فصل چهارم: نزول عیسیبن مریم÷
خداوندﻷمیفرماید:
﴿وَقَوۡلِهِمۡ إِنَّا قَتَلۡنَا ٱلۡمَسِيحَ عِيسَى ٱبۡنَ مَرۡيَمَ رَسُولَ ٱللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَٰكِن شُبِّهَ لَهُمۡۚ وَإِنَّ ٱلَّذِينَ ٱخۡتَلَفُواْ فِيهِ لَفِي شَكّٖ مِّنۡهُۚ مَا لَهُم بِهِۦ مِنۡ عِلۡمٍ إِلَّا ٱتِّبَاعَ ٱلظَّنِّۚ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينَۢا ١٥٧ بَل رَّفَعَهُ ٱللَّهُ إِلَيۡهِۚ وَكَانَ ٱللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمٗا ١٥٨ وَإِن مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ إِلَّا لَيُؤۡمِنَنَّ بِهِۦ قَبۡلَ مَوۡتِهِۦۖ وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ يَكُونُ عَلَيۡهِمۡ شَهِيدٗا ١٥٩﴾[النساء: ۱۵٧-۱۵٩] [٩٩].
ابن جریر طبری در تفسیر خود از ابن عباسبنقل کرده است که «قبل موته»به معنای: قبل از وفات حضرت عیسی÷میباشد [۱۰۰].
ابومالک میگوید: «وان من أهل الکتاب الاّ لیؤمننّ به»،«تمامی اهل کتاب به او ایمان میآورند». مربوط به هنگام نزول عیسی÷است که همه اهل کتاب بدون استثناء به او ایمان میآورند.
حسن بصری نیز «قبل موته»را به معنای قبل از مرگ حضرت عیسی÷دانسته و میفرماید:
به خدا سوگند، او حالا زنده و نزد خداوند است و همه اهل کتاب هنگام نزولش به او ایمان میآورند [۱۰۱].
ابن ابیحاتم روایت میکند که مردی این آیه از حسن بصری سؤال نمود. ایشان فرمودند: منظور قبل از مرگ عیسی÷است. خداوند عیسی را به سوی خود بالا برده و وی را قبل از قیامت به صورتی مبعوث میکند که نیکوکار و بدکار به وی ایمان میآورند [۱۰۲]۱۰۳.
پس بنا بر روایات گذشته و آنچه خواهد آمد، بر خلاف اعتقاد باطل اهل کتاب در به دار آویختن (صلیب) حضرت عیسی یقین ما بر این است که نه او را کشتهاند و نه به دار آویختهاند، بلکه خداوند او را به سوی خود بالا برده و قبل از قیامت از آسمان فرود میآید.
مسلم از یعقوب بن عاصم بن عروه بن مسعود ثقفی روایت میکند که مردی نزد عبدالله بن عمروسآمد و گفت: این چه حدیثی است که روایت میکنی و میگویی که قیامت با این و آن برپا میشود. فرمود: لاالهالاالله یا فرمود: سبحانالله (یا چیزی شبیه این دو کلمه) کاری میکنید که دیگر حدیثی را برایتان روایت نکنم. فقط من گفتهام که بعد از مدتی حوادثی عظیم همچون سوزاندن کعبه و غیره رخ خواهد داد. سپس فرمود: رسول خداصفرمودند: دجال در امتم خارج خواهد شد و چهل (نمیدانم روز یا ماه و یا سال) میماند و خداوند عیسیبن مریم را، که شبیه عروه بن مسعود است، فرستاده و او را میکشد. بعد از آن مردم هفت سال به خوشی زندگی میکنند که هیچ اختلافی بین آنها وجود ندارد و سپس خداوند نسیم سردی را از طرف شام فرستاده و هر کسی که در قلبش ذرهای از ایمان یا خیر وجود داشته باشد را میمیراند. حتی اگر کسی در دل کوهها پنهان باشد. عبدالله گوید: این را از رسول خداصشنیدهام و فرمود: «و فقط مردمانی پست به سبکی و خفت پرندگان و درندگی درندگان که نه معروفی را شناخته و نه منکری را انکار میکنند خواهند ماند [۱۰۴]. شیطان به نزدشان آمده میگوید: آیا مرا قبول میکنید؟ میگویند: فرمانت چیست؟ شیطان آنها را به پرستش بتها دستور میدهد و مدتی بدون هیچ مشکلی و با خوشی و خوبی زندگی میکنند. سپس در صور دمیده میشود و همه نگاهها به سوی آن منعطف میگردد و مردی که مشغول پلاستر حوض شترانش است، اولین کسی است که میشنود و بیهودش شده، میمیرد و بعد از او بقیه مردم نیز میمیرند. سپس خداوند بارانی غلیظ را میفرستد و به وسیلۀ آن جسدها را ترمیم میکند و با دمیدن صور دوم همه مردگان از جا برخاسته و به اطراف نگاه میکنند و ندا میآید: ای مردم! به سوی پروردگارتان بشتابید:
﴿وَقِفُوهُمۡۖ إِنَّهُم مَّسُۡٔولُونَ ٢٤﴾[الصافات: ۲۴].
