تا بینمان داوری کند. جواب میدهد: از عهده من خارج است ولیکن نزد موسی بروید که خداوند او را با رسالت خود و تکلم وی برگزیده است. نزد او آمده و گویند: ای موسی، نزد خدا برایمان شفاعت کن تا بینمان داوری کند. جواب میدهد: از عهده من خارج است ولیکن نزد عیسی روحالله و نشانه خدا در زمین بروید. نزد او رفته و میگویند: ای عیسی، نزد خدا برایمان شفاعت کن تا بینمان داوری کند. عیسی گوید: از عهده من خارج است ولیکن نزد محمد بروید که او آخرین پیامبران است و او در حالی اینجا حاضر است که خداوند تمامی گناهان گذشته و آیندهاش را بخشیده است و عیسی به آنها میگوید: اگر کالایی را در ظرفی قرار دهید و آن را ختم (مُهر) کنید، آیا بدون برداشتن ختم میتوان به داخل ظرف راه یافت؟ میگویند: خیر. عیسی گوید: پس محمد خاتم پیامبران است. پیامبر اکرمصمیفرمایند: سپس به نزد من آمده و میگویند: ای محمد، نزد خداوند شفاعت کن تا بینمان داوری کند. میگویم: آری! و به در بهشت نزدیک شده حلقه در را گرفته و آن را میکوبم، از پشت در سؤال میشود: کیستی؟ میگویم: من محمد هستم، در برایم باز میشود و بلافاصله خود را به سجده میاندازم و خداوند را با جملاتی ستایش میکنم که هرگز کسی قبل و بعد از من آن جملات را به کار نبرده است. خداوند ندا میدهد: سرت را بلند کن، بگو شنیده خواهی شد، درخواست کن پذیرفته خواهد و شفاعت کن که قبول خواهد گشت. میگویم: پروردگارا! امتم! امتم! گفته میشود: هر کس به اندازه یک جو از ایمان را در قلب دارد از جهنم بیرون آور. من آنها را بیرون میآورم. سپس دوباره به سجده میافتم و همه آن افعال را انجام میدهم. گفته میشود: هر کس به اندازه یک دانه گندم ایمان در قلبش وجود دارد را از آتش بیرون بیاور و من آنها را بیرون میآورم. سپس دیگر بار به سجده میافتم و همه آن مراحل را طی میکنم و گفته میشود: هر کس که ذرهای ایمان در قلبش وجود دارد را از آتش جهنم خارج ساز و من آنها را بیرون میآورم» [۲۰۲].
امام احمد از ابوهریرهسنقل میکند که فرمود:
گوشتی را به خدمت رسول خداصآوردند. چون به دستان گوسفند علاقه داشتند، به ایشان تقدیم گردید و ایشان قسمتی از آن را خورده و فرمودند:
«من در روز قیامت سرور مردم هستم. آیا میدانید چرا؟ خداوندﻷگذشتگان و آیندگان را در دشتی بسیار وسیع جمع نموده و صدایش به همه میرسد و همه را زیر نظر دارد، خورشید نزدیک شده و آنقدر مردم در مشقت و سختی قرار میگیرند که طاقت و تحملشان تمام میشود؟ به همدیگر میگویند: آیا حال خود را نمیبینید؟ آیا نمیبینید که به چه روزی افتادهاید؟ آیا کسی یافت نمیشود که نزد خدا برایمان شفاعت کند؟ گروهی از آنها گویند: پدرتان حضرت آدم، نزد آدم آمده و میگویند: ای آدم، تو پدر بشریتی، خداوند تو را با دستانش خلق نموده و از روحش در تو دمیده و فرشتگان را امر کرده تا برایت سجده کنند، نزد خدا برایمان شفاعت کن! آیا حال ما را نمیبینی که به چه روزی افتادهایم؟ آدم جواب میدهد: خداوند امروز آنقدر خشمگین شده است که هرگز قبل از این اینگونه خشمگین نشده و بعد از این نیز هرگز اینگونه خشمگین نخواهد شد. او مرا از آن درخت نهی نمود، ولی من سرپیچی کردم. گرفتار خودم هستم، خودم، خودم، خودم! [۲۰۳]به کس دیگری مراجعه کنید. از نوح کمک بخواهید. آنها نزد نوح رفته و میگویند: تو اولین رسولان خدا بر زمین هستی و خداوند تو را بندهای شکرگزار معرفی کرده است. نزد خداوند برایمان شفاعت کن. آیا حال ما را نمیبینی؟ آیا نمیبینی که به چه روزی افتادهایم؟ نوح جواب میدهد: خداوند امروز آنقدر خشمگین شده است که هرگز قبل از این اینگونه خشمگین نشده و بعد از این نیز هرگز اینگونه خشمگین نخواهد شد. من قوم خود را نفرین کردهام و امروز گرفتارم؛ خودم، خودم، خودم، به کس دیگری مراجعه کنید. نزد ابراهیم نزد او میروند و میگویند: ای ابراهیم، تو برگزیده خدا و دوست خصوصی وی در میان انسانها هستی. نزد خدا برایمان شفاعت کن! آیا حال را نمیبینی؟ آیا نمیبینی به چه روزی افتادهایم؟ میگوید: خداوند امروز آنقدر خشمگین شده است که هرگز قبل از این اینگونه خشمگین نشده و بعد از این نیز هرگز اینگونه خشمگین نخواهد شد و دروغهایش را یادآور میشود [۲۰۴]و میگوید: خودم گرفتارم، خودم، خودم، خودم، به سوی موسی بروید. نزد موسی رفته و میگویند: ای موسی، تو فرستاده خدایی، خداوند تو را با رسالاتش و تکلمش برگزیده است. نزد خدا برایمان شفاعت نما، آیا حال ما را نمیبینی؟ آیا نمیبینی که ما به چه روزی افتادهایم؟ موسی به آنها میگوید: خداوند امروز آنقدر خشمگین شده است که هرگز قبل از این اینگونه خشمگین نشده بود و بعد از این نیز هرگز اینگونه خشمگین نخواهد شد. من انسانی را بدون امر خدا کشتهام و امروز خودم گرفتارم، خودم، خودم، خودم، به کسی دیگر مراجعه کنید. نزد عیسی بروید، به نزد عیسی آمده و میگویند: ای عیسی، تو رسول خداصو کلمه او هستی که آن را به مریم رسانده و دارای روحی از طرف خدا هستی، خداوند امروز آنقدر خشمگین شده است که هرگز قبل از این اینگونه خشمگین نشده و بعد از این نیز هرگز اینگونه خشمگین نخواهد شد، و او گناهی را ذکر نمیکند. به کسی دیگر مراجعه کنید، به سوی محمد بروید. آنها به سوی من آمده و میگویند: ای محمد! تو پیامبر خدا و آخرین برگزیدگان هستی، خداوند گناهان گذشته و آینده تو را بخشیده است. پس نزد خداوند برایمان شفاعت نما. آیا حال ما را نمیبینی؟ ببین به چه روزی افتادهایم؟ من به پا خاسته و به زیر عرش میآیم و برای خداوند به سجده میافتم. خداوند ذهن مرا بازکرده و اذکار و نیایشی را به من الهام میکند که تا به حال به کس دیگری یاد نداده است. سپس میفرماید: ای محمد، سرت را بلند کن و درخواست کن که پذیرفته میشود و شفاعت کن که قبول خواهد شد. میگویم: پروردگارا! امتم، امتم. پروردگارا! امتم، امتم. پروردگارا! امتم، امتم. گفته میشود: ای محمد، کسانی از امتت که هیچ حساب و کتابی ندارند را از در سمت راست وارد بهشت بگردان و آنها در دیگر ابواب بهشت با دیگران مشترکند. سپس گفت: قسم به کسی که جان من در دست اوست، فاصله بین دو ستون از ستونهای در بهشت همچون فاصله بین مکه و هجر یا فاصله بین مکه و بُصری میباشد» [۲۰۵].
[۲۰۲] بخاری و مسلم نیز مانند این حدیث را روایت نمودهاند. [۲۰۳] میگوید : نفسی، نفسی، نفسی، یعنی گرفتار خودم هستم و گناهم مرا به خود مشغول نموده و کاری از من ساخته نیست (م). [۲۰۴] در حدیث دیگری به روایت عبدالله بن عباس از رسول خداصروایت شده است که فرمود : «به خدا ابراهیم با هر کدام از آن دروغها میخواسته از دین خدا دفاع نماید» وقتی میگوید من مریضم یا وقتی میگوید : بت بزرگ، دیگر بتها را شکسته است یا وقتی که نزد پادشاه مصر همسر خود را به عنوان خواهر معرفی میکند، همهاش جهت دفاع از حق بوده است والله اعلم. [۲۰۵] این حدیث در صحیحین نیز وارد شده است.