اهداف انتخاب موضوع:
پیش از آنکه مستقیماً به اهداف انتخاب موضوع بپردازم بیمناسبت نیست تا بر زیرساختهای ضرورت رویکرد قرآن به آیات علمی که میتواند ما را به طور طبیعی وارد هدفمندیهای روشن و ضرورت مبرهن طرح این مبحث بسازد، اشاره ای گذرا داشته باشم:
در بررسی زیرساختهای المام و انهماک قرآن به آیات علمی، سه نکتهی مهم را متبارز مییابیم:
۱. خدای سبحان در علم قدیم خویش میدانست که بعد از گذشت چند قرن از نزول قرآن، گروهی از انسانها خواهند آمد تا بگویند که با ظهور عصر علم، دیگر عصر ایمان به پایان آمده است. لذا برای وارونه ساختن این پندار، خدای متعال در قرآن کریم خود آیاتی را نازل نمود تا این گروه از مردم را به عجز و درماندگی واداشته و برایشان ثابت سازد که کتاب بزرگ وی چهارده قرن قبل، عصر علمی را که ایشان از آن سخن میگویند در تابلوی آیات کونی خویش به تصویر کشیده است، به طوری که بشر قرنها بعد از آن توانسته است معانی آیات علمی قرآن را نه به طور جامع و مطلق، بلکه در چهارچوبی محدود کشف نماید. هم از این روی در آیة (۵۳) سورهی مبارکهی «فصّلت» میفرماید:
﴿سَنُرِيهِمۡ ءَايَٰتِنَا فِي ٱلۡأٓفَاقِ وَفِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّ﴾[فصلت: ۵۳].
«به زودی آیات و نشانههای خود را در آفاق و انفس بدیشان خواهیم نمود تا برایشان روشن گردد که او خود حق است».
در اینجا باید به معنی حرف سین در «سَنُرِيهِمْ» که مفید استقبال است توجّه داشته باشیم. یعنی: ما در آینده این آیات و نشانهها را برای بشر روشن خواهیم ساخت، که البته این آینده در آیهی کریمه پایانه-ای معین نداشته و پیام آن برای همه نسلها و عصرها تا قیام قیامت باقی است.
۲. شکی نیست که دعوت اسلامی برای انسانها فقط ویژهی قوم عرب نبوده بلکه دعوتی است برای کافهی بشریت، از آن روی که پروردگار متعال پیامبر گرامی ما را برخلاف سایر پیامبران که هر یک به سوی قوم و ملّتی معین فرستاده میشدند، برای عامهی بشر مبعوث گردانید و ایشان را خاتِم همه پیامبران ساخت. چنانکه در آیهی (۱۰۷ ) سورهی «انبیا» میفرماید:
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِينَ ١٠٧﴾[الأنبیاء: ۱۰۷].
«و ما نفرستادیم تو را ای پیامبر، مگر رحمتی برای عالمیان».
و در آیهی (۲۸) سورهی «سبا» میفرماید:
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا كَآفَّةٗ لِّلنَّاسِ بَشِيرٗا وَنَذِيرٗا﴾[سبأ: ۲۸].
«ما نفرستادیم تو را، جز بشارتگر و هشدار دهنده برای تمام مردم».
و در آیهی (۱۵۸) سورهی «اعراف» میفرماید:
﴿قُلۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنِّي رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَيۡكُمۡ جَمِيعًا﴾[الأعراف: ۱۵۸].
«بگو: ای مردم! بیگمان من فرستادهی خدایم به سوی تمامی شما».
روشن است که «اعجاز بلاغی قرآن» فقط میتواند قومیت عرب [یا کسی که به عربی تسلط دارد] را ارضا و اقناع نماید در حالی که تبلیغ پیام اسلام برای مردم غیر عرب، قطعاً مستوجب آن است تا در جهت اقناع ایشان به معجزهی پیامبر اسلامجراهی دیگر وجود داشته باشد، چه ترجمهی قرآن به زبانهای دیگر، اعجاز بلاغی آن را که کلّا به نصّ عربی وابسته است، به زبان دیگری انتقال نمیدهد و بناءً ترجمهی قرآن نمیتواند تنها راه اقناع مردم غیر عرب نسبت به حقانیت آن باشد.
