فصل پنجم: پیدایش یأجوج و مأجوج
خداوندﻷمیفرماید:
﴿حَتَّىٰٓ إِذَا فُتِحَتۡ يَأۡجُوجُ وَمَأۡجُوجُ وَهُم مِّن كُلِّ حَدَبٖ يَنسِلُونَ ٩٦ وَٱقۡتَرَبَ ٱلۡوَعۡدُ ٱلۡحَقُّ فَإِذَا هِيَ شَٰخِصَةٌ أَبۡصَٰرُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ يَٰوَيۡلَنَا قَدۡ كُنَّا فِي غَفۡلَةٖ مِّنۡ هَٰذَا بَلۡ كُنَّا ظَٰلِمِينَ ٩٧﴾[الأنبیاء: ٩۶-٩٧].
«تا زمانی که یأجوج و مأجوج رها میگردند و شتابان از هر بلندی و ارتفاعی میگذرند [و موجب پریشانی و هرج و مرج در زمین میگردند] * در این هنگام وعده راستین خدا (روز قیامت) فرامیرسد و به ناگاه چنان وحشتی کافران را فرامیگیرد و چشمهایشان از حرکت ایستاده و فریادشان بلند میشود که ای وای بر ما، ما از این روز غافل بودیم. بلکه ما به خود ظلم کردهایم».
خداوند در داستان ذیالقرنین میفرماید:
﴿ثُمَّ أَتۡبَعَ سَبَبًا ٨٩ حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغَ مَطۡلِعَ ٱلشَّمۡسِ وَجَدَهَا تَطۡلُعُ عَلَىٰ قَوۡمٖ لَّمۡ نَجۡعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتۡرٗا ٩٠ كَذَٰلِكَۖ وَقَدۡ أَحَطۡنَا بِمَا لَدَيۡهِ خُبۡرٗا ٩١ ثُمَّ أَتۡبَعَ سَبَبًا ٩٢ حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغَ بَيۡنَ ٱلسَّدَّيۡنِ وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوۡمٗا لَّا يَكَادُونَ يَفۡقَهُونَ قَوۡلٗا ٩٣ قَالُواْ يَٰذَا ٱلۡقَرۡنَيۡنِ إِنَّ يَأۡجُوجَ وَمَأۡجُوجَ مُفۡسِدُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَهَلۡ نَجۡعَلُ لَكَ خَرۡجًا عَلَىٰٓ أَن تَجۡعَلَ بَيۡنَنَا وَبَيۡنَهُمۡ سَدّٗا ٩٤ قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيۡرٞ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجۡعَلۡ بَيۡنَكُمۡ وَبَيۡنَهُمۡ رَدۡمًا ٩٥ ءَاتُونِي زُبَرَ ٱلۡحَدِيدِۖ حَتَّىٰٓ إِذَا سَاوَىٰ بَيۡنَ ٱلصَّدَفَيۡنِ قَالَ ٱنفُخُواْۖ حَتَّىٰٓ إِذَا جَعَلَهُۥ نَارٗا قَالَ ءَاتُونِيٓ أُفۡرِغۡ عَلَيۡهِ قِطۡرٗا ٩٦ فَمَا ٱسۡطَٰعُوٓاْ أَن يَظۡهَرُوهُ وَمَا ٱسۡتَطَٰعُواْ لَهُۥ نَقۡبٗا ٩٧قَالَ هَٰذَا رَحۡمَةٞ مِّن رَّبِّيۖ فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ رَبِّي جَعَلَهُۥ دَكَّآءَۖ وَكَانَ وَعۡدُ رَبِّي حَقّٗا ٩٨ ۞وَتَرَكۡنَا بَعۡضَهُمۡ يَوۡمَئِذٖ يَمُوجُ فِي بَعۡضٖۖ وَنُفِخَ فِي ٱلصُّورِ فَجَمَعۡنَٰهُمۡ جَمۡعٗا ٩٩ وَعَرَضۡنَا جَهَنَّمَ يَوۡمَئِذٖ لِّلۡكَٰفِرِينَ عَرۡضًا ١٠٠﴾[الکهف: ۸٩-۱۰۰].