«آنها را نگه دارید که باید در مورد اعمالشان در دنیا پرسیده شوند».
سپس ندا زده میشود: اهل جهنم را جدا سازید. گویند: چگونه؟ گفته میشود: از هر هزار نفر، ٩٩٩ نفر را جدا کنید. این همان:
﴿فَكَيۡفَ تَتَّقُونَ إِن كَفَرۡتُمۡ يَوۡمٗا يَجۡعَلُ ٱلۡوِلۡدَٰنَ شِيبًا ١٧﴾[المزمل: ۱٧].
«چگونه خود را نجات میدهید از عذاب روزی که (ترس و هراس آن) کودکان را پیر میسازد».
و همان:
﴿يَوۡمَ يُكۡشَفُ عَن سَاقٖ﴾[القلم: ۴۲].
«روز که از ساق جامه برداشته شود و ایشان را بسوى سجده خوانده شوند پس نتوانند».
میباشد.
بخاری از ابوهریرهسروایت میکند که رسول خداصفرمودند:
«نزدیک است که عیسیبن مریم به عنوان حاکمی عادل در میانتان فرود آید و صلیب را شکسته و خوک را کشته وجزیه را از میان بردارد [۱۰۵]و آنقدر اموال زیاد شود که کسی آن را نپذیرد تا جایی که یک سجده از همه دنیا و آنچه در آن است، بهتر باشد».
بخاری از ابوهریره روایت میکند که رسول خداصفرمودند:
«چه میگویید آن زمانی که ابن مریم درمیانتان فرودآمده در حالی که امامتان از خودتان است».
امام احمد از ابوهریرهسنقل میکند که رسول خداصفرمودند:
«پیامبران برادران پدری یکدیگرند که مادرانشان متفاوتند، دینشان یکی است، و من سزاوارترین مردم نسبت به عیسیبن مریم هستم. چون بین من و او هیچ پیامبری وجود ندارد. او خواهد آمد. اگر او را دیدید، او را بشناسید؛ مردی چهارشانه با چهرهای بین سفیدی و قرمزی که دو جامه مایل به قرمز [۱۰۶]پوشیده، مثل این است که از سرش آب چکه میکند. هر چند که سرش خیس نباشد، او صلیب را شکسته و خوک را میکشد و جزیه را از میان برمیدارد و مردم را به اسلام دعوت مینماید و خداوند در زمان او دجال را از بین میبرد. سپس چنان امنیتی در زمین حاکم میگردد که شیرها با شتران و پلنگها با گاوان و گرگها با گوسفندان میچرند و بچهها بدون هیچ مشکلی با مارها بازی میکنند. چهل سال در زمین میماند. سپس وفات کرده و مسلمانان بر وی نماز میگزارند» [۱۰٧].
در این حدیث زمان ماندن حضرت عیسی در زمین را چهل سال و در حدیث عبدالله بن عمرو، در صحیح مسلم، هفت سال ذکر شده است که ظاهراً متعارضند و جهت جمع بین دو حدیث باید گفت: حضرت بعد از نزول هفت سال در زمین میمانند که اگر با سن ایشان هنگام بالا رفتن به آسمانها جمع شود، همان چهل سال خواهد شد. چون مشهور است که ایشان در آن هنگام، سی و سه ساله بودهاند والله اعلم.
در صحیح ثابت شده است که یأجوج و مأجوج در زمان او میآیند و خداوند به برکت دعایش آنها را هلاک میگرداند. همچنین ثابت گردیده که او در مدت زمان اقامتش در زمین، به حج خانه خدا نیز مشرف میگردد [۱۰۸].
ترمذی از عبدالرحمن بن یزید انصاری نقل میکند که میگوید: از عمویم مجمعبن حارثه انصاری شنیدم که رسول خداصفرموده است:
«ابن مریم دجال را بر در لدّ به قتل میرساند» [۱۰٩].