هرچند این امر که ترجمهی قرآن میتواند ارزشهای اسلام را برای مردم غیر عرب روشن گرداند، حقیقتی است آشکار، ولی این امر به خودی خود بسنده نیست چرا که ادیان دیگر نیز به سوی بسی از این ارزشها فرا خواندهاند. بناءً پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که آیا ما واقعاً میتوانیم از همهی مردم دنیا بخواهیم زبان عربی را فرا گیرند تا با اعجاز بلاغی و ادبی قرآن آشنا شوند؟ قطعاً تحقق بخشیدن به این پیشنهاد اگر غیر ممکن نباشد، کاری سخت دشوار است.
پس از آنجا که قرآن معجزهی پیامبری است که برای عموم مردم برانگیخته شده است بنابراین، معجزهاش نیز باید علاوه بر بُعد بلاغی دارای ابعاد دیگر اعجازی نیز باشد تا این ابعاد اعجازی برهان قاطعی بر حقانیّت قرآن برای مردم غیر عرب زبان نیز تلقی شود. بیگمان «اعجاز علمی قرآن» یکی از این ابعاد است.
۳. اعجاز قرآن در عرصهی علمی بیشتر در این حقیقت متبارز میشود که قرآن در عصر خمودگی و خموشی علمی بشر نازل شده و معلومات بشر آن عصر، در گسترهی علوم طبیعی، کونی و سایر میادین علم بسیار اندک و اغلب خطاآمیز بوده است. مثلاً بشر قبل از عصر رسالت، آسمان را سقف زمین می-پنداشت و ستارگان را میخهای نقرهای درخشان کوبیده بر این سقف و یا قندیلهایی که در فضا معلّقاند. بشر در آن عصر خورشید را ساکن و بیحرکت، زمین را سوار بر یکی از شاخهای «گاو مادر» و زلزلهها را معلول انتقال زمین از یک شاخ گاو به شاخ دیگر آن میپنداشت. و بدین گونه افکار و اندیشههای خرافی دیگر.
در چنان عصری، قرآن میآید و در عرصهی علوم آفاقی و انفسی آیاتی را که از ابتدا تا انتها و تا بیانتها، جلوهبخشای حقّ و صدق و معرفت اند به نمایش میگذارد و باز بر زبان پیامبر اُمّیی که هرگز نمیخوانده و نمینوشته است، چنانکه به هیچ مکتب و معلّم و آموزشگاهی هم نرفته است. آری! این آیات معجز علمی بر قلب مردی نازل میشود که در نوجوانی چوپان گوسفندان و در دوران جوانی کارگر امور تجاری در کاروان بوده است. چنانکه خدای متعال در آیهی (۴۸) سورهی «عنکبوت» میفرماید: ﴿وَمَا كُنتَ تَتۡلُواْ مِن قَبۡلِهِۦ مِن كِتَٰبٖ وَلَا تَخُطُّهُۥ بِيَمِينِكَۖ إِذٗا لَّٱرۡتَابَ ٱلۡمُبۡطِلُونَ ٤٨﴾[العنکبوت: ۴۸].
«و تو هیچ کتابی را پیش از این نمیخواندی و با دستت هیچ کتابی را نمینوشتی، وگرنه باطلاندیشان قطعاً به شک در میافتادند».