«سپس جهت برگشت از وسیله استفاده نمود * تا وقتی به محل طلوع خورشید رسید، دید که آفتاب بر مردمانی میتابد که برای حفظ خود از آن، ما پوششی [لباس یا منزل مسکونی] بهره ایشان نکرده بودیم * همانگونه [که قبلاً با مردم مغرب زمین رفتار کرده بود با اینها نیز رفتار کرد] و ما از آنچه داشت میان دو کوه رسید کاملاً مطلع بودیم * سپس از وسیله استفاده کرد و به طرف شمال رفت * تا جایی که میان دو کوه رسید و در فراسوی آن کوه مردمانی را یافت که هیچ سخنی را نمیفهمیدند * گفتند: ای ذوالقرنین، یأجوج و مأجوج در این سرزمین تبهکاراند. آیا برایت هزینهای معین کنیم تا میان ما و ایشان سد بزرگ و محکمی بسازی * گفت: آنچه پروردگارم از ثروت و قدرت در اختیارم گذاشته بهتر است شما مرا با نیرو یاری دهید تا میان شما و ایشان سد محکمی بسازم * سپس شروع کرد و گفت: قطعات بزرگ آهن را برایم بیاورید و با چیدن آنها بر یکدیگر کاملاً دو طرف کوه را برابر کرد و آتش را روشن نموده و دستور داد که در آن بدمند تا وقتی که قطعات آهن سرخ و گداخته شد (و به هم پیوند خورد) و گفت: مس ذوب شده را بیاورید تا بر آن بریزیم: آنقدر سد محکم شد که یأجوج و مأجوج هرگز نتوانستند از آن عبور کنند یا آن را سوراخ نمایند * بعد از تمام شدن سد گفت این از مرحمت پروردگار من است که هر گاه وعده خدا فرارسد آن را ویران و با زمین یکسان میکند و وعده پروردگار من حق است * در آن روز ما آنها را رها میسازیم تا برخی در برخی دیگر موج زنند و دوباره در صور دمیده میشود و ما ایشان را به گونه شگفتی گرد میآوریم * و در آن روز دوزخ را به طرز شگفتی به کافران نشان میدهیم».
در تفسیر خود [۱۱۱]در داستان ذیالقرنین چگونگی ساخت این سد محکم از آهن و مس را توسط وی آوردهایم که بعد از ساخت، محکم و یک تکه شده است و ذوالقرنین میگوید: این از جمله رحمتهای خداوند به من است که بین این گروه مفسد و این مردم مظلوم حایل بسازم و وقتی مهلتش تمام شود و خدا بخواهد، آن را با خاک یکسان خواهد کرد و این حادثه حتماً رخ داد و بعد از خراب شدنش آنها موج مانند به مردم حمله میکنند.
در صحیحین از حدیث امالمؤمنین زینب بنت جحش آمده است که روزی رسول خداصکه نزد وی خوابیده بود با چهرهای قرمز شده از خواب بیدار شده و میگفت: «لاالاالهالله» وای بر مردم عرب از شری که نزدیک شده است. امروز از سد یأجوج و مأجوج به این اندازه باز شده است [و بین دو انگشت حلقهای درست کرده] و در روایتی:
«هفتاد یا نود را نشانه گرفت». گفتم: «یا رسولاللهص، اگر صالحان و نیکوکاران در ما باشند هم هلاک میشویم؟ فرمود: آری، اگر پلیدیها افزایش یابد».
