از علم جيولوجي
آیات اول از سورهی مبارکهی اعلی با بیان دورهیی از ادوار تاریخ جیولوجی که به قبل از آفرینش انسان مربوط میشود، گوشهی دیگری از تجلیات اعجاز علمی قرآن کریم را متبلور میسازد. در ا ین آیات چنین میخوانیم:
﴿سَبِّحِ ٱسۡمَ رَبِّكَ ٱلۡأَعۡلَى ١ ٱلَّذِي خَلَقَ فَسَوَّىٰ ٢ وَٱلَّذِي قَدَّرَ فَهَدَىٰ ٣ وَٱلَّذِيٓ أَخۡرَجَ ٱلۡمَرۡعَىٰ ٤ فَجَعَلَهُۥ غُثَآءً أَحۡوَىٰ ٥﴾[الأعلی: ۱-۵].
«به نام خدای خود که برتر از همه وجود است، تسبیح بگوی، آن خدایی که عالم را خلق کرد و آن را به سامان رساند و آن خدایی که همه چیز را به اندازه و نظام آفرید و سپس در طریق کمال هدایت کرد و ان خدایی که گیاهان را از زمین برویانید و سپس آنها را خشک و سیاه گردانید».
علم جدید قدم جلو میگذارد تا در مقام تفسیر علمی آیات فوق الذکر قرار گرفته و بگوید: آنگاه که این کتلهی بزرگ شعلهور، یعنی «زمین» از خورشید جدا شد، قرنهای متعدد در فضا در حال دوران بود. همزمان با این چرخش، گرما و حرارت آن تدریجاً کم میشد تا آنکه در مسیر این تحول، کتلهی گاز شعلهور اولیه به کرهی آتش سیال و جوشانی مبدل گشت، سپس آرام آرام پوستهی خارجی آن سرد شد تا به نوعی از انجماد برسد، آنگاه گاز مشتعل موجود از زمین فاصله گرفته با فضای پیرامونی آنکه نوعاً سرد بود و با فضای دورتر از محیط زمین که سردتر از فضای زمین بود، برخورد کرد و در نتیجهی این برخورد، بارانهای شدید وسیلابهای ویرانگری در زمین به وجود آمد. در این میان کتلهی زمین همچنان بیشتر و بیشتر سرد میشد، سیلابها دنیا را غرق خود کردند و از آنجا که ابرهای متراکم به طور همیشه محیط زمین را در چنگال خویش گرفته بودند، شعاع و نوری هم به آن نمیرسید. سرانجام سیلابها عامل نجات زمین از غلاف ضخیم ابری پیرامون آن گردیدند و باناپدیدشدن ابرهای متراکم، مقدار کمی از اشعهی در حال اهتزار خورشید به زمین رسید و آرام آرام، روز در افق پدیدار گردید. پدیده های طبیعی معروف دیگر نیز به شکل هولناکی به جنب و جوش افتادند، در طول هزاران سال توفانهای کشنده در آبهایی که سراسر زمین پوشیده از آن بود، جریان داشت. همزمان زلزلههای ویرانگر و انفجارات آتشفشانی هولناکی رونما میگردیدند. ر نهایت همهی این پدیدهها دست به دست هم دادند تا قشر زمین در بعضی از جهات خویش، از سطح بحر ارتفاع پیدا نموده، قارههای بزرگ تشکل پیدا کنند و سلسله کوهها به وجود آیند. بادهای صرصر سرگردان، صدها سال امواج دریا را به سوی زمین میکشانیدند که در نتیجهی آن، سواحل به وجود آمدند. آبهای حاصله از باران دروادیها به جریان افتادند. و این چنین بود که خداوند بزرگ در روند منظم یک «تطوّر»، زمین را آفرید و آن را به بحر و برّ تقسیم کرد. سرانجام کوهها، اقیانوسها، دریاها و جویبارها و همهی پرزههای متشکله حیاتی زمین، آرام آرام به جای خود قرار گرفتند.
آری، این روند توصیفی با این فرایند از تطوّرات در چگونگی تکوین آفرینش، میتواند یکی از وجوه تفسیر آیات آغازین از سورهی فوق الذکر در رابطه با خلقت زمین باشد.