شهید سیدقطب/صاحب تفسیر «فی ظلال القرآن» در بحثی روشنگرانه پیرامون تصحیح نگرش به آیات علمی قرآن کریم و اهداف آن، مینویسد:
«شکی نیست که قرآن کتاب هدایت انسان است. قرآن برای تحقق این هدف اساسی، در صدد ایجاد جهانبینی خاص، نظام خاص و جامعهیی خاص میباشد. در صدد ایجاد امّت جدیدی در روی زمین است که نقش ویژهی خود در رهبری بشریت به سوی شاهراه حق و خیر و فضیلت را بر عهده گرفته و نمونهی معینی از جامعهی انسانی را که در مکتبها و نظامهای بشری تکرار نشده است، پدیدار گرداند. بنابراین، هدف اصلی قرآن پرداختن به علوم و معارف کونی نبوده و اعجاز علمی آن نیز کل ابعاد اعجازی قرآن را در بر نمیگیرد. به همین دلیل است که قرآن نیامده است تا کتابی در علم نجوم یا کیمیا یا طب باشد، آنگونه که بعضی از هواداران قرآن از آن میطلبند. یا چنانکه در جانب دیگر، برخی از دشمنان قرآن میخواهند تا آن را به پندار خود در سنگر مقابل این علوم قرار دهند! بیتردید هر دو نوع کوشش در این راستا، چه از سوی دوستان و چه از جانب دشمنان قرآن، نمایانگر درکی نادرست از طبیعت این کتاب و مأموریت اصلی آن میباشد.
پس وقتی ما به میدان اعجاز علمی قرآن کریم وارد میشویم، باید بر این حقیقت تأکید بگذاریم که مأموریت اصلی و موضوع اساسی قرآن همانا «انسان» است. وظیفهی قرآن این است تا چهارچوبهای بنیادین یک جهانبینی کلّی از نظام هستی و رابطهی آن با آفریدگار آن را پی افکنده و جایگاه انسان در این میان را معرفی نماید. آنگاه بر اساس این بینشها و نگرشها، یعنی بر اساس این جهانبینی کلّی، برنامهای را برای زندگی به وجود آورد که به انسان میدان دهد تا تمام نیروها و توانمندیهای خود و از جمله توانمندی عقلی و علمیاش را در عرصهی شناخت هستی به کار اندازد و در همان حدود و ثغوری که برایش تعیین شده است به بحث و بررسی، کاوش و پژوهش، تحقیق و تفسیر و تجربه و تطبیق پرداخته و به آن نتایج و باورهایی که میتواند برسد، برسد، نتایجی که بالطّبع نه نهایی هستند و نه هم مطلق و غیر شکننده. پس اگر قرآن به میادین علم میرود تا کلیدهای اصلی مفاهیم کلّی در عرصهی علوم کونی و تجربی را به دست انسان بدهد، در واقع خود این امر، حرکتی در راستای هدفمندی یاد شده است و اما هرگز نباید فراموش کرد که رهیافتهای علمی قرآن در این بُعد از ابعاد اعجازی نیز نهایتاً به آن قلهیی که نامش «ایمان» است منتهی میشود.
بنابراین، موضوع محوری قرآن همانا خود «انسان» است، انسان با دیدگاهها و باورمندیهای خود، با مشاعر و ادراکات خود، با روشها و رفتارهای خود و با روابط و علایق خود. اما علوم مادّی و نوآوری در عالم مادّه، با ابزارها و راهکارهای گونه گون آن، موکول به عقل انسان، تجارب، اکتشافات، فرضیات و نظریات اوست تا خود در این عرصه، منطبق با توانمندیهای خویش پیش بتازد.
سپس نویسنده میافزاید: «من از سادهلوحی بعضی از مسلمانانی که عاشق و دلسوختهی خدمتگذاری به قرآن اند در شگفتم، آنانی که به انگیزهی دفاع از قرآن یا خدمت به آن و دقیقاً تحت تأثیر زرق و برقهای خیرهکنندهی علوم و تکنولوژی جدید، تلاش میکنند تا چیزهایی را بر قرآن بیفزایند که از قرآن نیست و اموری را بر آن تحمیل نمایند که هرگز مقصود قرآن نبوده است. کسانی که میکوشند تا قرآن را کتابی در علوم طب، کیمیا، نجوم و... معرفی نمایند، گویی با این کار خود قرآن را بزرگ و باشکوه می-گردانند!!
