روند تكامل زمين
و باز هم در زمین باقی میمانیم.
قرآن کریم در آیات ۳۰ و ۳۱ سورهی نازعات میگوید:
﴿وَٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ ذَٰلِكَ دَحَىٰهَآ ٣٠ أَخۡرَجَ مِنۡهَا مَآءَهَا وَمَرۡعَىٰهَا ٣١﴾[النازعات: ۳۰-۳۱].
«و زمین را بعد از خلقت آسمان بگسترانید و از آن آب و گیاه پدید آورد».
آیهی کریمهی فوق، به وضاحت میرساند که زمین از آغاز امر خلقت به شکل کنونی خود نبوده، بلکه مدت زمان طولانیی بر آن گذشته است که خدایﻷآن را در طی این مدت هموار و آمادهی بهرهبرداری ساخته است.
آیهی کریمه به طوری شگفتانگیز با جدیدترین اکتشافات علمی تفسیر میشود، چه تازهترین رهآوردهای علم جدید با این آیهی مبارکه انطباق کامل دارند. این رهآورد جدید علم، همانا «تئوری دورشدن قارهها از یکدیگر» یا «Theory Of Drifting Continents» میباشد. خلاصهی آنچه را که این تئوری مطرح ساخته، عبارت از این است که قارههای کرهی زمین در زمانی از زمانها اجزای به هم چسبیدهی یکدیگر بوده اند و سپس آرام آرام به پارچهشدن و دورگردیدن از همدیگر آغاز نموده و به این ترتیب تدریجاً قارههای جداگانهیی را که دریاها و اقیانوسهای بزرگ در میان آنها حایل گردیده است، تشکیل دادهاند. این نظریه برای اولین بار در سال ۱۹۱۵م و درست در هنگامی مطرح گردید که متخصص و کارشناس مشهور علم «طبقات الارض» استاد «فرید واگنر» آلمانی چنین اعلام نمود: «اگر ماتمام قارهها را به همدیگر نزدیک گردانیم، این قارهها طوری با هم متصل و پیوسته میگردند که یک پیکر واحد و همسان را تشکیل میدهند، بیآنکه در میان آنها کمترین فاصله و یا شکاف ناهمگونی قرارداشته باشد. درست همانگونه که در بازیهای معما گونهی موسوم به «Jigsawpazzle» رونما میگردد».
شواهد و قراین زیاد علمیی وجود دارد که به تئوری دانشمند آلمانی فوق الذکر قوت و قطعیت میبخشد. از جملهی این شواهد وجود کوههای همانند و یکسان در سواحل دریاهای مختلف است، کوههای که عمر زمینی آنها نیز یکی میباشد. نشانهی دیگر عبارت از وجود حیوانات، نباتات و ماهیهای همانند و هم خانواده در این سواحل دور از همدیگر است. البته همین مشاهدات است که دانشمند مشهورعلم نباتات پرفسور «رونالدگود» را وا داشته تا در کتاب «جغرافیای گلهای نباتی» «Geography Flowering Plants» چنین بگوید: «دانشمندان علم نباتات به اتفاق تئوریی را که میگوید: بخشهای مختلفهی زمین روزگاری به یکدیگر پیوسته بودهاند، پذیرفتهاند چه بدون پذیرش این تئوری، تفسیر پدیدهی وجود نباتات همانند در قارههای مختلف نیز ناممکن میشود».
شواهد علمی فوق به تنهایی کافی بود تا تئوری «پیوستگی قارهها» را قطعی سازد، اما بعد از اکتشافات علم جاذبهی فسیلی «Fossil Magnetism» دیگر هیچ جای تردید و درنگی در مورد علمی بودن تئوری فوق الذکر باقی نماند، زیرا دانشمندان فوسیلشناس بعد از بررسی فوسیلها و سنگوارههای مختلف، این توانمندی را پیدا کردند تا موقعیت هر سرزمینی را که در آن اشیا و اجسام به سنگوارههای فوسیلی تبدیلشده اند، مشخص گردانند. چنانکه بررسیهای علم فوسیل شناسی با قوانین «جاذبیت زمینی» نیز مورد تأیید قرار گرفته است، قوانینی که اثبات میکند بخشها و قارههای مختلف زمین در روزگاران بسیار دور، نه در مکانهای فعلی خود بلکه درست در مکانهایی قرار داشته اند که تئوری «دورشدن قارهها از همدیگر» آنها را مشخص گردانیده است.
پروفسور «بلاکیت» استاد علوم طبیعی در فاکولتهی سلطنتی لندن در این رابطه میگوید:
«بررسی سنگهایی در کشور هند نشان میدهد که این سنگها در حدود هفتاد میلیون سال قبل، در جنوب خطّ استوا قرار داشته اند. به همین ترتیب، بررسی کوههای جنوب افریقا نشاندهندهی این حقیقت است که قارهی افریقا، سیصد میلیون سال قبل، از قطب جنوب جدا شده است» [۲].
بلی عزیزان! باید گفت که آیهی (۳۱) سورهی مبارکهی نازعات که محور بحث این حلقهی ماست، در توصیف تطوّر تکاملی زمین، واژهی «دحو» را به کار گرفته است که معنی آن هموارکردن و پراکنده ساختن است. چنانکه اعراب میگویند: «دَحَا الْمَطَرُ اَلْحصی ـ باران سنگریزهها را هموار و پراکنده ساخت». و این البته عین همان مفهوم انگلیسی «Drift» را میرساند که در امر تعبیر از تئوری جدید جغرافیایی فوق، به کار گرفته شده است.
بناءً با این توافق تکاندهندهی علم جدید با متن آیهی مبارکه، حتی شکاکترین انسانهای روی زمین هم نمیتوانند به این حقیقت ایمان نیاورند که این کلام معجز بیان، فقط میتواند از نزد ذاتی صادر شود که با علم و قدرت لایزال خویش، بر گذشته، حال و آینده به طور یکسان احاطه دارد. سبحانک یاربّ!.
[۲] در صورت امکان، به نقشههای جغرافیایی مراجعه نمایید که دانشمندان جغرافیا بر اساس تئوری «پیوستگی قارهها» تهیه نمودهاند. این نقشهها مراحل مختلف عمر زمین را از سیصد میلیون سال تا امروز به طور مقایسهیی نشان دادهاند.