فصل هشتم: کسانی که بدون هیچ حساب و کتابی وارد بهشت میشوند
بخاری از ابن عباس روایت میکند که رسول خداصفرمودند:
«امتها بر من عرضه شدند. پیامبران از کنار میگذشتند، بعضی از آنها امتی را همراه خود داشتند و بعضی با گروهی همراه بودند و بعضی با ده نفر و بعضی با پنج نفر و بعضی دیگر تنهایی عبور میکردند ناگهان تودهای عظیم را دیدم، گفتم: ای جبرئیل! اینان امت منند؟ فرمود: خیر، به افق نگاه کن ناگهان جمع بسیار زیادی را دیدم. جبرئیل گفت: اینان امتت هستند و این هفتاد هزار نفر جلو هیچ حساب و عذابی ندارد. گفتم: چرا؟ فرمود: آنها داغ نمیکردند و طلب رقیه و تعویذ نمیکردهاند و فالگیری با پرنده و غیره را قبول نداشته و بر خدای خود توکل میکردهاند» [۱۸۳].
عکاشهبن محصن ایستاده و گفت: یا رسولاللهص! از خدا بخواه که مرا از زمرۀ آنان قرار دهد. رسول خداصفرمود: خداوندا! او را از جمله آنان قرار بده، سپس مرد دیگری بلند شد و گفت: از خدا بخواه مرا نیز از جمله آنان قرار بدهد. رسول خداصفرمود: «سبقك بها عکاشه»عکاشه از تو پیشی گرفت [۱۸۴].
و در روایتی آمده است: مردی از انصار بلند شد و گفت: از خدا بخواه که مرا از آنان قرار دهد. فرمود: «سبقك بها عکاشه» [۱۸۵].
احمد از ابن مسعودسروایت میکند که گفت: ملتها را در قیامت به پیامبر نشان دادند، امت خودش کمی تأخیر کرده بود. فرمود: «امتم را دیدم که کوه و صحرا را پر کرده بودند و کثرتشان مرا خوشحال نمود». به من گفته شد: از میان اینان هفتاد هزار نفر بدون حساب وارد بهشت میشوند. آنها کسانی هستند که داغ نمیکنند، طلب رقیه نمیکنند، فالگیری نکرده و بر خدای خویش توکل دارند. عکاشه گفت: ای رسول خداص! دعا کن که من از آنها باشم و رسول خداصبرایش دعا کرد. سپس مرد دیگری بلند شد و گفت: یا رسول خداص! دعا کن که من از آنها باشم فرمود: «سبقك بها عکاشه» [۱۸۶].
طبرانی از عمرانبن حصین نقل میکند که رسول خداصفرمودند:
«هفتاد هزار نفر از امتم بدون هیچ عذاب و حسابی وارد بهشت میگردند. گفته شد: ای رسول خداص! آنها چه کسانی هستند فرمود: آنها کسانی هستند که داغ نمیکنند، طلب رقیه نمیکنند، فالگیری نکرده، و بر خدای خویش توکل دارند» [۱۸٧].
[۱۸۳] منظور این است که این گروه آنقدر توکل و یقینشان به خدا در درجه بالایی قرار دارد که کارهای مذکور یعنی داغ کردن جسم جهت بهبودی از مرض، طلب رقیه، خواندن معوذات در هنگام مریضی و فالگیری را بر خود ممنوع کردهاند. چون با توکل بر خالص منافات دارد (م). [۱۸۴] مسلم نیز با متنی طولانیتر روایت کرده است. [۱۸۵] به نقل از ابوهریرهس. [۱۸۶] ابن کثیر از حافظ مزّی نقل میکند که گفته است : این حدیث نزد من به شرط مسلم است. حافظ مزی شیخ وی و پدر خانمش میباشد. [۱۸٧] مسلم نیز روایت کرده است. البته داستان عکاشه نیز در روایت مذکور است، ولی لفظ یتطیرون «فالگیری نمیکند» در روایتش وجود ندارد.