این عده از مسلمانان سادهلوح باید بدانند که اوّلاً قرآن در موضوع خود کتاب کاملی است و ثانیاً اینکه موضوع آن بزرگتر از همهی این علوم میباشد زیرا موضوع آن خود انسان است، انسانی که این علوم را کشف میکند و از آنها بهره میگیرد. شکی نیست که تحقیق و پژوهش، تجربه و تطبیق و اکتشاف و نوآوری، از توانمندیها و ویژگیهای عقل انسان است، در حالی که قرآن بنای کلّیت این انسان را بر عهده دارد، بنای مجموعهی شخصیت آن، ضمیر آن و نیز عقل و اندیشهی آن را. چنانکه قرآن عهده دار بنای جامعهی انسانی نیز هست، جامعهیی که به این انسان اجازه دهد تا از امکانات به ودیعت گذاشته شده در اندرون وجود خویش، به درستی بهره گیرد. و بعد از آنکه انسانی سالم متولد شد و جامعهی سالم به وجود آمد طبیعی است که آن وقت قرآن به او میدان میدهد تا در عرصهی پژوهش و تحقیق جلو آمده به نتایجی درست یا نادرست دست یابد، در حالی که موازین و ملاکهای بینش و تفکّر صحیح را نیز برای وی تأمین و تضمین نموده است.
همچنان جواز ندارد که ما حقایق علمی نهایی و معجزات علمیی را که این کتاب الهی در راه ایجاد یک جهانبینی درست از طبیعت هستی، طبیعت همآهنگی و انسجام میان اجزای آن و نهایتاً ارتباط یکپارچهی آن با آفرینندهی یکتایش ارائه میکند، به فرضیهها و نظریههای عقلی بشر و یا حتی به آنچه که «حقایق علمی» نامیده میشوند و از طریق تجربیات قاطع بشری به دست میآیند وابسته بسازیم، چه حقایق و آیات علمی قرآن، حقایقی نهایی، قاطع و مطلقاند از آنجا که سرچشمهی آنها، عقلی است ازلی و ابدی که بر ازل و بر ابد احاطه دارد، چه او خود آفرینندهی هستی است و بنابراین علم و معرفتش نیز در بند زمان و مکان نمیباشد. در حالی که رهآوردهای عقلی انسان - هر چند هم که از پشتوانهی ابزارهای نوین برخوردار باشند - حقایقی غیر نهایی، غیر قطعی و به چهارچوب تجربیات و ابزارهای ناقص بشری محدود میباشند و به طبیعت حال، پیوسته در معرض تغییر، تعدیل و نقص قرار دارند و حتی در معرض اینکه رأساً به عقب برگردند!.
لیکن این سخن بدین معنی نیست که ما از آنچه علم در عرصهی آفاق و انفس، یعنی در عرصهی انسانشناسی و هستیشناسی برای فهم روشنتر معانی و آیات قرآن و اثبات حقایق ایمانی آن به ما ارائه میکند و این دادهها در واقع تفسیری هر چند کمرنگ، ناقص و متغیر از اعجاز آیات علمی قرآن را به دست میدهند، تماماً چشم پوشیده و از آنها بهره نگیریم، قطعاً ما چنین چیزی را توصیه نمیکنیم».
در واقع برای تحقّق همین مرام است که کتاب حاضر تدوین شده است. بنابراین مؤلّف قطعاً بر سر آن نیست تا در این کتاب، قرآن کریم را به وسیلهی علم بشر اثبات نموده و یا با علم بشری بر صحّت و حقّانیت آن استدلال کند، زیرا در حقیقت این علم است که برای اثبات خود نیازمند استمداد از کتاب خدای علیم میباشد.
