﴿وَعَسَىٰٓ أَن تَكۡرَهُواْ شَيۡٔٗا وَهُوَ خَيۡرٞ لَّكُمۡ﴾[البقرة: ۲۱۶]
از جملهی معجزات عملی قرآن کریم ـ باز هم در زمینهی روانشناسی ـ که پیشرفتهای علمی در زمینه علوم روانی آن را متجلیتر ساخته است، حقیقتی است که در آیهی ۲۱۶ سورهی «بقره» چنین بیان گردیده است:
﴿وَعَسَىٰٓ أَن تَكۡرَهُواْ شَيۡٔٗا وَهُوَ خَيۡرٞ لَّكُمۡ﴾[البقرة: ۲۱۶].
«و بسا چیزی را خوش نمیدارید، و آن برای شما خوب است و بسا چیزی را دوست میدارید و آن برای شما بد است».
مفسران بر آنند که مراد از امر ناخوشآیند درا ین آیهی کریمه، در حقیقت جنگ است، زیرا سیاق آیه که با این عبارت آغاز گردیده است:
﴿كُتِبَ عَلَيۡكُمُ ٱلۡقِتَالُ وَهُوَ كُرۡهٞ لَّكُمۡ﴾[البقرة: ۲۱۶].
«بر شما جنگ فرض گردانیده شده، در حالی که برای شما ناخوشآیند است».
با تفسیر فوق همخوانی و همآهنگی دارد.
همچنین در آیهی ۱۹ سورهی «نساء» آمده است:
﴿...فَإِن كَرِهۡتُمُوهُنَّ فَعَسَىٰٓ أَن تَكۡرَهُواْ شَيۡٔٗا وَيَجۡعَلَ ٱللَّهُ فِيهِ خَيۡرٗا كَثِيرٗا﴾[النساء: ۱۹].
«...پس چه بسا اینکه شما چیزی را ناخوش دارید در حالی که خداوند در آن خیری بسیار مینهد».
مفسران میگویند که آیهی فوق در بارهی حکم ازدواج است، زیرا در صدر آیه آمده است که:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا يَحِلُّ لَكُمۡ أَن تَرِثُواْ ٱلنِّسَآءَ كَرۡهٗاۖ وَلَا تَعۡضُلُوهُنَّ لِتَذۡهَبُواْ بِبَعۡضِ مَآ ءَاتَيۡتُمُوهُنَّ إِلَّآ أَن يَأۡتِينَ بِفَٰحِشَةٖ مُّبَيِّنَةٖۚ وَعَاشِرُوهُنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِ﴾[النساء: ۱۹].
«و با زنان به نیکویی و به طور پسندیده معاشرت نمایید. پس اگر آنان را ناخوش دارید، چه بسا که شما چیزی را ناخوش دارید و خداوند خیری بسیار در آن قرار میدهد».
اما ملاحظه میشود که این دو آیهی کریمه در معانی و مصادیق خود هیچ محدودیتی ندارند و هدف آنها فقط این نیست که امور به ظاهر ناخوشآیند که بر خلاف برداشتهای سطحی، در آنها خیر بسیاری قرار دارد، فقط جنگ یا زنان باشند، بلکه مراد آیه این است که این دو امر نیز در زمرهی بسیاری از امور دیگری که شما آنهارا ناخوش دارید، اما در آنها خیر بسیاری نهفته است قرار دارند.
بلی، جنگ با همهی ناخوشیهای خود از آن جهت در بردارندهی خیر است که وسیلهی رد تجاوز، عامل حفظ عزت و کرامت وطن، سکوی دفاع از مقدسات یک ملت و سبب نیل به فتوحات و کسب غنایم میباشد.
زن نیز گاهی ممکن است به خاطر نارساییهای ظاهری خود، یا نبود مشخصات مورد نظر شوهر در وی، ناخوشآیند قرار گیرد اما خدایﻷدر وی خیر بسیاری مینهد مثلاً او را مادر فرزندانی صالح میگرداند، یا به وی در ناملایماتی که شوهرش با آن روبه رو میشود پایداری میبخشاید و یا وی را کمک و مدد شوهرش در فکر، مال و یا مشارکت در کار قرار میدهد. بر عکس زنان دوستداشتنی برخوردار از زیبایی و صاحب نسبی که ممکن است گاهی از چنین ارزشهایی بیبهره باشند.