«گرترود هارمان» دانشمند جیولوجست میگوید: «نباتات، قدیمی ترین پدیده از پدیدههای شکل بندی حیات بر روی زمین بودهاند، زیرا حیوانات بدون نباتات قادر به زندگی در آن نیستند. از طرفی در دورهی پیدایش نبات، زمین هنوز هم در حالت اضطراب و ناهمآهنگی به سر میبرد، چه با پایان یافتن موسم دورانی بارانهای زیاد، موسم دورانی خشکسالیهای طولانی فرا میرسید. نباتات بر روی زمین پدیدار گردیدند، بیآنکه انسان در زراعت آن نقشی داشته باشد. و از آنجا که دمای هوا هنوز بالا بود، زیرا هوا کاملاً از بخار اشباع شده بود و این حالت میلیونها سال طول کشید، بناءً نباتات نیز با بهرهگیری از این جو، بسیار متنوع گردیده و به طور انبوه رشد کردند، چرا که این جوّ خود به امر سرعت رشد نباتات کمک میکرد. در نتیجه بخش بزرگی از مین را فرش سبزی از نباتات، درختها و جنگلهای انبوه پوشانید.
اما توفانها هنوز هم در راه بودند. توفانها میآمدند و در مسیر خود درختها و نباتات را از ریشه برمیکندند و بیآنکه کسی وجود داشته باشد تا از آنها استفاده کند، این درختها و نباتات بر سطح زمین میافتادند، از آن رو که حیات حیوانی هنوز بر روی زمین آغاز نشده بود. در نتیجه کتلههای بزرگی از درختان و گیاهان، سالیان متمادی بر روی زمین افتاده و آب آنها را میپوشانید و در اثر به تحلیلرفتن آنها به مرور زمان لایههای خاک نباتی حاصل خیزی پدید میآمد که خود زمینهی رشد جنگلهای جدید میگردید و باز عین عملیه تکرار میشد، توفانها جنگلها را نابود میکردند و خاک جدید و جنگلهای جدیدتر در راه بودند و این عملیه هزاران سال پیوسته تکرار میشد. قرنهای متوالی سپری شد و حجم و کثافت این نباتات به تحلیل رفته، پی هم زیاد و زیادتر و همزمان قشر خاک حاصله از آن نیز قطور و قطورتر میگردید و رفته رفته این خاکهای نباتی انباشته بر روی همدیگر، به کتلههای سخت تبدیل گردیده و رنگ آنها نیز رو به سیاهی میگذاشت تا سرانجام به مادهی صخرهمانند سیاهی مبدل گردید.
این مادهی صخره مانند، ذغال سنگ است که قرنها در جوف زمین باقی ماند تا سرانجام انسان آمد و آن را کشف کرد و از آن به صورت یک ماده مهم انرژی زا بهرهبرداری نمود.
آیا این همان چیزی نیست که قرآن کریم در آیات فوق از آن سخن میگوید؟ دقّت کنید که قرآن چه میگوید، قرآن میگوید: خداوند متعال در سیر تطوّر آفرینش زمین، گیهان را آفرید و سپس آنها را به مادهی خشک سیاه«غثاء أحوی» مبدّل گردانید. ملاحظه میکنیم که تعبیر قرآنی از این ماده: «غثاء» و «أحوی» است. غثاء: مادهی خشک و سخت را گویند، و أحوی: رنگ سبز تیرهی مایل به سیاهی.
بررسیهای دانشمندان از مناطق ذغال سنگ زمین، و آزمایشهای انجام یافته به وسیهی ابزارهای میکروسکوپی و دستگاههای تابش اشعه، بر روی طبقات تشکیل دهندهی این ماده نیز نشان داد که ذغال سنگ اصلاً از همین نباتات پدید آمده است و از آغاز عملیهی شکل گیری این ماده،۲۵۰ میلیون سال میگذرد. همچنان این بررسیها نشان میدهد که رشد نباتی در زمین قبل از آنکه موجودات زنده در آن آفریده شوند و از نباتات موجود در آن بهره برند، ۳۵ ملیون سال ادامه داشته است. اما ضخامت وچگالی این نباتات انباشته شده در بطن زمین در گذار این میلیونها سال، هنگامی آشکار میشود که بدانیم: دانشمندان انبار ذغال سنگ موجود در جوف زمین را ۸ بلیون تن تخمین کردهاند که این مقدار، برای برآوردن نیازهای بشر برای مدت بیش از چهار هزار سال کفایت میکند. البته این امر، بر فرض استمرار میزان کنونی استهلاک ذغال سنگ است که هم اکنون به میزان دو هزار میلیون تن درسال تخمین زده میشود.
بلی، این همان «غثاءأحوی» و این اکتشافات هم حکایتگر تاریخ تکوین دورهیی از دورههای آفرینش زمین و آنچه که بر روی روی زمین گذشته است، میباشد که قرآن کریم چارده قرن قبل آن را مطرح نموده، اما دانش جیولوجی در این اواخر به آن دست یافته است. آری، به آن دست یافته است تا معجزهی دیگری از معجزات علمی قرآن کریم را نمایان سازد.