پس اگر در این رساله از اکتشافات علمی بشر سخن به میان میآید - که فراوان هم به میان میآید - غایهی اساسی از این بیان، نزدیکساختن معانی و مفاهیم اعجازی آیات علمی قرآن به اذهان بشر و به تبع آن متبلور ساختن حقّانیت این کتاب الهی است. با ایمان راسخ به این حقیقت که میان علم «صحیح» و وحی «صریح» هیچ نوع تصادمی وجود نداشته و چنین تقابلی هرگز ممکن نیست مگر آنگاه که تئوری علمی نادرست بوده و یا فهم ما از قرآن، فهمی مغلوط و خطاآمیز باشد. و کسانی که نگارنده با بهرهگیری از آثارشان این کتاب را به تألیف آورده است، هرگز مدعی چنین عصمتی نبوده و نمیتوانند خود را از این نقص تبرئه نمایند.
به عبارتی دیگر، مطابقت آیات قرآن کریم با اکتشافات جدید علمی - که محور بحث این کتاب میباشد - مبتنی بر این حقیقت است که علم جدید در پارهیی از موارد توانسته است از روی رازهای علمی و اعجازی آیاتی از قرآن پرده بردارد، و هم از این روی علم جدید توانسته است مضامین و مفاهیم سودمندی را در راستای تفسیر اشارات قرآنی در بارهی این موضوعات، در اختیار ما قرار دهد. حال اگر بررسیهای علمی آیندهی بشر، پدیدهای از پدیدههای علم جدید یا موضوعی از موضوعات آن را به طور کلّی یا جزئی ابطال نمود، این امر مطلقاً به صداقت و حقانیت قرآن لطمهیی نمیزند، بلکه معنی واقعی چنین تحوّلی این است که مفسّر قرآن درآن مقطع خاص، در کوشش خود برای تفسیر یک اشارهی مجمل قرآنی، ناکام بوده است.
بلی، قرآن برنامهی هدایت انسان است و در این راستاست که آیات این کتاب معجز، سرشار از اشارات و بیانات علمی در هر دو میدان علوم آفاقی و انفسی میباشند تا دریچههای جدیدی را بر روی عقل جستجوگر انسان به سوی افقهای هدایت و ایمان بگشایند. هم از این روی است که الفاظ و مشتقّات «علم» بیشتر از (۱۶۰) بار در قرآن کریم تکرار گردیده و در حدود (۷۵۰ ) آیه از مجموع کل آیات آن، آیات علمی و بقیه به ابعاد تشریع، عبادات، عقاید، تکالیف، معاملات، قصص، امثال... مربوط میباشد.
از آنچه گفتیم اهداف انتخاب موضوع این رساله که در بالا به مؤلّفه های عمدهی آن پرداخته شد در چند نکتهی آتی خلاصه میشود:
۱- با نگاهی به میراث علمی گرانسنگ تاریخ تفسیر و علوم قرآن، این واقعیت در همان بادی امر به دیده میآید که حجم عظیم تفاسیر قرآنی از نخستین تفسیر جامع قرآن کریم -تفسیر طبری- گرفته تا آخرین تفاسیری که در اوایل نیمهی اول قرن سیزدهم هجری تألیف شده است، کتابهاییاند که هیچ یک آنها نه تماماً و به طور همه جانبه در بُعد تبیین اعجاز علمی قرآن کریم پاسخگوی داده ها و دریافتهای نوین از آیات قرآن میباشند و نه عمدتاً جوابگوی همهی مطالبات مخاطبان حال حاضر قرآن کریم. دلیل آن به طور روشن در این نکته متبارز است که قرآن در عین اینکه فرازمانی، فراجهانی، فرا تاریخی و فراتر از تحولات مقطعی میباشد اما برای همیشه با زمان و سیر تحولات و انکشافات زندگی و جهان در حال حرکت و سیالیت است چرا که کتاب همیشهی خدای متعال برای همیشهی بشر میباشد. حال آنکه تجارب و برداشتهای بشری غیر مأثور، همواره در معرض نسخ، انجماد و ایستایی قرار دارند و چه بسا اگر از پارهی جهات به کلّیت یک موضوع ناظر باشند، اما در بُعدی دیگر نتوانند افقهای جدید را تماماً برتابانند.