همچنان که در حدیث نواسبن سمعان گذشت: «او در دو لباس زرد رنگ مایل به قرمز در حالی که دو دستش را بر بال دو فرشته قرار داده در نزدیکی مناره البیضاء در شرق دمشق فرودمیآید و وقتی سرش را پایین میآورد از آن آب چکه میکند و وقتی بالا میبرد از آن دانههای نقرهای رنگی همچون مروارید سرازیر میشود، بوی نفسش به هر کافری برسد، او را میکشد و بوی نفس تا منتهیالیه دیدش میرسد.
قول مشهور در موضع نزول حضرت عیسی این است که وی بر مناره سفید شرقی در دمشق فرودمیآید و در بعضی از کتب ملاحظه نمودم که وی بر مناره سفید در شرق مسجد جامع دمشق میآید که شاید این درستتر باشد؛ زیرا در دمشق منارهای که معروف به مناره شرقی باشد، وجود ندارد. مگر همان منارهای که در کنار مسجد جامع اموی است و نزولش بر همین مناره مناسبتر است. چون ثابت است که هنگام نزولش نماز اقامه شده و امام مسلمین احتراماً ایشان را به امامت فرامیخواند که ایشان میگوید:
خودت امامت کن. چون نماز جهت امامت تو اقامه شده است».
و در روایتی میگوید:
«خداوند این امت را گرامی داشته است. بعضی از شما بر بعضی دیگر امیرید».
در زمان ما [۱۱۰]، سال ٧۴۱ هجری، چون مسیحیان منارهای را تخریب کرده بودند ما با اموال خود آنها منارهای را با سنگهایی سفیدرنگ بنا نمودهایم.
شاید این از دلایل صدق نبوت و یکی از معجزات پیامبر اکرمصباشد که مخارج ساخت این مناره از اموال نصاری تأمین شود تا عیسیبن مریم بر آن فرودآید و خوک را کشته و صلیب را شکسته و جزیه را از آنها نپذیرد (یا باید مسلمان شده و یا کشته خواهند شد) و حکم سایر کفار نیز در آن زمان چنین خواهد بود؛ زیرا حضرت مسیح به مقتضای این شریعت مطهر حکم خواهد کرد.
در بعضی از روایات وارد شده است حضرت مسیح÷در بیتالمقدس فرودمیآید، در روایتی دیگر در اردن، و در روایتی در اردوگاه مسلمانان فرودمیآید که خداوندﻷبهتر میداند و الله اعلم.
[٩٩] این آیات قبلاً ترجمه شده است. [۱۰۰] سند این روایت صحیح بوده و از طریق عوفی نیز از ابن عباس روایت شده است. [۱۰۱] به روایت ابن جریر طبری/. [۱۰۲] قتاده بن دعامه، عبدالرحمن بن زید اسلم و دیگران نیز این مسئله را روایت کردهاند هر چند در صحیحین نیز از حدیث ابوهرهسبه صورت موقوف و مرفوع وارد شده است. [۱۰۳. - وصف حضرت عیسی به عیسی مسیح به این علت است که این پیامبر خدا با مسح کردن دیگران بیماران را شفا داده و مردگان را زنده میکرد و این عمل به عنوان یکی از معجزات وی از طرف خدا به وی عطا شده بود و وصف دجال، به مسیح دجال به علت کور بودن یکی ازچشمهای وی است و شاید تقابل این دو مسیح قبل از قیامت، به مظهری از تقابل کفر و ایمان و خیر و شر باشد والله اعلم (م). [۱۰۴] در ظلم و طغیان و سرکشی همچون حیوانات درنده میباشند. [۱۰۵] یعنی دیگر از کسی جزیه قبول نمیکند یا باید مسلمان شده و یا به جنگ او خواهد رفت و او را میکشد. [۱۰۶] لباسش به رنگ ورس و زعفران مصبوغ است. [۱۰٧] به روایت ابوداود. [۱۰۸] این روایت در صحیح مسلم و مسند احمد روایت شده است. [۱۰٩] لدّ شهری است در فلسطین اشغالی. احمد نیز این حدیث را روایت کرده و ترمذی میگوید : حدیث حسن صحیح و گوید : در این باره احادیثی از عمرانبن حصین، نافعبن عقبه، ابوبرزه، حذیفهبن اسید، ابوهریره، کیسان، عثمانبن ابوالعاص، جابر، ابوامامه، ابن مسعود، عبدالله بن عمر، سمرة بن جندب، نواسبن سمعان، عمروبن عوف، حذیفهبن یمان نیز روایت شده است. [۱۱۰] یعنی : زمان مؤلف امام ابن کثیر/.