در حدیث نواسبن سمعان آمده است که:
«بعد از اینکه حضرت عیسی، مسیح دجال را نزد دروازه شهر لدّ میکشد، خداوند به عیسی÷وحی میکند که مردمی از بندگانم را خارج نمودهام که هیچ کس حتی تو نیز یارای مقابله با آنها را ندارد. بندگانم را به کوه طور پناه ده، خداوند یأجوج و مأجوج را فرستاده که از هر تپهای سرازیر میشوند، حضرت عیسی و همراهانش به خدا پناه میبرند و خداوند کرمی را مأمور آنها کرده و آنها را همچون مرگ یک نفر نابود میسازد و عیسی و یارانش به زمین برمیگردند، ولی حتی یک وجب از زمین را که بوی گندیده و متعفن آنها درامان مانده باشد نیز پیدا نمیکنند که دیگر بار عیسی و یارانش به خدا پناه میبرند و خداوند پرندگانی با گردنی همچون گردن شترهای عظیمالجثه و قوی هیکل را میفرستد و آنها را به جایی که خدا بخواهد انتقال میدهند، سپس خداوند بارانی را به مدت چهل روز میفرستد که به همه نقاط زمین از شهرها گرفته تا صحراها میرسد و زمین را به صورتی شستشو میدهد که مثل آیینه پاک و منزه میگردد، به زمین گفته میشود ثمراتت را برویان و برکاتت را بیرون بریز تا جایی که گروهی از مردم از یک انار میخورند و زیر پوستش نیز سایه میگیرند» تا آنجا که فرمود: «در این حالت خداوند نسیمی لطیف و خوش میفرستد که به زیر بغل مؤمنان نفوذ کرده و روحشان را میگیرد و فقط فاسدان و تبهکاران میمانند که الاغوار و حیوانصفت بر یکدیگر سوار میشوند و قیامت بر همین مردمان به پا میشود».
ابن کثیر میگوید: یأجوج و مأجوج دو طایفه ترکتبار و از سلاله حضرت آدم هستند [۱۱۲]. در حدیث صحیح آمده است که «روز قیامت خداوندﻷبه حضرت آدم دستور میدهد که جهنمیان را به جهنم بفرست. آدم میپرسد: چند درصد را؟ میفرماید: از هر یک هزار نفر ٩٩٩ نفر را به جهنم و یک نفر را به بهشت بفرست و آن زمانی است که کودکان از ترس و وحشت پیر میشوند و زنان حامله سقط جنین میکنند، ندا زده میشود: مژده دهید که یأجوج و مأجوج فدیه شما خواهند بود و در روایتی: «در میان شما دو قوم به نامهای یأجوج و مأجوج هستند که هر جا باشند، اکثریت را تشکیل میدهند» [۱۱۳].
یأجوج و مأجوج گروهی از نوادگان یافث [۱۱۴]یکی از فرزندان نوح هستند که چون مردم زمین را مورد آزار و اذیت قرار میدادند، ذوالقرنین آنها را داخل سدی محبوس کرد تا خداوندﻷاجازه خروجشان را صادر سازد.
آنها به شکل ترکهای امروزی هستند و روایات وارده در اینکه آنها شبیه نخلهای بلند یا خیلی کوتاه قد بوده یا گوشهایی دارند که با آنها روی خود را میپوشانند و ... همهاش روایاتی بدون دلیلی است که هیچ اساسی ندارد والله اعلم.
[۱۱۱] مراد تفسیر القرآن العظیم یا تفسیر ابن کثیر است که یکی از بهترین و معتبرترین تفاسیر موجود میباشد. ر. ک : فتح القدیر، تهذیب تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۴٩. [۱۱۲] بعضی گفتهاند که این دو قبیله از کشور چین برمیخیزند و آنچه این فرضیه را تقویت میکند این است که نژاد ملت چین و ملت ترک یکی است و حتی در اشکالشان نیز به یکدیگر شباهت فراوانی دارند والله اعلم (م). [۱۱۳] به روایت بخاری، مسلم و احمد. [۱۱۴] حضرت نوح چهار فرزند داشت به نامهای : حام، سام، یام و یافث. یام که همان کنعان باشد که در طوفان غرق شد و نسل کنونی بشر زاده سه فرزند دیگر وی هستند. از سام، عرب، فارس و رومیان به وجود آمدند، از یافث ترکها و سقالبه و یأجوج و مأجوج پدیدار شدند و از حام قبطیان و سودان و بربریان زاده شدند. این نسببندی در حدیثی از رسول اکرمصبه روایت حافظ ابوبکر بزاز نقل شده است. البته ابن عبدالبر آن را به سیعد بن المسیب/نسبت داده است والله اعلم (م).