البته این امر نه از ارزش میراث علمی بشر میکاهد و نه به جنبههای کاربردی آن در حیات و هستی لطمه وارد میکند چرا که قضیه در اینجا قضیهی «نسبیّت» است. در بسی از موارد چنین میشود که قضایای علمی ناشی از تجارب بشری، در پیوند با معارف الهی جاودانه و بدون تاریخ مصرف میشوند ولی در پارهای از موارد هم آن فهمها و دریافتها تاریخ مصرف دارند. تازه اندیشه هایی هم که تاریخ مصرف دارند به درد بازخوانی مجدّد میخورند و گاه در نسبیّت ظروف بشری که از انسانی تا انسانی دیگر متفاوت است، کارایی و اثربخشی خاص خود را نیز ممکن است دارا باشند.
لذا تکرار و تأکید میکنم که میراث علمی مربوط به حوزهی فهم بشری از آیات قرآن، از نظر فراگیری، ژرفا، تنوّع، تکثّر و گسترهی موضوعی همیشه کارا، مفید و اثربخشاند در عین اینکه نیاز به امتداد و تکامل داشته و ممکن است در ظروف و شرایطی پاسخگو نباشند. مثلا روشن است که کتاب تفسیر فخر رازی به تصنیف آمده در ده قرن قبل، پیش از جهش علمی و خیزش تمدنی عصر حاضر تدوین شده است. بنابراین اگر این کتاب نتواند از توافق و تلائم دقیق و روشنی که میان نصوص کتاب و سنّت و اکتشافات علمی جدید در حوزهی هستیشناسی پدیدار شده است خبر دهد – که قطعا هم نمیتواند – این امر مسلّما نقصی در تفسیر کبیر رازی به شمار نمیرود، به این دلیل که این کتاب بر حقایق مفهومی آیات قرآن منطبق با ظرف فکری عصر خود ناطق بوده و از ویژگی سیّالیّت ذاتی و جوهری متن قرآن کریم که از مختصات اعجازی آن میباشد در همان برههی مشخص، آیینه داری نموده است و حالا آمده است تا بگوید: من پلکان صعود به معراج مفاهیم پایان ناپذیر قرآنی را تا بدینجا برافراشتهام، پس بر آن فراز آیید اما از این فراز تا فرازهای ناشناختهی بعدی و تا بی نهایت، دیگر مال من نیست، این شما و زور گامهای تفکّر و نفس نفس لحظههای تأمّل و اندیشه تان، ولی من همچنان در پشت سر حامی و جانمایهی راهتان هستم و همهی تاریخ را در ورایتان با شما خواهم ماند.
۲- تفسیر آیات علمی قرآن از منظر علم جدید و همراه و همپا با انکشافات زمان در واقع همان تداوم پیام و اعجاز قرآن در عرصهی بخشندگی مفهومی و معرفتی است. البته این امر مسئولیّت قرآن پژوهان مسلمان را در عصر حاضر که عصر انفجار معرفتی و معلوماتی بشر است دوچندان میسازد. رسالهی حاضر کوششی متواضعانه در این راستاست.
۳- قوانین و برنامه های دینی برای جامعهی بشری همواره از حکمتهایی ارزنده برخوردار میباشند که شارع حکیم، فهم بسی از این حکمتها را به عقل بشر وا گذاشته است. روشن است که عقل فقط از دریچهی علم میتواند به این رموز پی ببرد. پس تفسیر آیات علمی قرآن کریم خود رازگشای حکمتهای قرآنی میباشد. مانند آنچه که علم جدیداً از حکمتهای روزهی رمضان، زیانهای گوشت خوک، شراب و امثال آن پرده برداری نموده است. این رساله نیز در بسی از عناوین خود همین هدف را دنبال خواهد کرد.