قرآن کریم با این دو آیهی کریمه مقرر میدارد که امور ناخوشآیند، لزوماً و در همه حال فاقد عنصر خیر نیستند، چه بسا که فقط سیمای ظاهر آنها بد باشد، اما در پشت صحنهی این سیمای ظاهر، خیری بس عظیم قرار داشته باشد.
بعد از چهارده قرن، بررسیهای روانشناسی میآیند تا بگویند که آنچه را انسان برای خو دشرّ میداند، چه بسا که سبب خیر برای وی باشند. کتب و مؤلفاتی منتشر میشوند که این حقیقت قرآنی را با ندای بلند تبلیغ میکنند، مانند این عناوین: «ناکامی اساس کامیابی است»، «سختیها سازندهی مردان بزرگ اند»، «درد انسان را میسازد».
شاید سختترین چیزی که انسان در زندگی خود از آن بد میبرد، «بیماری» و «فقر» است. پس بیاییم ببینیم که بررسیهای روانشناسی در بارهی آنها چه میگویند.
دکتور «لویس پیتچی» میگوید: «بیماری برای ما گوهر نایاب زندگی را آماده میکند، بیماری برای ما فرصتی دوم میبخشد، نه فقط برای بهرهگرفتن از سلامتی، بلکه برای بهرهگیری ازخود زندگی. بیشک بیماری بسیاری از افکار سست و بیپایه را از سر ما بیرون رانده، ما را واپس به خویشتن خویشمان بر میگرداند، حقیقت وجودمان را به ما میبیناند، و قدر و ارزش سلامتی را به ما میشناساند. بارزترین اثر سودبخش بیماری، آنگاه محقق میشود که تحت فشار تهاجم آن، بیقرار و مضطرب میشویم. چه بسیار اتفاق افتاده است که مثلاً بیماری تیفوئید یا التهاب ریه، حال افراد شرابی، دزد و قاتل را به اصلاح آورده است.
بی گمان برخی از مردم به خودشناسی، خداشناسی، دنیاشناسی، و شناخت حقیقت هدف و کاری که برای آن آفریده شده اند نایل نمیگردند، مگر آنگاه که بیماریی در رسد و دریچههای زندگی را به رویشان تنگ نماید. در واقع بسیاری از انسانها ابعاد و زوایای بسیار زیبا و پرطراوت زندگی را فقط در بستر بیماری دریافتهاند. یکی از همین مبتلایان در این باره مینویسد: «بعد از روزهای اندکی که در بستر بیماری میگذرانی، زمان آن قدر برایت لذتبخش میشود که قبلاً چنین تصویری از آن را هرگز در دسترس نداشتهای، زیرا در بستر بیماری است که وقت برای فکرکردن، وقت برای استراحت، وقت برای ابداع و ابتکار و نهایتاً وقت کافی برای تفکّر در آنچه که به خیر طبیعت و فطرت انسان است، برای شما آماده میشود. بیماری نگاهی نو از زندگی را فراراه تصورتان قرار میدهد. بیماری از بزرگترین مزایای زندگی است، زیرا این بیماری است که در گوش شما زمزمه میکند که مسیر انسان به برترین قوتها مرتبط است».
هم از این روی است که بیماری، پل پیوند بسیاری از عقبماندگان، به سوی رسیدن به کاروان دین شده است.
«روبرت لویس ستیفنسون» یکی از همینهاست که سخت علیه دین در ستیز بود. او دین را بزرگترین تخدیر کنندهی نیروهای انسان میدانست و از خود چنین توصیف میکرد: «او جوانی است که به وجود خداوند ایمان ندارد!». از قضا که آقای روبرت بیمار شد و به قول خودش: «در این فرصت بود که سایههای اولیهی شک در مورد درستی شک در وجود خدا آرام آرام بر وی هجوم آوردند». از آن پس در یکی از نوشتههای خود گفت: «حقّا که این عالَم، عالَم شگفتی است. یقینا خدا آشکارا در این عالم وجود دارد، برای کسی که بخواهد وی را جستجو کند». بعد از آن نیز او به بیماری سل خطرناکی دچار گردید و همین که بدنش روند بهبودی از این بیماری را آغاز نهاد، چنین نوشت: «حقّا که من اکنون راه راست را پیدا کردهام، درست همانند کشتیی که ناخدا به خوبی و درستی آن را هدایت میکند. حقیقتاً که متولی تمام امور عالَم این ذات مرشدی است که بیناییها او را در نمییابند، در حقیقت او خدایﻷاست».
