جستجو در مورد اسلام
وقتی در اینترنت به جستجو در مورد اسلام پرداختم چند سایت معروف اسلامی روبرویم نمودار شد. از روی کنجکاوی به مطالعه سایتها پرداختم به طوری که کار اصلیام را فراموش کردم. هرچه بیشتر در مورد اسلام به جستجو میپرداختم بیشتر مییافتم. احساس کردم اسلام دین کاملی است که خداوند برای هدایت بشر فرستاده است. من قبلاً در مورد پیامبر اسلام چیزی نشنیده بودم، هر بار که به سیرت پیامبر میرسیدم با ولعی تمام و هیجانی فراوان به مطالعه آن میپرداختم. برای اینکه معلوماتم را بیفزایم به خرید کتب روی آوردم. نسخهای ترجمه شده از قرآن را نیز تهیه کردم و به مطالعه پرداختم. هنوز ماه می(MAY) آن سال به پایان نرسیده بود که با دلهره به یکی از مساجد رفتم و شهادتین را بر زبان جاری ساختم. آنجا یکی از خواهران داعیه حضور داشت و توضیحات مختصری در مورد اصول دین به من داد و در آخر یک جلد از تفسیر سورهی عم و شرح عقیده اسلامی را به من هدیه داد. وقتی از مسجد خارج شدم احساس کردم از نو متولد شدهام. فرصتی بود تا از نو زندگی کنم و به طاعت خداوند بپردازم. در وهله اول احساس کردم مسئولیتهای سنگینی روی دوشم نهاده شده تا اول خودم سپس دیگران را از تاریکیهای جهالت برهانم. از لحظهی مسلمان شدنم سعی کردم فرائض دین اعم از نماز، روزه، حجاب و طهارت را به جای آورم. نماز اول وقت سرلوحه کارهایم است. من در شهری کوچک زندگی میکنم. یادم میآید اولین بار که حجاب پوشیدم و بیرون آمدم خیلی از مردم نظرشان به من جلب شد. اوائل که حجاب پوشیدم کمی از موهایم پیدا بود چون کمی احساس ترس داشتم، تا اینکه کتاب شرح عقیده اسلامی را مطالعه کردم. در آن کتاب آمده بود: انسان مؤمن از هیچ کس جز از خدای یکتا نمیترسد، از آن موقع بود که من فهمیدم از هیچ ملامت کنندهای نباید بترسم، و نه تنها حجابم را محکمتر از قبل بلکه نقاب را هم به آن اضافه کردم. علی رغم اینکه در شهری که مسلمانان زیادی ندارد پوشیدن نقاب میتواند سخت باشد و احتیاج به مبارزه دارد من اما از پس آن برآمدم زیرا به سخنهای بیهوده اطرافیان اعتنایی نمیکردم.