۴- استحکام تهدابهای ایمانی در دلهای مسلمانان از طریق بارورسازی اندیشهی آنها با مفاهیم و حقایق علمی برخاسته از متن و روح قرآن، هدفی والا و گرانمایه است که جامعهی علمی بویژه نهادهای اکادمیک باید در جهت آن گامهای برازندهای بردارند. بدون تردید یکی از زمینه های این استحکام و باروری، بیان امتداد و پیوستگی برهانهای قرآن از عصر رسالت تا عصر اکتشافات علمی و تا فراسوی آن میباشد. پس اگر معاصران پیامبر اکرمجبسیاری از معجزات ایشان را به چشم سر دیده اند اینک خدایﻷبه مردم عصرما و عصرهای دیگر، معجزات روشن قرآن را که متناسب با ایجابات عصرشان نیز میباشد نشان داده و از این طریق راهی به سوی درک بیشتر حقانیّت قرآن میگشاید. این یکی دیگر از اهدافی است که رسالهی حاضر به دنبال تحقّق آن میباشد.
۵- خدای متعال نگرش در پدیده های هستی را که علوم تجربی بر بنیاد آن استوار اند، راهی به سوی ایمان به خود و ارزشهای دین خویش قرار داده است، اما گاه دیده شده که این نگرش در محیط های سنّتی دینی و مراکزی که از آن نمایندگی میکنند نه تنها به زاویهی افول پیوسته است بلکه حتی به نوعی دغدغه آمیز نیز با آن تعامل میشود. از این است که پیوند میان جامعهی سنّتی دینی و کانونهای روشنفکری که دانشگاه، محور آنها محسوب میشود گاه دچار گسست و گاه انقطاع کامل گردیده است. طبیعی است که محیطهای اکادمیک از این نظر که بتوانند این گسلها را به شیوهی اصولی مرمّت نمایند، مسئولیّت سنگینی بر عهده دارند. پس این رساله شاید بتواند نگاه طالب العلمی را که از محیط سنّتی با افقی بسته به پوهنخی های شرعیّات گام میگذارد نسبت به مقولهی ارتباط علوم جدید با نصوص دینی، متحوّل گردانیده و ب آیینه داری از همسنخی دو مقولهی «علم» و «دین»، نشان دهد که خاستگاه «علم» و «دین» هردو، یک چیز بوده و هردو در نهایت یک هدفمندی را دنبال میکنند.
۶- مضامین این کتاب که ناظر بر ارائهی تفسیری علمی از آیات کونی قرآن کریم میباشد، نه تنها یکی از منابع اساسی ممدّ درسی در دیپارتمنت تفسیر و حدیث پوهنخیهای شرعیات پوهنتونهای کشور بوده میتواند بلکه مطابق کریکولم مرتّبهی جدید، از منابع مستقیم مفردات درسی مضمون ثقافت اسلامی در همه پوهنخی ها نیز به حساب میآید. از این روی، نیاز مبرم به تألیف چنین اثری که هر چند در نوع خود ممکن است منحصر به فرد نباشد ولی با پژوهش گستردهای که به هم آمده است یقینا در حیّز آن تواند بود که راهگشای خوبی برای استادان و محصلان عزیز در این زمینه تلقی شود، بیش از پیش ملموس و محسوس است.
پس ضمن سپاس از مراجع محترم اکادمیک برای تأیید سر فصلها و عنوان کلّی این رساله، امیدوارم اهدافی که از ارائه آن مطمح نظر میباشد به تحقّق پیوسته، چراغ راه انجمن دانشگاهیان و دانش پژوهان عزیز علاقه مند به عرصهی علوم و معارف قرآن قرار گیرد.