دکتور الکسیس کارل میگوید: «بیگمان نماز و دعا، ژرفترین منابع نیرو و کمال برای ما هستند که ما در حالات سختی به این منابع پناه میبریم». «جون فلیفل» اولین دانشمند غربی است که به این حقیقت رسید، زیرا او در قرن هفدهم نوشت: «سختیها و مشکلات راهی به سوی رحمت خدای متعال است». شاعر «ملتون» میگوید: «بهترین مردم، بیشترین آنها در تحمل رنج و عذاب اند». دلیل وی در این مقولهاش، قصیدهی معروفش: «فردوس گمشده» است که بعد از دست دادن بیناییاش آن را سرود.
آری، چه بسیار اند رهبران، بزرگان و دانشمندان طراز اولی که بیماری سبب کامیابیهای منحصر به فردشان گردیده است. مثلاً این جوانی که به بیماری فلج اطفال مصاب گردیده و از حرکت عاجز مانده بود و به کمک یکی از مددکارانش، وی را بر روی صندلی معلولین از اینجا به آن جا میبردند تا سخنرانی کند و با تودههای مردم رو به رو شود، آری، این جوان روزی به رغم بیماریاش، رئیس ایالات متحده امریکا گردید. جوان دیگری که مبتلا به ناشنوایی گردید، زیباترین پارچههای موسیقی دنیا را ساخت... و امثال اینان بسیار اند.
اما فقر...
آمارها نشان میدهند که بالاترین میزان کامیابی در آموزشگاهها، در میان فقراء است و فقرا در عرصهی علمی موفقترینهای مؤسسات آموزشی هستند. اما در زندگی عمومی که داستانها دراین باره بیشتر از آن است که بتوان در شمار آورد و یا از همهی آنها آگاه گردید.
مثلاً این آقای گالیله بزرگترین پیشکسوت و پیشوای دانش و اختراع، که مهمترین اساسگذار علوم نجومی و طبیعی و کیمیاوی است، پدرش شغل ندافی داشت و به تجارت پشم مشغول بود تا غذای خود و خانوادهی بزرگش را به زحمت فراهم کند. گالیله دراین کار به پدرش کمک میکرد، اما چون پدرش هوش و ذکاوت سرشار وی را دید، بر وی گران آمد که این استعدادش را خفه کند. پس وی را به مؤسسات تعلیمی سپرد. گالیله قدر این ایثار و قربانیی را که پدر و خانوادهاش بر سر این کار نهادند، دانست و نام خود را در کتاب دانشمندان جاویدان جهان ثبت کرد.
نیوتن در راه مدرسه با تجاوز یکی از رفقای همکلاسیاش روبه رو شد. رفیقش به خاطر فرسودگی لباسهایش ضربهی شدیدی بر شکمش زد. نیوتن خواست تا از وی انتقام بگیرد، پس کمر همت را بر بست و شاگرد اول مدرسه شد و راه تلاش و تکاپو را آنچنان پیمود تا بدانجا رسید که میدانیم.
«اوگین اوینیل» داستاننویس ادبی معروف، هنگامی که به علت فقر از تلخی گرسنگی به جان میآمد، دست اندرکار ساختن بزرگترین تألیفاتی بود که او را سه بار موفق به دریافت جایزهی پولیتز ادبی و سرانجام دریافت جایزهی نوبل ادبی گردانید.
البته ما در اینجا فقط از آنانی نام بردیم که اسامیشان بیشتر به ذوق شیفتگان دانش غرب میچسپد. و گر نه غالب رجال علم، ادب و عرفان در تاریخ اسلام از بستر فقر برخاستهاند. به طور مثال امام ابویوسف/یکی از بزرگترین تدوینکنندگان فقه حنفی در آغاز به حدی فقیر بود که مادرش نان خشک را با آون میکوبید و پرزه پرزه بر دهانش مینهاد، و او در این حال در زیر نور کمرنگ چراغ الکین، بزرگترین اصول فقاهتی اسلام را مینگاشت و کارش سرانجام بدانجا رسید که هارونالرشید خلیفهی عباسی با الحاح و اصرار وی را به سمت قاضیالقضاة کل امپراطوری اسلامی منصوب ساخت.
پس در اینجاست که ما با مصادیق روشن آیهی کریمهء:
﴿وَعَسَىٰٓ أَن تَكۡرَهُواْ شَيۡٔٗا وَهُوَ خَيۡرٞ لَّكُمۡ﴾رو به رو میشویم.